درحالی که همه مردم نگران مذاکرات صلح و گوش به صدا در انتظار خبر خوشی از مذاکرات صلحاند، طالبان با بیاعتنایی تمام هیات رسمی افغانستان به مذاکرات صلح در ابوظبی را نپذیرفت و این هیات بعد از سه روز انتظار به کشور برگشتند.
از همین آدرس گفتگوهای صلح به ابتکار زلمی خلیلزاد، طالبان شش ماه آتشبس را در صورتی قابل پذیرش دانستهاند که انتخابات افغانستان به تعویق بیفتد، نیروهای خارجی به طور کامل افغانستان را ترک گویند و حکومت موقت به رهبر فرد مورد نظر یا فرد مورد تایید طالبان شکل بگیرد.
خاصیت گفتگوها و چانهزنیهای سیاسی همین است، هر طرف تلاش میکند که به هدف خود نزدیک شود، اما اینکه طالبان در برابر نمایندگان کشورهای عربستان سعودی، امارات و پاکستان در حضور نماینده با صلاحیت امریکا چهار زانو نشسته سه روز تمام روی صلح صحبت کردند که از آن آدرس هیچ نماینده وجود نداشت؛ جای تامل دارد.
طالبان هیات رسمی ما را نیز نپذیرفتند. این در واقع بیاعتنایی به مردم و به هویت سیاسی فرهنگی بهنام افغانستان است.
انعطاف بیش از حد امریکاییها در برابر طالبان، این گروه را به شدت متوهم ساخته است. اصل حرف این است که ترمپ تاجر همه چیز را از عینک بیلانس واردات و صادارت میبیند و غیر از درآمد مستقیم مالی برای او ضرر پنداشته میشود.
او فکر میکند نابغه قرن است و با این حرکتهای غیر مترقبهاش ایالات متحده و اقتصاد امریکا را نجات میدهد. او باور دارد که میتواند تمام تجارب منفی همۀ رییسان جمهوری دست کم چند دهۀ پسین امریکا را جبران نماید.
اما او اشتباه میکند و با این روال به شدت به جانب ترکستان در حرکت است. اولین اشتباه او این است که طالبان را متوهم ساخته و بیش از پیش آنان را گستاخ و امیدوار نموده است. در غیر صورت نپذیرفتن هیات رسمی کشور چه معنایی میتواند داشته باشد؟
در این میان تنها سیاستهای امریکا در کشور مقصر نیست که رفتارهای نرم و توقعمندانه حکومت افغانستان نیز شرایط را بدتر کرده است. حالا طالبان از خود تصویری یک هیولای غیر قابل کنترول دیده و فکر میکنند که حرف اول و آخر افغانستان را در نبود نیروهای خارجی آنها میزنند.
در صورتیکه صلح زمانی معنای وجودی پیدا میکند که طرف جنگ را، راه برندگی نداند و یا باوری به جنگ نداشته باشد. طالبان هم جنگ جزو باورهایشان است و هم به این فکراند که میتوانند میدان جنگ را ببرند.
از این رو معرفی اسدالله خالد و امرالله صالح رییسان امنیت ملی پیشین کشور به عنوان سرپرست وزیران دفاع و داخله پاسخ مناسبی برای بیاعتناییهای طالبان است.
باید این اصل را بپذیریم؛ تا زمانیکه میدان جنگ را نبردهایم در میدان صلح و سیاست برنده نخواهیم بود. بردن میدان جنگ به مردان آشنا با فنون جنگ، اطلاعات جنگ و استراتیژیستهای جنگ نیاز است. جنگ به کسانی نیاز دارد که منطق جنگ دارند و لحاظ هیچ مصلحت دیگری را الزام ندانند.
امرالله صالح و اسدالله خالد تجارب موفقی در حوزه کار امنیتی دارند و نبض جنگ افغانستان را به خوبی میدانند. ازاین روی معرفی این دو چهره نسبتا جوان و آشنا با مسایل امنیتی و جنگی کشور و منطقه میتواند گامی نخست در جهت صلح باشد تا ما جنگ ببریم که به صلح برسیم؛ اما اینکه این دو واقعا چگونه عمل خواهند کرد گذر زمان مشخص خواهد کرد.
سرمقاله/ روزنامه راه مدنیت