انتخابات همانگونه که زمینهساز گذار از نظام اقتدارگرا به نظام سیاسی مبتنی بر دموکراسی است، در عین حال انتخابات زمینه گذار از وضعیت منازعه به یک نظام پایدار و مورد قبول همه را نیز فراهم میکند. به این اساس انتخابات از جمله تدابیر اساسی سیاسی است که میتواند زمینۀ ثبات را در شرایط پس از منازعه مساعد ساخته و سرنوشت مطلوب را برای جامعه رقم زند.
پس از فروپاشی نظام قرون وسطی طالبان در سال 2001 و با آمدن گفتمان مدرن (دموکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان و…) روزنهیی امیدبخش برای افغانستان گشوده شد و دستآوردهای فراوان برای ما به ارمغان آورد.
یکی از مهمترین این دستآوردها برگزاری انتخابات است که نقش مهم در پایان دادن انارشیزم سیاسی، انحصارگرایی و قدسیتزدایی از قدرت در کشور را رقم زد. به این اساس میتوان گفت که انتخابات در واقع تجلی ارادۀ مردم، راهی برای تعیین سرنوشت اعضای یک جامعه سیاسی، ابزاری برای مهار قدرت و سرانجام نماد آشکار دموکراسی است.
در شرایط کنونی که کشور روزهای دشوار را تجربه میکند و آیندۀ سیاسی کشور در هالهیی از ابهام قرار دارد، از یکسو طالبان در پشاور، قطر، مسکو و تهران سرگرم چانهزنی با قدرتهای بزرگ و حامیان منطقهییشان برای بازگشت دوباره بهقدرت هستند و از سوی دیگر متحدان جهانی ما مانند ایالات متحده نسبت به هر زمان دیگر به آینده افغانستان ناامید و سرخورده به نظر میرسند. این وضعیت زنگ خطر بزرگ برای بقای افغانستان و آیندۀ سیاسی کشور است.
فرصتسوزیهای بیشمار در طی 18 سال گذشته بهدلیل فساد و ضعف متصدیان امور حکومت؛ کشور را در سراشیب فروپاشی سیاسی سوق داده است و به نظر میرسد آخرین فرصت و چانس که میتواند مانع رفتن دوباره کشور بهسوی بحران عمیق گردد؛ انجام انتخابات سالم، منصفانه و مورد قبول ریاست جمهوری سال 1398 است.
از این رو برگزاری شفاف و درست انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، فارغ از اینکه چه کسی رییسجمهور آینده کشور خواهد شد، از اهمیت فراوان برای مردم افغانستان برخوردار است و پاسداری از بقای افغانستان و ارزشهایی مانند انتخابات، حقوق بشر، آزادی بیان و حقوق اساسی شهروندی نه تنها وظیفه حکومت، بل وظیفۀ احزاب سیاسی، جامعه مدنی و در کل هر شهروند مسوول و آگاه است.
تجربه انتخابات در کشورهای پسامنازعه
افغانستان در حوزۀ مطالعات نوسازی و توسعه سیاسی با وجودی که کماکان سایه سنگین منازعه در آن پابرجاست از جمله کشورهای پسامنازعه دانسته میشود. مطالعات نوسازی و توسعه سیاسی در کشورهای آسیایی، آفریقایی و امریکایی نشان میدهد که انتخابات شفاف و مورد قبول نقش موثر در گذار از جنگ و خشونت به ثبات سیاسی را در این کشورها بهدنبال داشته است.
تجربۀ کشورهایی مانند شیلی در سال 1988، غنا در سال 1996، نامبیا در سال 1989، السالوادور در سال 1994، موزامبیک در سال 1994 نشان از نقش شفاف انتخابات در پایان دادن جنگ و تحول سیاسی است که به گونه مثال: تجربه انتخابات در سال 2005 لیبریا، پایان دومین جنگ از جنگ داخلی در این کشور را رقم زد و در نتیجه آن آفریقا در یک فرایند دموکراتیک اولین رییس زن دولت را انتخاب نمود.
همینگونه سریلانکا در جنوب آسیا که پس از استقلال این کشور، شاهد درگیریهای قومی بین تامیلها در شمال و شرق که اکثر هندوها بودند و سینهالیها در جنوب که اکثر بودایی بودند. انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی قابل قبول در سال 2010 نقش مهم در پایان دادن جنگهای خونین 30ساله میان حکومت سریلانکا و ببرهای آزادیخواه تامیل بود.
در سیرالئون هم انتخابات سال 1996 در بدترین شرایط جنگ داخلی برگزار گردید؛ اما چشمانداز روشن برای آینده با ثبات این کشور رقم زد.
یافتههای «موسسه جهانی برای دموکراسی و کمک به انتخابات» نشان میدهد که اجرای انتخابات در کشورهای پسامنازعه با چالشهای بسیاری مواجه است؛ از جمله کارآمدی اجرایی، بیطرفی سیاسی و اعتبار اجتماعی نهاد انتخابات و کارگزاران نهادهای برگزارکننده انتخابات را شامل میشود.
بر اساس گزارشی که در مورد درسهای آموختهشده از انتخابات کشورهای سریلانکا، غنا، شیلی، لیبریا، سیرالیون، جمهوری دموکراتیک کنگو و کوزوو صورت گرفته است، این موسسه پنج مولفه کلیدی را در برگزاری انتخابات موفقیتآمیز معرفی میکند: ثبت نام رایدهندگان، انتخاب نظام انتخاباتی، نهاد انتخابات، سیستم شکایتهای انتخاباتی و تدابیر اعتمادسازی.
درسهایی برای انتخابات افغانستان
نارساییهای انتخاباتهای گذشته، تردید و نگرانیهای جدی را در مورد برگزاری درست انتخابات پیش رو نیز به همراه دارد و این در حالی است که اگر انتخابات پیش رو بهشکل درست، عادلانه و دموکراتیک برگزار نشود، سناریوی بازگشت طالبان به قدرت بیش از پیش محتمل به نظر میرسد. در واقع انتخابات پیش رو تنها انتخاب رییسجمهور آینده کشور نیست؛ بل انتخاب میان بقا و بازگشت به گذشته تاریک هم است.
برای برگزاری انتخابات قابل قبول در افغانستان میتوان از تجارب موثر کشورهای دیگر در راستای بهبود و کیفیت مدیریت انتخابات بهخوبی بهره جست.
نخستین گام در این راستا این است که کمیسیون مستقل انتخابات با هماهنگی ریاست ثبت و احوال نفوس و سایر نهادهای همکار با نظارت ناظران نهادهای مدنی و احزاب و تفاهم با کاندیدان انتخابات ریاست جمهوری، فهرست ثبت نام رایدهندگان را باید مشخص کند.
راه حل معقول در این راستا توزیع شناسنامه الکترونیک است که بهدلیل ملاحظات سیاسی این پروسه در حالت تعلیق قرار دارد. اگر این بنبست با تفاهم احزاب سیاسی شکسته شود گام بزرگ در جهت تامین شفافیت پروسه انتخابات فراهم میشود. بدین معنا که ثبت نام رایدهندگان فرصتی ارایه میکند که بر اساس آن میتوان تا حد امکان از بروز تقلب جلوگیری میکند.
همانگونه که ثبت نام رأیدهندگان در ساحل عاج و سودان در سال 2008 یکی از مسایل بحثبرانگیز بود، کمیسیون انتخابات در این کشورها سرانجام با اعمال اصلاحات که مورد قبول همه احزاب سیاسی بود توانست از بنبست بگذرد و زمینه برگزاری انتخابات را فراهم نماید.
کمیسیون انتخابات افغانستان جهت اعتمادسازی و اطمینان از برگزاری انتخابات موفقیتآمیز نخستین وظیفه را که در اولویتکاری خود قرار دهد، تهیه لیست رای دهنده گان است که مورد قبول مردم و احزاب سیاسی باشد.
مساله دوم که قبل از برگزاری انتخابات موضوع بحثانگیز به نظر میرسد، انتخابات سیستم انتخاباتی است. سیستمهای انتخاباتی هر کدام مزایا و معایب خود را دارد، اما اینکه کدام سیستم میتواند مناسب افغانستان باشد؟ نیازمند گفتگو و تفاهم احزاب و جریانهای سیاسی است. البته تعیین نوع سیستم انتخابات نیازمند تغییر در قانون انتخابات است که با شکلگیری پارلمان جدید افغانستان باید مورد توجه جدی نمایندگان مردم افغانستان قرار گیرد.
مولفۀ دیگر که در برگزاری موفقیتآمیز انتخابات اثرگذار است، موجودیت کمیسیونهای انتخاباتی بهعنوان نهادهای بیطرف، قابل اعتماد و متخصص میباشد. در این راستا برکناری مجریان برگزارکننده انتخابات پارلمانی و انتخاب کمیشنرهای جدید در تفاهم با کاندیدان انتخابات ریاست جمهوری از جمله گامهای ارزشمند بود که حکومت جهت اعتمادسازی و اطیمنان، برای داشتن انتخابات قابل قبول برداشت.
پس از انتخاب اعضای جدید کمیسیون انتخابات، مساله مهم تدوین مقررات حاکم بر رفتار و سلوک کارکنان کمیسیون انتخابات و کارگزاران آن است که به نام مقررات رفتاری Code of ) Conduct) یاد میشود.
چنانچه انتخابات پارلمانی نشان داد که اتهامهای بیشماری در مورد رفتار و سلوک کارگزاران کمیسیون انتخابات وجود دارد؛ از این رو نیاز است که مقررات سختگیرانه در این زمینه تدوین شود. میتوان از تجربه کشورهای مانند نیجریه، تانزانیا و زیمبابی که یک دادگاه مستقل دایر کرد تا به اتهامات تخلف اعضا از «مقررات رفتاری» رسیدگی کند، بهره جست.
مساله دیگر که کمیسیون انتخابات را هم قبل از انتخابات و هم در جریان انتخابات در راستای اعتمادسازی و اطمینان نسبت به شفافیت انتخابات کمک میکند، مراوده پایدار با جریانهای سیاسی است. بدین معنا که ارتباط با بازیگران سیاسی توام با شفافیت، بهعنوان تدبیر اساسی جهت اعتمادسازی است و نشان میدهد که کمیسیون بهعنوان نهاد مستقل، از نظر سیاسی نباید از احزاب سیاسی جدا باشد؛ بل باید از منافع حزبی آنان خود را دور و منزه نگه دارد.
بهگونه مثال در کشور غنا انتخابات تا سالهای 1996 و 2000 از سوی اپوزسیون بهدلیل عدم اعتماد نسبت به روند انتخابات، مورد تحریم آنان قرار داشت.
کمیسیون انتخابات این کشور در سال 1996 ابتدا برای مشارکت احزاب سیاسی و برداشتن تحریمها «کمیته مشورتی بینالاحزاب» را ایجاد کرد و با درگیر کردن احزاب در تصمیمگیری مرتبط با انتخابات، نسبت به اجرای انتخابات اعتمادسازی نمود. به همین گونه کمیسیون شکایات انتخاباتی غنا همه شکایات را جدی تلقی کرد و معیارهای زیادی در نظرگرفت تا به اپوزسیون اطمینان دهد که هرگونه تلاش برای تقلب در انتخابات تشخیص داده میشود.
کمیسیون مستقل انتخابات در کنار احزاب سیاسی نیاز است که با نهادهای دیگر نیز از جمله رسانهها و جامعۀ مدنی در ارتباط باشد. همانگونه که رسانههای مستقل و آزاد، کانال مهمی جهت مراوده با رایدهندگان و بازیگران سیاسی است؛ دیالوگ با تشکلهای جامعۀ مدنی یک راه دیگر برای ارتباط متقابل با رایدهندگان است.
در برخی کشورها کمیسیون انتخابات جهت اتخاذ تصامیم موثر و هم تامین شفافیت ملاقاتهای منظم با تشکلهای جامعۀ مدنی را بهعنوان سکویی برای اعتمادسازی و تبلیغ شفافیت خود انتخاب میکند. این تشکلها همچنان میتوانند به کمیسیون انتخابات بهعنوان نهادهای مددکار کمک کند که در روز انتخابات ناظران محلی را به کار گیرند تا بر اجرای انتخابات نظارت کنند و دربارۀ کیفیت و اعتبار انتخابات نظر بدهند.
گام دیگر برای اجرای بهتر انتخابات، این است که کمیسیون مستقل انتخابات با ایجاد (اتاق گفتگو و هماهنگی) بین کاندیدان ریاست جمهوری جهت حل بسیاری از مشکلات و سوتفاهم که ممکن است بهمیان آید و نیز رسیدن به اجماعی که راهگشا باشد، برای بیرونرفت از بنبست و ایجاد بحران احتمالی انتخابات در کشور نقش موثر ایفا نماید.
گذشته از اینکه مسایل امنیتی در انتخاب مراکز رایدهی نقش عمده دارد؛ از موارد دیگر که کمیسیون انتخابات آن را بهصورت دقیق مورد توجه قرار دهد؛ شناسایی مراکز رایدهی که قبلا در آنجا تقلب صورت گرفته و یا احتمال میرود که در آن تقلب صورت گیرد. حتی در صورت بروز احتمال تقلب که بهگونۀ جدی پروسه را آسیب برساند و قابل تشخیص نباشد، کمیسیون انتخابات با تفاهم کاندیدان انتخابات ریاست جمهوری بتواند با ابطال آن فرصت برگزاری مجدد انتخابات را تامین کند.
از همه مهمتر جاگزین کردن ابزار، وسایل تخنیکی و الکترونیک که امکان تقلب را محدود میسازد، از سازوکارهای مهم دیگر است که باید مورد توجه جدی کمیسیون قرار گیرد.
سخن آخر
انتخابات پیش رو فرصت بزرگ و شرط اساسی برای بقای سیاسی افغانستان و رسیدن به ثبات در کشور میباشد. آنچه در برگزاری انتخابات موفقیتآمیز در کنار متغیرهایی مانند: اعتماد همگانی، روحیـه مشـارکت مـدنی و مشـارکت سیاسـی کـه بـهعنـوان سرمایههاي اجتماعی و فرهنگی نقش تاثیرگذار دارد، عوامل و متغیرهای دیگر نیز در بررســیهــای مربــوط بــه آســیبشناســی موفقیــت انتخابات وحتی بهطور کلیتر در موفقیت و ناکامی مردمسـالاری، نقش اثرگذار دارد، عنصـر «مـدیریت انتخابـات» است.
تجربه انتخابات گذشته نشان داد که در مراحل مختلف آن از ثبـت نـام کاندیـداها تـا اعـلام نتـایج و رسیدگی به تخلفات انتخاباتی با چالشهـایی جدی مواجه است.
از این رو با ریشهیابی، آسیبشناسی و اصلاح ساختار اجرایی و مدیریتی کمیسیون انتخابات و با عنایـت به الگو و نمونـههـای جهـانی مـدیریت انتخابـات مـیتـوان بخـش عمـدهیی از چـالشهـای انتخابات را رفع نمود.
نویسنده: سید نسیم بهمن؛ استاد دانشگاه بلخ
خوشبینی از انتخابات 98 در حد متوازن و نسبی با ذکر شرایط یاد شده توسط استاد بزرگوار قابل تامل است، ولی در کل انتخابات را نمیتوان راه حل همه نابسامانی ها و درشتی های سیاسی و اجتماعی دانست.