فصل گذار از سیاسیون روانپریش
عملکرد سیاسیون افغان را میتوان در دو دوره تحلیل و بررسی کرد: دورههای حضور در دولت و بیرون از دولت.
دوره اول رفتار و گفتار آنها با دولت تقریبن هماهنگ و همنظر است. در این دوره با رییس دولت همسو هستند.
دوره دوم زمانیست که شخص به هر نحوی از قدرت کنار زده میشود. در این حالت دولت ایدهآل به یک دولت مفسد و بیکفایت تبدیل میشود.
در واقع سیاسیون افغان به هیچ وجه از ثبات رفتاری و گفتاری برخوردار نبودهاند. رفتار و گفتارشان با تغییر مکان منبع، تغییر میکند.
در تاریخ معاصر کشور از این نمونهها بسیار زیاد داریم. این گروه از افراد با این نوع طرز رفتار بهسادگی با افکار عمومی بازی میکنند و شعور مردم را زیر سوال میبرند. اینها آگاهانه برای منافع شخصی خویش در هر وقتی که نیاز شود، با به میان کشیدن منافع مردم در جهت رسیدن به خواستهایشان مردم را فریب میدهند و از اعتماد آنها سوءاستفاده میکنند.
سیر تحولهای سیاسی معاصر ما پُر است از رفتارهای خودخواهانهیی که مردم فقط وسیله بودهاند. در رویههای سیاسیون نه تنها مردم که اعتقادات مردم هم مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. این سیاستمداران همواره نگاه ابزاری به مردم داشته و آنان را پلهیی برای صعودشان میدانند. مردم تنها و تنها ابزاری بوده برای رسانیدن آنان به قدرت و بس. سیاسیون در افغانستان از نام مردم برایشان موقعیتهای خوبی ساختهاند اما برای مردم هیچ کار خاصی انجام ندادهاند. اینکه مردم در چه مقطعی از این ناخودآگاهی به خودآگاهی میرسند سوالی است که بهراحتی نمیتوان پاسخی به آن یافت.
البته توقع داشتن از مردمی که چندین دهه، در شرایط غیرعادی و بحرانی زندگی میکنند، توقع بجا و معقولی نیست اما اینکه مردم تا چه زمانی با این وضعیت زندگی خواهند کرد سوالی است که باید به دنبال پاسخ آن بگردیم.
شرایط امروز ما از لحاظ سیاسی اقتصادی و فرهنگی در حالت رکود و رخوت عجیبی است. برونرفت از این شرایط نیز وابسته به تکاپو و تلاش مضاعف است. از این رو مردم باید بتوانند شرایطشان را از لحاظ فهم سیاسی به حد و نقطه مشترکی برسانند که سیاسیون دیگر نتوانند از منافع آنها سوءاستفاده کنند.
ناهمگونیهای قومی-زبانی و مذهبیِ جامعه افغانستان نقطه ضعف اساسی مردم بوده است. در نتیجه رهبران قومی و مذهبی به خوبی توانستهاند برای کسب منافع شخصیِشان از ناهمگونیهای مزبور سوءاستفاده کنند. در جامعه امروز ما اقلیت و اکثریت معنای خاصی ندارد. یعنی هم از گروه اکثریت سوءاستفاده شده و هم از گروههایی که اقلیت هستند.
جنگ و جنون قدرت زندگی مردم افغانستان را به سوی تباهی کشانیده است. فرصتهای پیشآمده برای مردم میتوانست سر فصل جدیدی در تاریخ افغانستان باشد اما بسیار سهل و ساده از دست رفت.
خوب میدانیم که در هر برهه از تاریخ معاصر به بهانههای مختلف بهنام مردم، بسیاری به منافع نامشروع خود رسیدند. سرآغاز این وضعیت هم برمیگردد به آغاز حکومت کمونیستی و شروع جهاد؛ زیرا مردم در زمانی به دو دسته موافق و مخالف حاکمیت تقسیم شدند. یعنی دستهیی که از حاکمیت دفاع میکردند و دستهیی که تصور میکردند اعتقاداتشان مورد تعرض قرار گرفته است. اینجا بود که نقش افراد به عنوان رهبر رنگینتر شد و برخی هم توانستند از این فرصت استفادهجویی بیشتر کنند.
در دوره پساکمونیستی اوضاع اسفناکتر شد و ما شاهد جنگها و جدلهای قومی-زبانی و مذهبی بودیم. ریشة آن هم برمیگردد به زمان حضور نیروهای روسی در افغانستان.
اما درشرایط حاضر بخشی از رهبران جهادی نسل اول و بخشی از رهبران جهادی نسل دوم بهعنوان میراثداران همیشگیِ جهاد برطبل جنگ و تفرقه کوبیدند تا به منافع نامشروع خود برسند. این روند حالا به یک رویه معمول تبدیل میشود. میراثخواری جهاد و رهبری مشکل بزرگی است که جامعه ما با آن روبهروست.
روشنساختن مردم از وضعیت جاری مملکت وظیفة اصلی دولت است. میدانیم که بخش بزرگی از دولت هم در مصادره این افراد قرار دارد اما آن بخش از دولت که طرفدار حاکمیت مردم و قانون است میتواند از موقف خود در جهت روشنگری و بیان حقایق استفاده کنند.
دولت حاضر هرچند تلاش دارد که اوضاع را سروسامان دهد اما میدانیم که این مساله مشکل است. جا دارد که خیلی از حقایق تاریخ معاصر برای مردم روشن شود. بها دادن به مردم به عنوان نیروی تاثیرگذار در واقع وظیفة اصلی دولت است. دولت باید زمینه را طوری آماده سازد که مردم احساس کنند این دولت از آنهاست و برای آنها کار میکند. دولت تا زمانیکه نتواند خود را به عنوان حامی مردم ثابت کند همچنان در ضعف خواهد ماند و هرگز موفق نخواهد شد که با باجدادن به افراد سوءاستفادهگر شرایط ایدهآل را برای مردم بهوجود بیاورد.
وقت آن رسیده که این نسل روانپریش و با قدرتطلبی پُرجنونشان کنار بروند. اینها جامعه را آکنده از فساد و تباهی کردهاند. تنها با کنار رفتنشان است که مردم و جامعه میتواند از وضعیت جاری به یک وضعیت سامانیافته برسند.