تحلیل

دستاورد غنی؛ طالبان و پذیرش شکست

نزدیک به سه دهه است که مردم افغانستان با پدیده شومی به نام طالبان آشنا هستند. پدیده‌‌یی که در آغاز برای حمایت مردم قیام کرد اما در ادامه مردم را زیر یوغ خویش کشید و پس از 11سپتمبر به دشمن درجه یک مردم تبدیل شد و به کشتارهای جنون‌آمیز و کورکورانه دست‌ زد.

هفده سال پس از ۱۱سپتمبر طالبان هرگز حاضر نشدند که برای برقراری صلح با دولت افغانستان پای میز مذاکره بنشینند. ‌آن‌ها همواره شرایط نامعقول و غیر قابل پذیرش را برای دولت و حامیان خارجی‌ آن مطرح ‌‌می‌کردند. این گروه هر گونه مذاکره با دولت را در راستای برقراری صلح تا هنوز رد کرده است، اما اکنون پس از 17سال بر اثر فشار‌هایی که در این اواخر به آن‌ها وارد شده، حاضر به مصالحه و گفتگو شده‌اند. قابل یاد‌آوری است که مصالحه با گروهی که هرگز با مردم نبوده، حتا در زمان قدرتش؛ اشتباه محض است و بس.

گروه طالبان در یک نامه‌‌ سرگشاده از مردم و کنگره امریکا خواسته است که دولتش را برای پایان‌دادن به اشغال افغانستان زیر فشار قرار دهد.

این گروه با بیان آمادگی برای گفتگو افزوده است: استفاده از زور وضعیت را پیچیده‌تر می‌کند. همچنین طالبان هشدار داده‌اند‌ که ادامه جنگ و حضور نظامیان خارجی در افغانستان ثبات جهان را به مخاطره می‌اندازد.

هرچند طالبان در شروع وانمود کرده‌اند که نامه مبنی بر موضع ضعف ‌آنان نوشته نشده است و همچنان بر مواضع پیشین خود ثابت قدم هستند اما واضح است که در پشت این نامه وحشتی نهفته است. حملات سنگین نیروهای خارجی بر مواضع نیروهای طالبان از یک‌سو و فشارهای سیاسی پاکستان از سوی دیگر باعث شده که این گروه وحشت‌زده شوند و این نامه را بنویسند.

نامه نشان می‌دهد که طالبان تا دیروز معتقد به حل مشکل افغانستان از طریق زور بوده است اما حالا نه. آنان معتقد شده‌اند که تنها راه حل مشکل افغانستان در حال حاضر مذاکره است. اکنون سوال این است که چرا در این 17سال حاضر به مذاکره و مصالحه نبودند که حالا گفتگو و مذاکره را راه حل می‌دانند؟ پاسخ روشن است، طالبان دیگر توان جنگیدن با نیروهای امنیتی را ندارند؛ از این‌روست که زور آنان را وادار به مصالحه کرده است. این در حالی‌است که مردم افغانستان همواره خواهان حل مشکلات از طریق گفتگوهای بین‌الافغانی بوده‌اند که طالبان هرگز به این خواسته توجه نکرده است. از طرفی هم طالبان در این نامه از مردم و کنگره امریکا خواهان پایان دادن به جنگ شده است نه مردم و دولت افغانستان، که این موضوع خود نشانگر موضع‌گیری اشتباه طالبان است.

این نامه هشت صفحه‌یی به زبان‌های فارسی، انگلیسی، پشتو، عربی و اردو، حاوی پیام‌های نرم و هشدارهای جدی است. این نامه از نشانیِ قاری یوسف احمدی یکی از سخنگویان طالبان به رسانه‌ها فرستاده شده است.

