آب ما بیصاحب نیست!
متداولترین سیاست انحراف افکار عمومی در کشورها این است که بحثی داغ و یا درگیریهای برونمرزی راه میاندازند تا بتوانند از پس بحران افکار عمومی در داخل بربیایند.
اوضاع داخلی ایران از طرفی به سبب فشارهای تحریمی از سوی امریکا و از طرف دیگر به دلیل سیاستهای مداخلهگرایانه جمهوری اسلامی ایران در امور کشورهای همسایه، بحرانی شده است. در این شرایط مقامهای ایرانی میخواهند چارۀ کار را در بیرون از مرزهای خود جستجو کنند، چارهیی که جز انحراف افکار عمومی نیست.
مداخله ایران در امور داخلی کشورهای همسایه و منطقه در بیش از 30 سال اخیر، پس از انقلاب اسلامی آشکار بوده است. مداخلاتی که در لفافه بهنام صدور انقلاب، ولی در واقع تلاشی برای گسترش منافع ایران و نوعی پیرامونسازی بوده است. از سویی نظامهای مرتجع همیشه میکوشند که مشکلاتشان را رنگوبوی بیرونی بدهند و به دوش دیگران بیندازند.
خشکسالیهای گسترده و روزافزون و تخریب وسیع محیط زیست در ایران در واقع نتیجۀ سه دهه بندسازی بیبرنامه است، اما اکنون تلاش میشود که مشکلات ناشی از آن به گردن دیگران نهاده شود. به گفته وزیر اسبق انرژی و آب افغانستان، آقای علی احمد عثمانی، ایران در مدت سه دهه گذشته در حدود 600 بند تنها بر روی دریاهایی زده است که میان افغانستان و ایران مشترکاند و عمدتن از افغانستان سرچشمه میگیرند. برخی از این آبها که به شکل گردشی، پس از عبور از قسمتهایی از ایران، دوباره به افغانستان سرازیر میشدند، بهطور کامل خشکانیده شدهاند.
در یک سال گذشته مهاجرتهای زیستمحیطی اسفباری در ایران آغاز شده است. طی ماههای اخیر منطقه سیستان بلوجستان خالی از سکنه شده است. به دلیل افزایش ریزگردها تا بیش از 30برابر از حد مجاز، بحران کمآبی و خشکسالی، بیش از 200 روستا در آن منطقه از سکنه خالی شدهاند.
روز دوشنبه، 6 سنبله، محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران، در گفتگو با تلویزیون دولتی ایران گفته است که ایران برای بهدست آوردن حقابه هیرمند، از هر اهرمی در برابر افغانستان استفاده خواهد کرد.
هرچند آقای ظریف مراودت مرزی، مهاجران افغانستان در ایران و بحث تجارت میان دو کشور را از جمله این اهرمها خوانده است، واقعیت اما چیزی دیگری است. افغانستان براساس نورمهای بینالمللی هیچ ابایی از تلاشهای دیپلوماتیک ایران در قبال آب ندارد. ولی آنچه مایه تاسف است اینکه ایران سالهاست از کارگران بیمزد مهاجر افغان، در برابر افغانستان به عنوان اهرم فشار استفاده میبرد. در حالیکه بخش بزرگ خدمات، صنایع ساختمانی، صنایع غذایی و حتا جنگهای بیرونمرزی ایران به واسطه مهاجران بیپناه ما، در بدل اقامت نامطمین و در عین حال تحقیرآمیز انجام میشود.
علاوه بر این، مداخلههای ایران در امنیت افغانستان اکنون برای همه آشکار شده است. ایرانیها تلاشهای جدی به خرج دادند تا بند کجکی هرگز به اکمال نرسد، اما تلاش شبانهروزی نیروهای امنیتی ما و بهصورت ویژه همکاریهای نیروهای نظامی بریتانیایی موجب شده که مداخلات ایران ناکام بماند.
لحن توام با تهدید ظریف نشان میدهد که آنها گزینۀ دهشتگرانهیی چون طالبان را نیز در نظر دارند، اگر موضوع بهشکل رسمی و در قالب دیپلوماسی میان افغانستان و ایران، به نفع ایران تمام نشود، ایرانیها دنبال راههای تنبیهی چون حمایت جدی از طالبان برای ناامنسازی را خواهند گرفت.
هرچند تا کنون ایرانیها از بهکار بردن آنچه در چنته داشتهاند، دریغ نکردهاند. بخش بزرگی از جنگ افغانستان، به دلیل حمایتهای ایران از طالبان و گروهکهای تروریستی بوده است. به نظر میرسد که مقامهای ایرانی برای تامین منافع ایران به داشتن طالبان دلخوشاند.
با این وصف آیا ادامه این تهدید و تنبیه، راه مناسبی برای رفع مشکلات طرفین است؟ آیا ایران هنوز هم باور دارد که با فشار و تشویق جنگ در افغانستان، میتواند منافعاش را تامین کند؟ ایران هنوز هم مهاجران را ابراز فشار علیه افغانستان میداند؟
به باور این قلم، همه این موارد منتفیاند. افغانستان پس از چهار دهه جنگ، اکنون دارای یک دولت منتخب است. نسل جدید باسواد ما منافع ملی خود را بهتر درک میکنند و مهمتر از همه افغانستان اکنون دارای سطحی از روابط استراتیژیک سیاسی با جهان است که ایران در تمام تاریخ خود نداشته است.
بنابراین راه تنبیه و تهدید مسدود است و دیگر کارایی ندارد. در بحث جنگ، ایران میتواند چند صباحی دیگر چند پل و پلچک را در افغانستان ویران کند و آدمهای بیگناه را به قتل برساند، اما هرگز نمیتواند راه بازسازی کشور ما را سد کند و جنگ را بیش از این ادامه دهد.
از سویی در حال حاضر، ایران بیشتر از افغانستان به مهاجران نیازمند است. در پی تورم سرسامآوری که این روزها دست به گریبان ایران است، تنها نیروی عظیم کارگر افغان است که خواهند توانست سنگینی آن را به بهای حقوق انسانی خود حمل کنند. کارگران افغان در طول سه دهه گذشته در ایران نقش بزرگی در اقتصاد ملی آن کشور داشتهاند و اکنون بیش از هر زمان دیگر، ایران به این کارگران بیمزد نیاز دارد.
راه اساسی و میانه چیست؟
خشکسالیهای اخیر افغانستان نیاز به آب را در افغانستان، بیش از پیش کرده است. تغییر اقلیم، استفادههای مفرط ناشی از افزایش جمعیت در داخل کشور و منطقه و نیز سدسازیهای داخل خاک ایران از دلایل عمده خشکسالی هستند. وزیر پیشین انرژی و آب کشورمان در پی اظهارات رییسجمهوری ایران گفته بود که افغانستان ۹میلیارد مترمکعب آبهای سطحی خود را از دست داده و در حال حاضر تنها ۴۹ میلیارد مترمکعب آب جاری دارد. آماری که پیش از این بیش از ۵۷ میلیارد متر مکعب اعلام میشد.
حقابه تنها براساس قراردادها تعیین نمیشود، بل براساس نیاز کشور منبع تعیین میشود. کمیته مشترک افغانستان و ایران روی مسایل متعددی از جمله آب کار میکند، امید است این کمیته بتواند راهحلی مناسبی بیابد.
چنانچه این کمیته به نتیجه مطلوبی نرسد، استفاده از آبهایی که از عمق جغرافیای ما سرچمشه میگیرند، حق مسلم ماست و هر قطره از آن بهمثابه هر قطره نفت ایران، برای اقتصاد ملی ما اهمیت دارد. تخمین زده میشود که افغانستان، سالانه چیزی در حدود 50میلیارد دالر از فروش آب کسب کند. در چنین وضعی چه دلیلی دارد که ما آب خود را با کسانی تقسیم کنیم که از هر قطره نفت خود پول میگیرند، از هر کیلووات برق خود پول میگیرند، از هر طفل مهاجر که پدرانشان جزو کممزدترین و پرکارترین کارگران دنیاست، پول دریافت میکنند و از هیچ مداخله سیاسی و امنیتی در امور مملکت ما رویگردان نیستند.
ایرانیها نمیتوانند تمام مشکلات داخلی کشور خود را به آب هیرمند نسبت بدهند و مشکلات ناشی از مداخله در کشورهای خاورمیانه را نیز به دوش ما بگذارند.
با وجود همه دستدرازیهای ایران و دیگر کشورهای همسایه، آب، خاک و همه داشتههای ما صاحب دارد. برای رفع مشکلات، همسایگان ما باید به مالکیت ما احترام بگذارند و همه دادوستدهای خود را بر اساس قاعدههای جهانی و نظام بینالملل با ما استوار سازند. در غیر این صورت ضررهایشان بیشتر خواهد شد و نه کمتر.
سید امین بهراد؛ روزنامهنگار