اسلایدشوتحلیل

طرح صالح؛ جنگ روانی بین دولت و ملت

با حملات انتحاری از هفده‌سال پیش بدین‌سو، بیشتر آشنا شده‌ایم. قبلا با این گزاره آشنا بودیم که خود را به‌دست خود به هلاکت نرسانید، اما حوادث کشنده پشت سر هم، وضعیت روانی مردم را به گونه‌یی رقم زده که در ساعات اولیه وقوع حادثه همه احساساتی می‌شوند و زمین و زمان را نقد می‌کنند، اما بعد از بیست‌وچهار ساعت همه چیز فراموش می‌شود. این بیانگر شکل‌گیری ذهن فراموش‌کار جمعی است. اما آنان که اظهار همدردی می‌کنند هیچ کار عملی برای همکاری با خانواده‌های قربانیان انجام نمی‌دهند. همه چیز در حد شعار است و شعارها نیز بسیار مسخره است؛ برای نمونه شعار «ما را اگر کشتید باز هم برمی‌خیزیم.» شعاردهنده گرامی، چرا این شعار مسخره و درون‌تهی را همگانی می‌کنی؟ آیا احساس داری آن خانواده‌یی که قربانی داده، دیگر توان برخواستن ندارد و تا آخر عمر عزادار است و داغدار.

در حادثه روز چهارشنبه تاریخ 14 سنبله، در ساحه دشت برچی تمام مردم و اهل رسانه همانند گذشته سوگوار شدند و تعداد زیادی از شهروندان کابل به عزا نشستند. انتقادها نسبت به دولت و دستگاه امنیتی کشور به‌شدت بالا گرفت. مردم حق دارند از دستگاه امنیتی کشور، تامین امنیت‌شان را درخواست نمایند.

در این میان مهم‌ترین ابراز نظر را آقای امرالله صالح، رییس پیشین امنیت ملی، در صفحه فیسبوکش همگانی ساخت. خلاصۀ طرح آقای صالح آموزش جمع‌آوری و تحلیل و تجزیه اطلاعات استخباراتی برای جلوگیری از حملات تروریستی توسط شهروندان است. طرح وی شاید برگرفته از احساسات پاک‌شان باشد که در جایش قابل قدر است، اما بر این طرح چندین نقد وارد است:

اول، آموزش فن استخبارات در مدت 45روز امکان‌پذیر نیست، زیرا استخبارات بیش از آنکه تیوری‌های سیاسی و یا اقتصادی و فلسفی باشد، مبتنی بر تجربیات است.

دوم، خود آقای صالح تجربه کار استخباراتی را دارد و می‌داند که استخدام نیروهای استخباراتی و شریک‌سازی داده‌های استخباراتی، برای عموم مردم کار ساده و بدون پیامدهای منفی و فاجعه‌بار نیست. از جانب دیگر امکان نفوذ دشمن در حلقات آن بسیار زیاد است و با احساسات نمی‌توان نیروهای استخباراتی را تربیت کرد.

سوم، در اینکه آقای صالح یک شخصیت استخباراتی است شکی وجود ندارد. «استیوکول» در صفحات آخر کتاب جنگ اشباح نیز تذکر داده که در سال 2001 امرالله صالح یکی از افراد استخباراتی احمدشاه مسعود، خبر شهادت وی را به مرکز (CIA) در امریکا مخابره نمود. از سوی دیگر وی سال‌ها در اداره امنیت ملی کشور، به عنوان رییس آن اداره کار کرده است. حتمن متوجه این نکته است که آموزش فنون استخباراتی، برای شهروندان عادی به معنای افشای تمامی رازهای استخباراتی است؛ با این کار ارگان استخبارات از کار خواهد افتاد.

چهارم، امکانات عملی‌سازی این طرح به هزینه‌های هنگفت مالی نیاز دارد. به گفته وی، وقتی دولت توان افزایش نیروهای امنیتی را ندارد، آیا آقای صالح این پول را می‌تواند پرداخت نماید؟ مردم عادی که توان پرداخت این هزینه را ندارند.

پنجم، قرار نیست که تمام شهروندان ذهن استخباراتی داشته باشند و کار استخبارات را انجام دهند. مردم ملکی باید به زندگی‌شان برسند و در عرصه‌های دیگر پیشرفت کنند. تامین امنیت فزیکی و روانی شهروندان وظیفه نیروهای امنیتی است که در صورت ناکامی باید جواب‌گو باشند.

ششم، این طرح ایجاد تداخل وظیفوی بین مردم ملکی و نیروهای امنیتی است و به گونه فیصدی پاسخگویی دولت و نیروهای امنیتی در مقابل مردم را پایین می‌آورد. تلاش صاحب‌نظران سیاسی و امنیتی ما باید در جهت تقویت دولت و نیروهای استخباراتی و کشفی قدرت‌مند و پاسخگو برای تامین امنیت مردم باشد نه ایجاد حکومت و استخبارات موازی.

هفتم، بخشی از بینش امنیتی آقای صالح متاثر از فصول سیزده‌گانه کتاب «هنر جنگ» اثر «سون تزو» است. این تاثیرپذیری در یکی از مصاحبه‌هایش با تلویزیون طلوع کاملا قابل درک و مشهود است. آقای صالح می‌دانند که سون تزو تاکید دارد که جنگ، هم به معنای روانی و هم به معنای فزیکی، وظیفه بخش دفاعی و جنگی یک دولت است. با ارایه نظریه آموزش استخبارات برای افراد ملکی آقای صالح دچار یک نوع تناقض شده است و این تناقض در قامت وی که تیوریسین استخبارات است نامتناسب به نظر می‌رسد.

هشتم، طرح آقای صالح بیشتر ایجاد جنگ روانی بین دولت و ملت است. به این معنا که وی آماده است نسخه شفابخش برای مهار ناامنی و حملات انتحاری تجویز کند، اما این دولت است که اجازه استفاده از این نسخه را برای مردم نمی‌دهد. صالح با این کار می‌خواهد ضرب‌المثل یک تیر و دو فاخته را عملی سازد: اول مردم را به خودش علاقمند سازد، دوم مردم را نسبت به حکومت بیشتر بدبین سازد.

نهم، آقای صالح از اینکه خودش با ظرافت‌های کار استخباراتی، مسوولیت و پیامد‍‌های قانونی آن آگاهی دارد. در صورتی که زمینه آموزش طرح وی فراهم شود، نگارنده مطمین است که آقای صالح چیز مفیدی برای جوانان ارایه نمی‌دهد که با آن آموزش‌ها، حملات انتحاری خاتمه پیدا کند.

دهم، اگر آقای صالح تا این حد مسوولیت‌پذیر و در عرصه مطالعات استخباراتی و امنیتی متخصص است؛ در زمان تصدی پست ریاست امنیت ملی، چند اتاق فکر استخباراتی و انستیتوت مطالعات امنیتی تاسیس نموده است؟

در آخر باید مطرح ساخت که بحران امنیتی ما بسیار پیچیده است و با ابراز نظر در صفحات مجازی قابل حل نیست. طرح نیروهای استخباراتی را که قرار است آقای صالح آموزش دهد به لحاظ کمی، کیفی، منابع مالی، تخنیکی و پوشش جغرافیایی غیر قابل اقدام است.

پیشنهاد نگارنده به فعالان مدنی، سیاست‌ورزان و مردم به‌خصوص هزاره‌های کشور این است که روی یک برنامه موثر و بلندمدت جهت تامین امنیت، فکر و عمل شود. با هماهنگی مسوولان، فرهنگیان و روشنفکران و فعالان جامعه مدنی، از دولت بخواهند که با افزایش نیروهای امنیتی، امنیت‌شان را تامین کند.

نویسنده: حکیم کوهی

نوشته‌های مشابه

یک دیدگاه

  1. زمانیکی امرالله نا صالح این چریک کوه تلویزون جاسوس امریکا ومسوول امنیت ناملی بود به جز لندغران پنجشیری درنهاد مهم امنیت از اقوام دیګر حق شمولیت را نه داشت وممانعت صورت میګرفت امنیت ناملی مرکب از تاجیکهای پرچمی وپنجشیریها ولګرد بوده که هیچ پابندی به مصالح ملی نه داشته ونه دارد این جانیان در اخطتاف ها وقتلهای زنجیره ای سهم فعال دارد تا زمانیګی این اوباشان لندغر در صفوف امنیت وپولیس باشد افغانستان در حال نابودی خواهد بود این لندغران بیدون ثروت وچپاول دیګر اندیشه نه دارد

دکمه بازگشت به بالا