در این نامه از مردم، نهادهای مستقل و غیردولتی و کنگره امریکا خواسته شده تا بر دولت این کشور فشار وارد کنند، تا جنگ با خروج نیروهای امریکایی از افغانستان متوقف شود. این درخواست‌ چندان معقول به نظر نمی‌رسد. به باور بسیاری، این نامه با دست‌پاچگی و عجولانه نوشته شده است که این هم نشان از ضعف این نیروها دارد. گروهی که هیچگاه حاضر به مذاکره نبود حالا می‌پذیرد که حاضر است مذاکره کند. طالبان دیگر نمی‌تواند شرط و شرایط بگذارد؛ چون نوشتن این نامه از موقف قدرت نیست، بل حکایت از ضعف این گروه می‌کند.

رییس‌جمهور با قاطعیت در گفته‌هایش (دیگر باید صلح را در میدان جنگ جستجو کرد) توانست روحیه دشمن را متزلزل کند و حالا وقت آن است که حکومت و متحدانش این دستاورد بزرگ را غنمیت بشمارند و مذاکره با قاتلان مردم را رد کند و این فشارها را همچنان ادامه دهد. صرف پذیرش مذاکره از سوی طالبان نمی‌تواند مشکل مردم افغانستان را حل کند. طالبان حالا در شرایطی قرار ندارند که به‌چانه‌زنی در اشتراک به قدرت بپردازند. اصل تفکر طالبانی دیگر در بین مردم افغانستان طرفدار ندارد و باور بسیاری بر این است که طالبان با این سیاست می‌خواهند برای خود زمان بخرد تا از شکست کامل خود جلوگیری کنند.

روش مماشات حامد کرزی با برادران ناراضی‌اش از اول مشخص بود که به نفع مردم افغانستان نیست، اما متاسفانه گوش شنوایی در آن زمان وجود نداشت. در زمان حاکمیت کرزی طالبان تا جایی پیش رفتند که عملن تفکر طالبانی وارد دولت وی شد. رهایی زندانیان طالبان از جمله شاه‌کارهای کرزی می‌تواند باشد. اطلاعات غلطی که حامد کرزی در مورد طالبان به حامیان خارجی‌اش می‌داد صرف در راستای سیاست‌های غلط شخص خود کرزی بود. در واقع پذیرش شکست طالبان را می‌توان شکست حامد کرزی نیز دانست؛ زیرا سیاست‌مداری که با اشتباهاتش فرصت‌ زیادی را سوزاند و مردم افغانستان را با چاش بسیاری روبه‌رو کرد کرزی بود.

عملکرد غلط کرزی در زمان حاکمیتش باعث قدرت‌گیری گروه طالبان در افغانستان شد. گروهی که اگر در آن زمان تحت فشار قرار می‌گرفت نابود می‌شد. این در حالی است که آن‌ها با دوباره جان گرفتن، جان‌ بی‌گناهان بسیاری را گرفتند. نام گروه طالبان با ترور و دهشت مترادف است، گروهی که حتا حاضر است برای رسیدن به قدرت از هیچ وسیله دریغ نکند. با این اوصاف چگونه می‌تواند طالبان مورد اعتماد باشد؟

گروه طالبان گفته است هنوز فرصت باقی است و این گروه حاضر است از راه سیاست سالم (گفتگو) مشکل را حل کنند. این گروه گفته، برخی از کشورهای خارجی در تلاش تفاهم سیاسی با آن‌هاست اما از کشور خاصی نام نبرده است.

معلوم نیست گروه طالبان از کدام فرصت‌ها صحبت می‌کنند؟ بهتر بود در مورد این فرصت‌ها توضیح هم می‌داد. سه دهه است که طالبان در صحنه سیاسی حضور دارند. مردم هرگز از حضور این نیرو احساس امنیت نکرده‌اند. نام این گروه همیشه در ذهن مردم مترادف با ترس و مرگ بوده است و بس. سیاست سالم و گفتگو در این شرایط دیگر معنا ندارد. طالبان نه در زمان حاکمیت‌شان و نه هم در زمان بعد از سقوط، هرگز حاضر نشدند برای منافع مردم دست از سیاست‌های غلط‌‌‌‌‌شان بردارند. کشتار مردم بی‌گناه آخرین دستاورد آن‌ها می‌تواند در این ۱۷سال تلقی شود. در کل، گذشته این گروه نشان می‌دهد که آن‌ها هرگز عملکرد خوبی برای مردم افغانستان نداشته‌اند.

