تحلیل

تا کی در بحث نوشتار قوانین باقی بمانیم؟

دکتور حمیرا قادری؛ سردبیر روزنامه راه مدنیت

بگذارید صحبت‌هایم را با حسرتی که در این دو سه روز شامل حالم شده بود، آغاز کنم. مسلماً کلیسای «نوتردام» را دیدید که چگونه فروریخت و این روزها آنچه من در شبکه‌های اجتماعی می‌خواندم نوشته‌های از دوستان اهلِ فرهنگ و رسانه بود در پیوند بین کلیسای نوتردام و بت‌های بامیان. اما چرا دوستانِ اهل فرهنگِ ما در افغانستان به این آتش‌سوزی عکس‌العمل نشان دادند؟

مسلما بحث رد پای رسانه است در این قسمت. نه رسانه‌های صوتی، تصویری و شنیداری، بل بیشتر ردّ پای رسانه‌یی به نام کتاب. همۀ ما یا اکثرِ ما از کلیسای نوتردام بیشتر به «گوژپشت نوتردام» پلی می‌زنیم. رسانه‌یی که ما را با دنیای جدای از دنیای مذهبی پیوند داده است. کارِ خوب یک رسانه، چنین است و رسانه‌یی به اسمِ کتاب، در گذشته این کار را کرده ‌است. بدون شک، تأثیر رسانه تأثیرِ فراتر از مذهب و فرهنگ و جفرافیاست؛ آنچه با بیان کلیسای نوتردام آغاز کردم.

 اما در مورد این بحث رسانه و حکومت، همۀ ما می‌دانیم، رسانه‌هایی که بتوانند به صورت مستقل و سالم کار کنند، عمر چندانی ندارند. رسانه باید اهرُم فشاری باشد بین حکومت و ملت. گاه حکومت می‌تواند ملت را با تنبیه‌کردن از «نبأ» به معنی آگاهی و پرسیدن از مسیر رسانه تحت فشار قرار دهد و گاهی هم رسانه‌ها هستند که می‌توانند به حکومت از طریق نقدهای سالم تاخت‌وتازی داشته باشند و به نوعی حکومت را در ظرف بلورینی قرار بدهند که بشود مدیران سیاسی حکومت را نظارت کرد.

گاهی‌ هم رسانه می‌تواند پلی میان سنت‌های پسندیده باشد، برای حفظ آنچه داریم، برای حفظ هنجارهایی که پسندیده است. یادم است در سال 1390 در وزارت کار و امور اجتماعی، قرار بود گروهی از دوستان خارجی برای ما طرح ساختِ خانۀ سالمندان را به میان بیاورند.

این طرح برای کشور فقیری مثل افغانستان خوب بود، برای افرادی که امکانات رفاهی را بعد از سن تقاعد کمتر دارند، اما آن فرهنگِ هم‌پذیری یا داشتنِ بزرگ خانواده را از ما می‌گرفت. آنچه به ذهن من به عنوان مشاور امور اجتماعی رسید این بود که اگر نتوانیم مقابل این طرح ایستادگی کنیم بهتر است دست به دامن رسانه‌ها شویم. یعنی اینجاست که رسانه‌ها می‌توانند سنت‌ها و عنعنات پسندیده را برای ما حفظ کنند، اگر بخواهند.

در کنار حفظ  رسوم جامعه، در حقیقت این رسانه‌ها هستند که زیربنای ساختارهای اجتماعی، اطلاعاتی و ارتباطاتی را در دنیا تأمین می‌کنند. بیشتر تربیت اجتماع، در حال حاضر به وسیلۀ رسانه‌ها اتفاق می‌افتد. به طور معمول دوستان هراتی‌ ما همیشه گلایه می‌کنند که ما در مسایل سیاسی کمتر سهم می‌گیریم. از وقتی من با رسانه‌ها در هرات به نوعی آشنایی دارم، معمولا رسانه‌های ما همیشه روی مسایل فرهنگی تاکید کرده‌اند. برای همین شما در هرات می‌بینید که طیف وسیعی از جوانان ما و حتا دوستان دیگر، بیشتر مشتاق به فرهنگ و ادب هستند. مفهوم‌اش این است که رسانه‌ها به نوعی مزه جامعه را تعیین می‌کنند.

گاهی یک رسانه می‌تواند به شدت جامعه را به سوی سیاست سوق دهد و گاهی‌ هم می‌تواند به کار فرهنگی-اجتماعی سوق دهد. بنابراین کار رسانه در دنیای امروزی کاری است شبیه تربیت جامعه؛ اما رسانه‌ها در افغانستان کمی دچار چالش‌های هستند  که  بهتر می‌بینم آن را در مثلثی با سه زاویه، حکومت، ملت و خود رسانه‌ها بحث کنم. این سه ضلع معمولا زاویه‌های‌شان دچار تنش با همدیگر می‌شود. گاهی رسانه‌ها دچار مشکل‌اند، گاهی حکومت و گاهی هم ملت نسبت به هردو کم‌مهری و کم‌لطفی می‌کند. اگر بخواهیم هر کدام را جدا مورد بررسی قرار بدهیم، بیشتر بحثِ من روی حکومت است. چون بیشتر، کار من نوشتن بوده آن‌هم به عنوان مقاله‌های آزاد و کار رسانه‌یی نکرده‌ام.

 طبق معمول بیانیه‌های آقای سرور دانش؛ معاون دوم ریاست جمهوری را می‌خوانم. در کل بیانیه‌های قوی هستند؛ اما اینکه تا چه حد تطبیق و عملی می‌شوند بحث جداگانه‌یی دارد. بیانیۀ آقای دانش در سالون مرکز رسانه‌ها که در همین سال در مورد خبرنگاران ایراد شده، وظیفۀ حکومت را در قبال خبرنگاران توضیح داده ‌است.

اگر به خود این متن رجوع کنیم مسلماً فکر می‌کنیم حکومت، تمام چالش‌های مسیر راهِ خبرنگاری را برداشته است؛ اما مثل هزارویک قانون و بحث دیگر، نوشتاری ا‌ست بدون تطبیق.

آنچه من دوست دارم نکته‌وار روی آن صحبت کنم، این است که در آن بیانیه آقای دانش، روی تعدیل قانون رسانه‌ها صحبت می‌کند که دور تکاملی خود را پیش می‌برد. فکر می‌کنم که برای پنجمین بار این قانون به مجلس رفته و برگشته است. بحثی که من داشتم با دوستان خبرنگار این است که ما تا کی در بحث نوشتار قوانین باقی بمانیم؟ حتا در دور اول این تعدیل مگر چقدر قوانین  به نفع رسانه تطبیق شده و چقدر جامعۀ خبرنگاری از این مواد استفادۀ مفید کرده‌اند؟

یکی از بحث‌های دیگر مصونیت خبرنگاران بود. این مسلم است که در حوادث و انفجارهایی که رخ می‌دهد تعداد زیادی از دوستان خبرنگارِ خود را از دست می‌دهیم و انتظار نداریم که دولت به گونۀ مشخص در هر حادثهیای‌ای خبرنگاران ما را حفظ کند؛ اما تاحدود یک‌سال قبل، 1300 پروندۀ خشونت علیۀ خبرنگاران اتفاق افتاده ‌است. اگر قرار باشد بعد از این منتظر بمانیم و بعد جریان‌های خشونت شناسایی شود یا پی‌گیری قانونی اتفاق بیفتد خود کلمۀ «مصونیت» زیر سوال می‌رود. هرچند در اخبار، به گوش رسید که یک تن از قاتلان خبرنگار شبکه طلوع‌نیوز به اعدام محکوم شده؛ اما به اعدام محکوم کردن چیزی نیست که یک خبرنگار می‌خواهد. خبرنگار می‌خواهد مصونیت‌اش در جامعه تأمین شود.

بحثِ دیگر حقِ دسترسی به اطلاعات است؛ مشکل عمده‌یی که خبرنگاران در جامعۀ ما دارند. چقدر خبرنگارانِ ما می‌توانند به دفاتر وزرا و یا و دفاتر ولایتی ارتباط برقرار کنند؟ چه تعداد از مقامات یا سخنگویان‌شان حاضرند اطلاعات را در دسترس خبرنگاران قرار بدهند تا آنها بتوانند وظیفۀ اجتماعی خود را انجام دهند؟

هرچند امروز من دیدم که دکتور میرویس بلخی در قسمت اطلاع‌دهی به ملت گفتگویی را شکل داده بود؛ اما در مورد دیگر وزارت‌خانه‌ها، چقدر خبرنگاران و مردم می‌توانند به معلومات دسترسی داشته باشند و قانونِ حق‌دسترسی به اطلاعات -که دوسال است از طرف حکومت تصویب شده و این قانون کمک می‌کند که خبرنگاران بتوانند از حقوق‌شان برای عرضه خدمات بیشتر و بهتر برای جامعه تقدیم کنند- به دست بیاورند.

بحثِ دیگر پشتیبانی از «صندوق حمایت از خبرنگاران» است. کلاً این نام برای من کمی عجیب است. در تمام کشورهای دنیا وقتی شما حتا یک رستورانت هم باز می‌کنید مورد حمایت مالی قرار می‌گیرید؛ ولی حمایت از صندوق حمایت از خبرنگاران به این نام مسما شده که خبرنگاران خود از یکدیگرشان حمایت می‌کنند و این صندوق در دسترس خود خبرنگاران است. یعنی از نظر مالی به نوعی خود خبرنگاران همدیگرشان را کمک می‌کنند؛ در قسمت‌های که خودشان و یا خانواده‌های‌شان دچار مشکل اقتصادی می‌شوند. در حالی‌که باید خود حکومت به‌طور مستقل بتواند برای حمایت از خبرنگاران در حیات و بعد از آن، به طور کامل این صندوق را حمایت و پشتیبانی کند.

چیزی‌که می‌خواهم دوباره روی آن تاکید کنم؛ بیانیه‌ها بیانیه‌های خوبی‌اند و در کشوری که چنین قوانینی باشد عملاً هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد؛ اما متأسفانه مثل اکثر قانون‌های دیگر، در سطح نوشتار و گفتار است که به زیبایی واژه‌ها بیشتر می‌شود تاکید کرد تا تطبیق آن در صحنۀ عمل.

در بحث دیگر، قلم رسانه‌های نوشتاری می‌تواند شبیه کار پیام‌رسانانی باشد که بتوانند جامعه را به سوی روشنگری هدایت کنند؛ اما این ردای روشنفکری وقتی می‌تواند به تن رسانه شود که رسانه‌ها بتوانند به مشکلات درونی که در خود رسانه است فایق بیایند، اما متاسفانه با چند عیب بزرگ که در رسانه‌های افغانستان موجود است، ما می‌بینیم رسانه‌ها جامعه را سوق می‌دهند به واگرایی تا همگرایی.

می‌گویند که ما در گذشته این همه گسست عاطفی و قومی بین مردم نداشتیم؛ اما فعلا این گسست‌ها بیشتر شده است. گاهی آدم فکر می‌کند، نکند تقصیر رسانه‌هاست؟ نکند رسانه‌ها جامعه را به جای این‌که به تعادل برسانند به تضاد می‌رسانند؟ رسانه‌های ما معمولاً به‌جای این‌که مخاطب‌شناسی کنند، در بین خودشان دشمن‌شناسی می‌کنند و باید ریشه‌یابی شود که چرا رسانه‌ها در این مرحله از عمر خود در افغانستان رسیده است. در حالی‌که یکی از اهداف مهم رسانه‌ها ایجاد همگرایی است و چرا بعضی وقت‌ها، جامعۀ ما دچار رخوت یا تنبلی فکری است.

چندی پیش ما در روزنامۀ راه مدنیت یک مسابقۀ مقاله‌نویسی راه انداختیم و برای بزرگداشت از هشتِ مارچ به هشت مقالۀ برتر جوایزی تا ده‌هزار افغانی در نظر گرفته بودیم و امیدوار بودیم که دوستان فراوانی از خانم‌ها و آقایان برای روزنامه بنویسند؛ اما آنچه خودم شخصا متوجه شدم جامعۀ ما که داد می‌زند بیکار است و نیاز به پول دارد یا حداقل جامعه دانشجویی ما حاضر نشد که بیست تا مقاله بدهد. چرا جامعۀ ما دچار این‌چنین رخوت فکری است؟

من فکر می‌کنم رسانه‌ها نتوانستند به اندازۀ کافی ایجاد روشنگری کنند و جامعه را به یک جامعۀ پویا تبدیل کنند. اما چرا؟

 معمولا در افغانستان رسانه‌ها سه تا نقص بزرگ دارند – که اگر ریشه‌یابی کنیم- فکر می‌کنم دچار مجبوریت‌ها هستند. اولین مشکل‌شان وابستگی به منافع شخصی‌ است. معمولا رسانه‌ها طوری نیستند که مردم بخواهند به‌طور داوطلبانه رسانه‌های روشنگر را حمایت کنند. مسلما رسانه‌ها باید دست به دامنِ افراد شوند و افراد پولدار کمتری هستند که در این جامعه تعلقات سیاسی ندارند. مشکل همین‌جاست که رسانه‌های ما روی منافع اشخاص توجه دارند و عملاً دلیل آن برمی‌گردد به کمبود بودجه.

رسانه‌هایی که از اسارت افراد، اندیشه‌ها و ایدیالوژی‌های مشخص، بیرون باشند به ندرت دیده می‌شوند. حالا در سطح بزرگ سیاسی نیز چانه‌زنی می‌کنند بالای رسانه‌هایی که خوبتر و خوشنام‌تر هستند و این گروه‌های سیاسی و انتخاباتی هستند که رسانه‌ها را می‌خرند و اگر این اتفاق نیفتد رسانه‌ها سقوط می‌کنند.

 بحث دیگر، کمبود کدر متخصص در رسانه‌هاست. چقدر از افرادی که در رسانه‌ها کار می‌کنند اشخاص حرفه‌یی هستند؟ این‌هم شاید برگردد به بحث کمبود بودجه. رسانه‌یی که نتواند بودجۀ خودش را تأمین کند، عملا دچار مشکل می‌شود و مجبور به تن دادن به قبول  افراد داوطلب.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا