تحلیل

بمباران مودبانۀ اتمر

حنیف اتمر را به‌خاطر خوش‌صحبتی و ادب و احتیاطش در سیاست می‌شناسند. سیاست‌مداری که یک وزیر محبوب بود و بعد یک وزیر مطرود از قرب کرزی شد و امروزه جنجالی‌ترین چهره سیاسی افغانستان است.

تصویر و تصوری که از او وجود دارد او را در هاله‌یی از وهم قرار داده، اما او خود بیش از همه به این امر واقف است که روان‌شناسی مردم افغانستان با عشق به قدرت گره خورده است. همین کسانی که امروز به خون او تشنه‌اند و دشنامش می‌دهند اگر او اسبش را برای ریاست جمهوری زین کند همه پشت سرش قطار می‌شوند.

این خاصیت افغان‌ها و همه ملت‌های ستم‌دیده است که رابطه‌یی پر از نفرت و عشق به قدرت دارند، رابطه‌یی حسرت‌انگیز. قدرت، حسرت و رویای همه است و وقتی کسی به داشتن قدرت مشهور می‌شود افسانه‌سازی نیز درباره او شروع می‌شود و این افسانه‌سازی‌ها بیش از آنکه به ضرر کسی باشد به تبلیغ او و قدرت و اسطوره‌اش است.

اتمر، حالا چنین کسی است، کسی با افسانه قدرت که از قضا بسیار کم هم حرف می‌زند، بسیار کم در ملاء عام ظاهر می‌شود و وقتی پیدا می‌شود، سخنانش طوفانی از راز قدرت را بر پا می‌کند.

همان طور که مصاحبه قبلی او و سخنرانی‌اش که ماهرانه انتخاب و در رسانه‌ها نشر می‌شد از مقر سربازان وزارت داخله، حتا دشمنانش را به تحسین وا داشت. این همان جادوی افسانه قدرت است.

می‌گوییم افسانه، یعنی بخش زیادی از این قصه‌ها درباره او واقعیت خارجی ندارند، اما او هیچ وقت آن‌ها را تکذیب یا تایید نکرده است، مثل تمام سیاست‌مدارهایی که در مسیر افسانه‌اند. بر عکس سیاسیون سنتی که بر طبل هیاهو عادتن می‌کوبند، شعار می‌دهند و می‌دانند که جدی نیست، دشنام می‌دهند و تهدید می‌کنند اما عملی در کار نیست.

مردم سیاست‌مدار قاطع، واقعی و رازآمیز و پر قدرت می‌خواهند ولو بر نردبان استخوان‌های آنان بالا شده باشد. این نکته مهمی است که تیوری‌پردازهای ریالیست و روان‌کاوان اقتدار، درباره‌اش اتفاق نظر دارند.

سخنان جدید آقای اتمر هم، چنین وضعی دارد، وعدۀ روشن ندارد، اما پیامی قاطع دارد؛ هم برای زورمندان داخلی، هم کشورهای منطقه و هم جغرافیای صلح.

او از تاپی به‌عنوان یک جاده مهم در راه صلح نام می‌برد و بعد از سفر عربستان و دیدارش با شاه تحول‌خواه عرب، که اگر بخواهد می‌تواند صلح را به افغانستان بیاورد و کمر طالبان را بشکند. احتمالن سیگنال‌های این نشست طالبان را به مذاکره علاقه‌مند کرده است.

عربستان، پایتخت جهان اسلام است و باید زودتر از این به عنوان محور گفتگوها درباره‌اش فکر می‌شد. دیدار آدم زیرکی مثل اتمر در کنار بعضی رهبران دینی سیاسی از عربستان، پیامی تازه از رویکرد جهان اسلام به قصه افغانستان بود که اتمر به دقت و تلخیص آن را بیان کرد. دستاوردی که می‌تواند برای افغانستان تاریخی باشد. بعد وارد فاز دوم این بازی شد که تغییر موقعیت افغانستان است. و بالاخره به مخالفان داخلی، پیامی قاطع داد که کشمکش‌های داخلی باید تمام شود. صبر اندازه‌یی دارد که البته هیچ وقت نداشته است.

او از موضع برتر و بدون هتاکی و تندی، طبق معمول همیشه، حرفش را زد. کاری که می‌تواند الگوی دیگر سیاست‌مدارها در مملکت شود. اینکه زبان دشنام زبانی فصیح نیست. می‌توان تندترین حملات را در جملاتی مودبانه ادا کرد. می‌توان بیخ طرف را با چوپ ادبی کند نه با فحاشی. ما باید یاد بگیریم که دوره‌یی جدید در افغانستان شروع شده که دوره آرامش است و این آرامش را مردم بیش از همه از سخنان رهبران سیاسی و مسوولان مملکت می‌گیرند. مردم باید بتوانند به این سخنان تکیه دهند و در سایه قاطعیت‌اش برنامه بریزند و برای آرامش‌اش، آرام شوند. این مهم‌ترین پیامی بود که از سخنان آرام و قاطع اتمر به ذهن همه مردمی که او را می‌شنیدند مخابره شد؛ شروع دوره‌یی جدید مبتنی بر آرامش.

حاشم رسول‌زاده

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا