بهجای تاجران پولدار، به منطق و ظرفیت کاندیداها تمرکز کنیم
پارلمان یا مجلس نمایندگان مردم، روح دموکراسی قلمداد میشود. جدا از مطالعه تاریخی، کارکرد پارلمان افغانستان در طول یکونیم دهه نشان میدهد که پارلمان یا نهادی که بهدلیل اهمیت آن حتی خانه ملت گفته میشود؛ کارکردی کاملا متفاوت از فلسفه وجودی خود داشته است. نه به لحاظ قانونگذاری کارکرد پارلمان قابل توصیف است و نه هم کارکرد نظارتی آن باعث بهبود در حکومتداری خوب در کشور گردیده است.
پارلمان کارآ بستگی به راهیابی نمایندگانی دارد که با توجه به صلاحیتها و مسوولیتهای قوه مقننه، از ظرفیتهای قابل ملاحظهیی برخوردار باشند. بحث مهمتر از آن در قانون انتخابات، این است که هم در بحث شرایط کاندیداتوری و هم در تعریف دقیق ابزارهای تبلیغاتی تجدید نظر شود. قوه مقننه، قوای مجریه و قضاییه هر کدام دارای کارکرد و ماموریتهای منحصر به حوزه خود است. اما متاسفانه زمانی که با نگاه ژرف به معیارهای ورود به این قوهها نگریسته شود، درمییابیم که شرایط ورود به قوه مقننه حتی از شرایط پایین رتبهترین مامور حکومت هم سهلتر تعریف شده است. مطمینا که در مساله انتخابات معیار گزینش مردم است اما برای آماده شدن باید پیشزمینههای دقیق تعریف میشد.
در نهایت امر با وجود خلاها در قانون انتخابات و بستر تودهیی سیاست در افغانستان، مردم افغانستان موفق به تجربه پارلمانییی نشدند که بتواند از صداها و مطالبات شهروندی شهروندان نمایندگی کند.
در حاکمیت چنین فضایی، شخصیتهایی به پارلمان افغانستان راه یافتند که متاسفانه با استفاده از حق مصونیت قضایی طی دو دوره، علیه مردم و منافع کلان حکومت فعالیت کردند. کرسی پارلمان که در واقع آدرسی برای به کرسی نشاندن مطالبات برحق شهروندان تعریف شده است، به مکانی برای تجارتهای کلان غیرقانونی نمایندگان، باجگیری از حکومت و دلالی بر سر درد مردم تبدیل شد. بعد از مانیتور کارکرد پارلمان درمییابیم که در دو دوره گذشته سه مجموعه در پارلمان افغانستان از مردم نمایندگی کردند:
اول، وکلای دعاوی یا دلالال متخصص؛ این گروه در واقع نمایندگانی بودند که هم گروههای مسلح غیر مسوول را پرورانده و هم با مافیای اقتصادی و مواد مخدر در تخریب زیربناهای اقتصادی و حکومتداری خوب، فعالانه نقش بازی کردند.
دوم، نمایندگانی بودند که در نقش فعالان جامعه مدنی نقش بازی کردند؛ اگر صلاحیت نظارتی پارلمان اندکی تفسیر بازتر گردد، یکی از مسوولیتهای جدی نمایندگان دادخواهی از مطالبات شهروندی شهروندان است، اما خلاصهسازی تمام مسوولیتهای یک نماینده به نقش صرف دادخواهی، باعث ضعف کارکرد قوه مقننه در مقابل سایر قواست. تکیه به دادخواهی و بازی کردن نقش انتقادی محض، این معنی را افاده میکند که ظرفیت استفاده از صلاحیتهای نظارتی به عنوان یک ابزار فشار قانونمند با شیوههای مختلف در نمایندگان این گروه وجود ندارد.
سوم، وکلای فعال و با اقتدار؛ این دسته از وکلا متاسفانه کوچکترین مجموعه را در پارلمان تشکیل میداد و به همین دلیل در میان دو گروه ذکر شده در بالا نتوانستند نقش برجستهیی را در سمتدهی به ماموریت پارلمان بازی نمایند.
بعد از تعریف وضعیت موجود در پارلمان افغانستان، سوالی که در ذهن خلق میشود این است که چرا مردم افغانستان با تجربه سه دهه جنگ، سزاوار چنین پارلمان و نمایندگان پارلمان شناخته شده اند؟ جواب ساده است. افغانستان کشور بعد از جنگ بود، جنگ تمام هست و بود افغانستان را نابود کرد و فقط فقر و محرومیت را به عنوان ویژگیهای بارز برجا گذاشت. سازماندهندگان جنگ، افغانستان نوین را پایه گذاشتند و با استفاده از امکانات حزبی و حکومتی در اولین دور انتخابات رقابت کردند. اولین دور انتخابات پارلمانی و ریاستجمهوری بدترین و مخربترین تهداب بود و در نتیجه آن، تا امروز دموکراسی کج و به دور از فلسفه اصلی آن تفسیر شد.
در اولین دور انتخابات پارلمانی و ریاستجمهوری اکثریت مطلق راه یافتگان به قوه مقننه و اجراییه، با دست گذاشتن بر زخمها و محرومیتهای بعد از جنگ، ضعفها و کمبودیهای علمیشان را پنهان و با استفاده از زَر و زور، با ابزارها و فرهنگ رقابت در یک پروسۀ دموکراتیک بازی کردند.
بازی با زخم و ضعف اقتصادی شهروندان حالا تبدیل به فرهنگ حاکم در کارزارهای انتخاباتی گردیده است. در آشفته بازار سیاسی افغانستان هر آنکه به دانش، توانمندی و تعهد ارزش قایل شود، دیوانه پنداشته میشود؛ هر آنکه زَر و زور را به چالش بکشد مفلس خوانده میشود؛ هر آنکه به تجمل و تشریفات کاذب پشت پا زده و درصدد ارایه طرحها و برنامههایش باشد، بیکس خوانده میشود. در چنین فضایی چگونه توقع داشته باشیم حکومت پاسخگو شکل بگیرد، فساد اداری محو شود، تبعیض وجود نداشته باشد، تفنگداران غیر مسوول وجود نداشته باشد و پارلمان هم مکانی برای دلالی سیاسی و اقتصادی نگردد؟
وقتی فضای رقابت در میان نامزدان پارلمان را میبینیم، اصلا خوشبین به شکلگیری پارلمانی بهتر از دورههای قبل نیستیم. خیلیها استدلال میکنند که پارلمان آینده، پارلمان جوانمحور خواهد بود. مطمینا که اکثر کاندیداهای این دور را نسل جوان تشکیل میدهد، اما این را باید بدانیم که هیچ نوع تغییری در شیوه حضور، رقابت و طرز فکر کاندیداهای دور قبل و فعلی بهوضوح دیده نمیشود. پس تنها ظاهر جوان نمیتواند در تغییر کارکرد پارلمان کشور مفید واقع شود.
در پارلمان امسال، سه گروه با هم رقابت میکنند (وکلای دوره قبل، استادان دانشگاه و ژورنالیستان، پولداران بیبرنامه). عملکرد اکثریت مطلق وکلای دوره قبل، کشور را به پرتگاه سقوط آورد و پولداران بیبرنامه هم برای مصونیت سرمایه و یافتن راه برای مصرف پولهای جمعآوری شده در دوران کمپاین، وارد این کارزار شدهاند.
با این حساب مردم افغانستان فقط یک انتخاب دارند و آن هم اعتماد به مجموعه دوم (ژورنالیستان و استادان دانشگاه) است. بهجای تمرکز بر حساب بانکی کاندیدا، بر منطق و ظرفیت کاندیدا تمرکز کنید؛ بهجای تمرکز بر مقدار پول توزیعشده از کاندیدا، بر تعداد آثار و سابقه فرهنگی او تمرکز کنید؛ بهجای تمرکز بر کیلومترهای جغلاندازیشده توسط کاندیدا، بر کیلومترها راهی را که او در مسیر دانشآموزی طی کرده تمرکز کنید.
حکومتداری خوب در افغانستان، با نظارت دقیق قوه مقننه تقویت خواهد شد و زمانی حکومتداری خوب از قید شعارهای رهبران بیرون خواهد شد که ظرفیت نظارتی و قانونگذاری دقیق در پارلمان افغانستان وجود داشته باشد، ویژگی بارزی که متاسفانه در دو دوره پارلمان وجود نداشت.
زمانی دامن تبعیض و نابرابری از افغانستان برچیده خواهد شد که نمایندگان واقعی مردم در خانه ملت راه یابند. در نهایت خانه ملت، زمانی خانه تمام مردم افغانستان میشود که تربیون پارلمان صدای رسای مردم افغانستان گردد نه صدایی برای شعار در راستای منافع مردم و تشکیل امپراطوریهای خودگردان و سرگردان. به امید انتخابات شفاف و عادلانه.
عارفه پیکار
ویژۀ پنجصدمین شماره روزنامه راه مدنیت