طالبان همچنین هشدار داده که استفاده از زور وضعیت را پیچیده‌تر خواهد ساخت. این هشدار طالبان در حالی مطرح می‌شود که امریکا در هفته‌های اخیر حملات هوایی‌اش را بر مواضع طالبان و داعش در افغانستان تشدید کرده است. این گروه همچنین گفته، ادامه جنگ در افغانستان با موجودیت نظام فاسد کنونی افغانستان (به قول طالبان) برای منطقه و امریکا عواقب خطرناکی خواهد داشت.

فرضیه‌های طالبان در این نامه تکرار مواضع شکست خورده است که تلاش دارد در زیر لفافه، آن‌ها را پنهان سازد. آشکار است که فشارهای جدید توانسته موثر واقع شود. ادامه این فشارها قطعن می‌تواند به نفع ثبات و صلح در افغانستان باشد. مردم به هیچ وجه حاضر نیستند به گذشته برگردند و بپذیرند که طالبان در قدرت سهم بگیرند. موضع مردم افغانستان علیه طالبان روشن است و قاطعیت آقای غنی در مبارزه با این گروه باعث دلگرمی آن‌ها شده است. بازگشت به قدرت از آن تصورهای باطلی است که دیگر طالبان حتا فکر آن را به ذهن خود نباید راه بدهند.

در این نامه گروه طالبان گفته جورج بوش؛ رییس جمهوری پیشین امریکا ۱۷سال پیش به بهانه از بین بردن تروریزم، حاکمیت قانون و ریشه‌کن ساختن مواد مخدر، نیروهای امریکایی را به افغانستان فرستاد، طالبان خطاب به مردم امریکا از آن‌ها پرسیده که حالا کدام یک از این اهداف برآورده شده است؟

درست است نابودی طالبان هدف اصلی بود که محقق نشده است. مثل روز روشن است که گروه طالبان گروه تروریستی است که با تجارت مواد مخدر هزینه‌هایش را تامین می‌کند و نابودی این گروه می‌تواند در از بین بردن تروریزم و ریشه‌کن ساختن تجارت مواد مخدر موثر واقع شود.

طالبان باید بدانند که دیگر در ارگ حامی ندارند که آن‌ها را برادران ناراضی بخواند و از آن‌ها حمایت کند. دیگر در دولت پاکستان و در بین مردم پاکستان هم مثل گذشته قابل پذیریش نیستند که از آن‌ها پشتیبانی کنند. اعتراض‌های اخیر مردمی در پاکستان بر علیه طالبان و تفکر طالبانی، سیلی‌یی است که به صورت این گروه نواخته شده است. حضور نیروهای خارجی در افغانستان هم از طرف مردم و هم از طرف دولت افغانستان در راستای برقراری صلح و ثبات در افغانستان اصل پذیرفته‌شده‌یی است که هرگز قابل مذاکره نیست.

اگر پس از سقوط طالبان در افغانستان محمداشرف غنی به جای حامد کرزی می‌بود، قطعن امروزه اوضاع افغانستان بهتر بود و ما شرایط سخت امروز را تحمل نمی‌کردیم. عملکرد آقای غنی در این دوسال نشان داد که این آدم در شرایط سخت، کارهای بزرگی انجام داده است، ولی فساد و نابسامانی به حدی است که دوسال برای جبران خرابی‌های 15ساله فرصت کمی است و باید به غنی فرصت بیشتری داد و حمایت کرد تا شاهد موفقیت‌ روزافزون وی باشیم.

 در صحنه سیاست افغانستان، دست‌های بسیاری کار می‌کنند تا اوضاع سروسامان نگیرد. عملکرد آقای غنی در این اوضاع و با همه مشکلاتی که با آن روبروست قابل قبول بوده و می‌شود که به وی اعتماد کرد. سرآغاز این موفقیت با پایان طالبان و تفکر طالبانی می‌تواند شروع خوبی باشد برای حاکمیت صلح و ثبات در افغانستان.

عباسی افغان

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا