از اوایل دهه ۹۰، کابل تلاش کرده است چین را متقاعد کند تا از آن طریق به پاکستان تأثیر بگذارد.
با تأسیس حکومت وحدت ملی (NUG)، دولت افغانستان سعی کردهاست کمکهای چین را در آغاز مذاکرات صلح با طالبان دریافت کند. کابل امیدوار است حمایت چین را با استفاده از اهرماش در پاکستان که میزبان رهبری طالبانِ افغانستان است، جلب کند.
با این حال، اولین بار نیست که دولت افغانستان برای کمک به یک وضعیت ناامیدکننده به چین پناه بردهاست. در سه دهۀ گذشته حداقل سه تلاش دیگر در این باره وجود داشته است که همۀ آنها بیهوده ماندهاند.
افغانستان دو دلیل اصلی برای استفاده از «کارت چین» در رویکرد پاکستان نسبت به صلح و امنیتِ افغانستان دارد. نخست؛ چین رابطۀ خوب همسایگی با افغانستان؛ اما روابط استراتژیک با اسلامآباد دارد. دوم اینکه چین نگرانیهای جدی (نه تنها در سطح منطقه، بل در داخل چین) نیز نسبت به «سه مسأله» تروریسم، جداییطلبی و افراطگرایی دارد. با این حال، فقدان منافع خاص چین در آن زمان در منطقه -در مقایسه با نیروی محرکه در ساختوساز امروز- بجینگ را به طور گستردهیی به توسعۀ افغانستان بیعلاقه ساخته است.
نجیبالله اولین بازیکن برای استفاده از چین
پس از شکست عملیات جلالآباد، مجاهدین افغان برای حمله و محاصرۀ شهر خوست در سال ۱۹۹۱ بسیج شدند. مجاهدین در مقابل نیروهای نظامی رییس سابق جمهوری دموکراتیک افغانستان نجیبالله مبارزه کردند. بهویژه نیروهای مجاهدین تحت رهبری فرمانده جلالالدین حقانی، قوماندان بانفوذ و بومی منطقه که با حزب اسلامی (خالص)، یکی از هفت گروه شبه نظامی جهادی مستقر در پاکستان در ارتباط بود.
در محاصرۀ خوست در سال ۱۹۹۱، مجاهدین افغان به شهر خوست از سه جهت مختلف حمله کردند. ظرف دو هفته، آنها نه تنها شهر خوست؛ بل پستههای ارتش و میدان هوایی را نیز محاصره کرده و راههای تدارکاتی نیروهای افغان از کابل-گردیز را قطع کردند. نجیبالله تنها یکراه برای فرستادن افرادش و مبارزه با مجاهدین داشت: حملات هوایی. در حالیکه هوای نامناسب این گزینه را نیز ناممکن ساخته بود.
برای عبور از این وضعیت، نجیبالله تلاش کرد از «کارت چین» استفاده کند تا وضعیت را در محاصرۀ فعلی به نفع خود سمتوسو دهد.
او امیدوار بود از طریق چین بتواند بر پاکستان تأثیر گذارد، پاکستانیکه نجیبالله فکر میکرد مسوول عمدۀ ادامۀ محاصرۀ خوست است . این آخرین راهحل بود. نجیبالله چین را در کنار ایالات متحده، پاکستان و عربستان سعودی مسوول لغزش دولتاش در زمان حمله شوروی میدانست. صرفِ نظر از این واقعیت، که او درخواست خود را از زاویۀ بشردوستانه طرح کرده بود.
از این رو، در ۴ اپریل ۱۹۹۱، نجیبالله نامهیی به رییسجمهور چین، یانگ شانگکان، نوشت و اوضاع را به حیث «دخالت مستقیم و محتاطانۀ ارتش و شبهنظامیان پاکستانی» توضیح داد. رییسجمهور افغانستان از این موضوع شکایت کرد که: «اگرچه او دست دوستی به سوی پاکستان گشوده، اما پاکستان نگرشهای صادقانۀ ما را نادیده گرفته و بار دیگر ما را در برابر یک چالش نظامی قرار دادهاست.» وی افزوده بود که دولت وی [از قبل] به دبیر کل سازمان ملل [در مورد این نامه] اصلاع داده است. نامۀ نجیبالله با درخواست از چین برای کمک به او خاتمه یافته بود؛ طوریکه «نفوذ چین در منطقه میتواند نقش مهمی در بازگرداندن صلح و کاهش تنشهای منطقهیی ایفا کند.» او انتظارات زیادی را، «مبنی بر اینکه چین از خشونتهای جدی پاکستان علیه قلمرو افغانستان به ویژه در ولایت خوست و متوقف کردن تجاوز پاکستان به افغانستان جلوگیری کند،» یادداشت کرده بود.
هیچ مدرکی از پاسخ بجینگ وجود ندارد. آنها سکوت کردند. نجیبالله احتمالاً میدانست که بعید است چین واکنش نشان دهد. به همین دلیل او درخواست خود را به شکل انساندوستانه بیان کرد. وی در نامۀ خود اظهار داشت که «به دلیل پرتاب هزاران موشک پاکستانی، بسیاری از کودکان، زنان و سالخوردگان بیگناه کشته شدهاند.»
برای بجینگ، امکان نداشت تا نجیبالله را در وضعیت ناامیدکنندهیی کمک کند. رهبران چینی میدانستند که در مدت کوتاهی متحدان یا متحدان متحدانشان (مجاهدین) قدرت را میگیرند و از این رو، هیچ دلیلی راهبردی برای فشار بر پاکستان که تنها شریک استراتژیک چین در منطقه بود، نداشت، مخصوصا به خاطر اتحاد جماهیر شوروی که نجیبالله را حمایت میکرد.
کمک به نجیبالله ممکن بود هزینههای بسیاری را نسبت به مزایای آن در پی داشته باشد. بنابراین، چین حداقلِ ارتباط را با کابل داشت، در حد چند مبادلۀ کوچک که نمایندگان افغان و چین برای کنفرانسها و سمینارها از چین و کابل دیدن کردند. از سال ۱۹۸۹ الی ۱۹۹۲هیچ نوع مبادلۀ دوجانبه در سطح عالی وجود نداشت. هیچ اطلاعیهیی از کمک، هیچ امضای تفاهمنامه و پیامهای تبریک در مراسم سالگرد ارسال نشد و هیچ راه معمولی در روابط دوجانبه چنانکه قبل از حمله شوروی، وجود نداشت.
بنابراین، اولین تلاشهای افغانستان برای بازی کردن با «کارت چین» به خاطر تاثیرگذاری بر وضعیت امنیتی در کشور، بدون پاسخ بجینگ، بسته شد.
ربانی بجینگ را صدا کرد
دومین تلاش برای دخیل کردن چین، به منظور متوقف ساختن درگیریهای نظامی در افغانستان در دوران جنگ داخلی افغانستان بود. زمانی که طالبان در حال پیشروی بود و تهدید واقعی برای رییسجمهور برهانالدین ربانی و حکومتش میشد. هنگامی که طالبان در نوامبر سال ۱۹۹۵ با ربانی اتمام حجت کردند و خواستار تسلیم دادن کابل شدند، ربانی همچون نجیبالله سعی کرد با «کارت چین» بازی کند. وی در ۱۸جنوری۱۹۹۶نامهیی به جیانگزمین، رییسجمهور چین فرستاد. درست قبل از اینکه کابل به دست طالبان بیفتد. ربانی با توجه به اینکه پاکستان این کشور را با مشکلات زیادی مواجه ساخته است، ابراز امیدواری کرد تا چین نقش فعال و سازندهیی در حل مسأله افغانستان و جلوگیری از دخالت خارجی بازی کند.
اگرچه طرح دیپلماتیک ربانی نتیجۀ مورد نظر را به وجود نیاورد؛ اما چین را متقاعد کرد تا معاون وزیر امور خارجه چین، تانگ جیاکسان، عبد الرحیم غفورزی، معاون وزیر خارجه افغانستان را در ۲۲-۲۶جنوری ۱۹۹۶ به چین دعوت کند. دو طرف در ۲۴جنوری در چین ملاقات کردند.
به گفته غلام محمد سخنیار، دیپلمات افغانستان که در این نشست حضور داشت و بعدا به آن وقایع در کتاب خود اشاره کرد، هیأت افغان، تحولات مربوط به روند صلح افغانستان بهویژه پروسه رهبری سازمان ملل متحد و تمایل افغانها برای حمایت چین در این زمینه را توضیح داد. سخنیار میگوید که در جریان این نشست، هیأت چینی بر سیاست خارجی سنتیاش تأکید کرد و از تلاشهای سازمان ملل برای حل مشکل افغانستان حمایت کرد.
درخواست کرزی از چین برای آوردن صلح
براساس اظهارات یک وزیر سابق امور خارجه و یک مامور نزدیک به حامد کرزی، رییسجمهور افغانستان، در گفتگو با دیپلمات امریکایی گفته بود که پس از سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۱ چین در «خواب» روابط با افغانستان بود. این کرزی بود که به چین رفت تا نقش پیشگیرانۀ بجینگ را در افغانستان به ویژه در دورۀ دوم حکومت خود آغاز کند. با این وجود، نمیتوان از این واقعیت چشمپوشی کرد که دخالت چین در روند صلح افغانستان واقعا تا زمان گسترش یک کمربند و یکراه (BRI) در سال ۲۰۱۳ غیرفعال بود. قبل از آن، چین رویکرد تعمدی «حاشیهنشینی» را اتخاذ کرده بود.
کرزی، مانند پیشینیاناش، تلاش کرد تا چین با استفاده از اهرم خود در اسلامآباد برای برقراری صلح در افغانستان و به همین ترتیب بر چشمانداز اقتصادی و امنیتی افغانستان تأثیر گذارد.
در این رابطه، کرزی بر پیشنهاد گفتگوی سهجانبه بین افغانستان، چین و پاکستان در سال ۲۰۱۰ تأکید کرد که در مورد همکاری امنیتی بین این سه کشور متمرکز بود. بر اساس این پیشنهاد، اولین گفتگوی سهجانبۀ افغانستان، چین و پاکستان در سطح عموم در ۲۸فبروری ۲۰۱۲ در بجینگ برگزار شد. این گفتگوها با هدف تقویت همکاری میان سه کشور، حفظ صلح و ثبات در منطقه و غلبه بر چالشها از جمله روند صلح افغانستان برگزار گردید. محور مهم گفتگوها این بود که مقامات از روند صلحی که تحت رهبری افغانها و بین افغانها برگزار شود، حمایت کند.
در طی سفر رسمی کرزی به بجینگ- جایی که او قرارداد استراتژیک با چین امضا کرد- در سخنرانی در دانشگاه امور خارجه چین نیز او دربارۀ «کارت چین» صحبت کرد و گفت: «ما بر این دیدگاه بودهایم که چین میتواند نقش مهمی در گردهمآوردن افغانستان و پاکستان به سوی یک محیط همکاری در جنگ علیه تروریسم و رادیکالیسم ایفا کند. بنابراین هیچ کس در این منطقه احساس نمیکند که یکی یا دیگری باید به رادیکالیسم به عنوان ابزار سیاست بپردازد پس چین میتواند نقش مهمی ایفا کند.»
گفتگوهای سهجانبۀ بسیاری بین افغانستان، چین و پاکستان یکی پشت سرهم برگزار شد. این مذاکرات سهجانبه بعدها به دیپلماسی سهجانبه تغییر مسیر داد. در سال ۲۰۱۵، تحت اداره NUG جدید، دور اول مذاکرات استراتژیک سهجانبۀ افغانستان، چین و پاکستان آغاز شد.
نوسان کرزی در گذشته به سمت چین ماهرانهتر از اینها بود. او از بجینگ میخواست نقش واسطه را بین کابل و اسلامآباد بازی کند و امیدوار بود که دخالت چین در افغانستان به بهبود چشمانداز امنیت کمک کند. این را میتوان در کلمات خودش بهتر فهمید. چهار سال پس از ریاست جمهوریاش، کرزی گفت: «چین دوست بسیار نزدیک و استراتژیک پاکستان است… چین دوست بزرگ پاکستان، برای ما مفید است، ما معتقدیم که چین میتواند از این دارایی به نحوی استفاده کند که روابط خوبی بین ما و پاکستان برقرار شود و همچنین باعث ایجاد صلح در افغانستان شود.»
دسترسی کرزی به این گفتمان موجب تقویت تعهدات بیشتر اقتصادی در افغانستان شد و زمینۀ همکاری سهجانبه بین افغانستان، چین و پاکستان را هموار کرد. بعدها با معرفی BRI، راه را برای روابط استراتژیک دوجانبۀ بیشتر میان افغانستان و چین باز کرد؛ اما در این زمان، تحولات قابل توجهی در روند صلح افغانستان صورت نگرفت.
رویکرد حکومت وحدت ملی در باب «کارت چین»
NUG شاهد موفقیت بیشتری نسبت به پیشینیاناش در جذب چین بودهاست، که عمدتا به لطف «یک کمربند و یکراه» صورت گرفته است.
دولت وحدت ملی افغانستان برای دریافت کمک چین برای شروع مذاکرات صلح با طالبان افغانستان، تلاش کرده است. کابل امیدوار است که همکاری چین را به استفاده از تاثیر آن در پاکستان -که میزبان رهبری طالبان افغانستان است- جلب کند.
با این حال، این اولین بار نیست که دولت افغانستان برای کمک به یک وضعیت ناامیدکننده به چین رو آوردهاست. در سه دهۀ گذشته حداقل سه تلاش دیگر وجود داشته که همۀ آنها هدر رفتهاست.
همانطور که در بخش نخست توضیح داده شد، فقدان منافع چین در منطقه در همان زمان (در مقایسه با انگیزۀ یک کمربند و یکراه امروزه) بجینگ را وادار به بیپاسخ گذاشتن خواست افغانستان کرده بود. حالا که منافع چین در منطقه در حال گسترش است، بجینگ آماده است تا نقش خود را در روند صلح افغانستان ایفا کند.
از زمان تأسیس حکومت وحدت ملی در سال ۲۰۱۴، اشرفغنی، رییسجمهور افغانستان و رییس اجرایی حکومت (CEO)، عبدالله عبدالله، سعی کردند از «کارت چین» نه تنها به خاطر نفوذ پاکستان برای کشاندن طالبان افغان به میز مذاکره استفاده کنند، بل خواستند از کمک بجینگ در مورد مسایل امنیتی، اقتصادی و ادغام منطقهیی نیز استفاده کنند. درخواستهای عبدالله از چین در این زمینه، بیشتر برای متقاعد کردن پاکستان برای کمک به روند صلح افغانستان متمرکز بوده است، در حالیکه درخواستهای غنی گستردهتر بوده و همبستگی اقتصادی، اتصال منطقهیی و مشارکت چین در روند صلح را نیز در بر میگرفته است.
رهبران حکومت وحدت ملی چین را به عنوان عامل مفید در چهار زمینه می دانند:
1- رابطه «بسیار خاص» چین با پاکستان؛
2- نگرانیهای بجینگ در باب سه مسأله «جداییطلبی، تروریسم و افراط گرایی» و همچنین قاچاق مواد مخدر؛
3- منافع چین در رابطه به بحث یک کمربند و یکراه (BRI)؛
4- روابط فزاینده چین با طالبان افغانستان.
زمینۀ یک رویکرد جدید
به منظور نفوذ و متقاعد کردن چین و پاکستان، حکومت وحدت ملی پس از تشکیل حکومت سه کار انجام داد:
اول: سیاست خارجی خود را با توجه به کاهش نیروهای نظامی ایالات متحده در سال ۲۰۱۴ تغییر داد. چشمانداز خارجی جدید NUG براساس یک دکترین «پنج محوری» است که نخستین محور شامل تعامل بیشتر با همسایگان است (دنیای اسلام، متحدان غربی، کشورهای آسیایی و سازمانهای بینالمللی، «محورهای» دیگر را شکل میدهند.)
از این رو، غنی به عنوان نخستین سفر خارجی خود به چین رفت و سپس قبل از بازدید از ایران یا هند از پاکستان دیدن نمود.
دوم: حکومت وحدت ملی افراطگرایان «اویغور» را به چین و رهبر تحریک طالبان پاکستانی، لطفالله محسود را به پاکستان تسلیم کرد.
سوم: حکومت وحدت ملی روابط خود را با پاکستان به شکل بیسابقهیی در تاریخ دو کشور گسترش داد. این توسعۀ روابط شامل فرستادن پرسونل نظامی افغان به پاکستان برای آموزش، امضای یک یادداشت تفاهم بین سازمانهای اطلاعاتی دو کشور و محدود کردن روابط هند و افغانستان بود. (غنی تا هفت ماه پس از رییسجمهور شدنش از هند دیدن نکرد و درخواستهای افغان برای اسحلۀ سنگین هند متوقف ماند.)
چین این بار پاسخ مثبت داد. نخستوزیر چین، لی کیگینگ، به عبدالله عبدالله در ۲۰ جنوری ۲۰۱۵ به خاطر ۶۰سال روابط دوجانبه پیام تبریکی فرستاده و اشاره کرد که چین «مایل به حمایت و کمک به صلح و مصالحه در افغانستان است.»
چین و روند صلح
انتظار میرفت که نخستین گفتگوهای رو در رو با طالبان در ماه مارچ ۲۰۱۵ اتفاق بیفتد، اما چنین نشد. این سوءتفاهم در کابل به تدریج افزایش یافت که اسلامآباد -درحالی که از زمان تشکیل حکومت وحدت ملی چندین بار وعده کرده بود- چرا طالبان را به میز مزاکره نمیآورد؟ بنابراین، چین برای از بین بردن تردیدها وارد عمل شد. در ۱۰می ۲۰۱۵، سفیر چین در افغانستان، دنگ جیون، با عبدالله دیدار کرد و گفت که کشورش «از روابط خوب خود با پاکستان و دیگر کشورها برای آوردن امنیت و ثبات استفاده میکند و آمادۀ کمک به افغانستان در تمام جهات است.»
مدت کوتاهی پس از آن، پاکستان و چین در ۱۹می، جلسهیی بین سه نمایندۀ طالبان افغان و اعضای شورای عالی صلح افغانستان در ارومچی، چین برگزار کردند. گزارش شد که ملا منصور، رهبر پیشین طالبان، به دلیل فشارهای پاکستان این جلسه را تأیید کرده؛ اما این موضوع پس از آن توسط دفتر سیاسی طالبان در قطر رد شد.
مذاکرات ارومچی موجب شد دولت افغانستان به این باور برسد که پاکستان میتواند طالبان را به میز مذاکره بکشاند. کابل همچنان بر درخواستهای خود اصرار میورزید. پاکستان برای حفظ بیشتر غنی، نشستی را بین مقامات عالی طالبان و دولت افغانستان در حضور چین و ایالات متحده در ۷ جولای ۲۰۱۵ فراهم و میزبانی کرد. این نشست حالا به عنوان «مذاکرات موری» یاد میشود.
گرچه این نخستین گفتگوهای رو در رو میان دولت و طالبان افغانستان است؛ اما این جلسات راه را برای جلسۀ دیگری نگشود و در نتیجه معاهدۀ صلح نهایی نشد. دو عامل عمده باعث متوقف شدن موفقیتآمیز گفتگوها شد:
نخست: مرگ ملاعمر فاش شد و پیشبرد پروسه صلح توسط ملا منصور، رهبر جدید طالبان، امکانپذیر نبود . او در این زمان بر بازگرداندن قدرت خود و حفظ وفاداری پیروانش متمرکز شد.
دوم: از نظر طالبان، ملا منصور با پاکستان موافقت کرده بود که در صورت علنی نشدن خبر نشست، او وارد مذاکرات میشود.
پس از مذاکرات موری، روند صلح افغانستان متوقف شد. موج خونین یک انفجار بم، کابل را لرزاند. در همان حال کندز، ششمین ولایت بزرگ افغانستان، به طور موقت به دست طالبان سقوط کرد. هر دو حادثه، روابط دوجانبۀ افغانستان و پاکستان را تحت تاثیر قرار داد. چین، همراه با سازمان ملل متحد و ایالات متحده، بار دیگر از طریق بازدید منظم مقامات چین به پاکستان و افغانستان نقش بازی کرد.
لی یوانچا، معاون رییسجمهور چین در نوامبر ۲۰۱۵ از کابل بازدید کرد. عبدالله به او گفت که «پاکستان یک پناهگاه امن برای تروریستهاست و آنها از این لانۀ امن، برای حمله به افغانستان استفاده میکنند. بنابراین، کمک چین برای حذف لانههای تروریسم به خاطر حمایت از صلح و ثبات در منطقه، حیاتی است.» لی پاسخ داد: «کشورش در مبارزه با تروریستها آمادۀ کمک به افغانستان است و چین از افغانستان به عنوان یک پل، بین کشورهای منطقه در بحث اقتصادی حمایت میکند و آمادۀ کمک به حفظ صلح و ثبات برای دستیابی به این هدف است.»
سخنگوی وزارت امور خارجه چین، در مورد این دیدار گفت: «چین از روند مصالحهیی که تحت رهبری افغانها باشد، حمایت میکند و از تلاشهای دولت افغانستان برای دستیابی به این هدف پشتیبانی میکند. همچنان چین نقش سازندهۀ خود را در روند صلح و آشتی ملی افغانستان با توجه به درخواستها و آرزوهای آنها ادامه خواهد داد.»
پس از دیدار لی، دنگ جیانگ، فرستاده ویژۀ چین در افغانستان نیز از اسلام آباد و کابل دیدار کرد. او طی سفرش به کابل گفت که چین از گفتگوهای صلح میان دولت افغانستان و طالبان پشتیبانی میکند و آمادهاست تا روند صلح را تسهیل کند. دنگ اشاره کرد که صلح در افغانستان برای چین نیز ضروری است و قول داد که وی در ظرف یک ماه از هر دو کشور بازدید کند. این اتفاق رخ نداد. با این حال، غنی نخستوزیر پاکستان را در حاشیۀ کنفرانس آب وهوای پاریس ملاقات کرد و پیشنهاد پاکستان را برای یک گروه چهارجانبه با حضور افغانستان، پاکستان، چین و ایالات متحده پذیرفت.
گروه همکاری چهارجانبه
اولین گروۀ همکاری چهارجانبه (QCG) در مورد روند صلح و آشتیملی در اسلامآباد به تاریخ ۱۱جنوری ۲۰۱۶ در حاشیۀ پنجمین کنفرانس روند قلب آسیا و استانبول در اسلامآباد برگزار شد. کنفرانس در دومین جلسۀ خود، خشونتهای مداوم در افغانستان را «بیمعنا» خواند و به «نیاز فوری» برای مذاکرات مستقیم بین نمایندگان دولت و طالبان اشاره کرد. در سومین جلسه، هدف مذاکراتی که در اواخر فبروری ۲۰۱۶ برگزار میشد، مشخص شد. در ملاقات چهارم، مهلت این مذاکرات افزایش یافت. دولت افغانستان از این پیشرفتها استقبال کرد و «به شدت از ایالات متحده و چین به خاطر حمایت مداوم آنها سپاسگزار بود.» با این حال، در پایان، بیانیۀ طالبان در رد مشارکت در QCG امید به مذاکرات صلح را متزلزل ساخت.
قابل یادآوری است که دولت افغانستان شاهد سه فاز از روند صلح و آشتی است: قبل از مذاکرات، مذاکرات مستقیم؛ و پیادهسازی آن. همان گونه که توافق شده بود، اگر مذاکرات مستقلی رخ ندهد، مهم است که اعضای QCG اقدامی علیه گروههای مخالف این توافق داشته باشد. با این حال، مذاکرات مستقیم صورت گرفت و اقدامات علیۀ گروههای مخالف صورت نگرفت. با توجه به نقش چین، عمر زاخیلوال سفیر و نماینده ویژه افغان در پاکستان روشن کرد که چین «آماده نیست در عملیات نظامی علیه شورشیان دخالت کند.»
بعدها پس از جلسۀ چهارم QCG که هنوز مذاکرات مستقیم صورت نگرفته بود، عبدالله از ۱۵-۱۸می ۲۰۱۶ از چین دیدن کرد. عبدالله در جلسات خود با رییسجمهور چین، شی جینپینگ، نخستوزیر لی کیچانگ، معاون رییسجمهور لی یانچاوو و رییس روابط خارجی حزب کمونیست، سان تاوو، درخواستهای مشابه را تکرار کرد: این که چین، پاکستان را به صادق بودن در روند صلح افغانستان متقاعد کند و نیروهای امنیتی افغانستان را حمایت کند.
عبدالله به شی گفت، انتظارات از گروه همکاری چهارجانبه فراتر رفته است؛ اما خاطرنشان ساخت که کابل همچنان از تلاشهای چین در این زمینه تشکر میکند. او افزود: «افغانستان امیدوار است که چین تأثیرات منطقهیی خود را بپذیرد و در مبارزه با تروریسم هماهنگ شود و کشورهای منطقه را به طور کامل متقاعد به پشتیبانی و حمایت از روند صلح افغانستان کند.» عبدالله همچنین خاطرنشان کرد که برای شکست دادن تروریستها کمک به نیروهای امنیتی افغانستان به صورت نظامی ضروری است.
اگرچه در این نشست، شی نگفته بود که چین اسلامآباد را متقاعد میکند؛ اما گفته بود که چین به طور کامل از روند صلح تحت رهبری افغانها و درخواست کابل برای تبدیل شدن به یک عضو کامل سازمان همکاری شانگهای حمایت میکند و آماده تجهیز و پشتیبانی نیروهای امنیتی افغانستان نیز است.
عبدالله در دیدارش با سان، گفت: کشورهای منطقه باید تلاش خود را برای اطمینان از ثبات در افغانستان انجام دهند» و از چین خواست «پاکستان را برای مبارزه با تروریسم تشویق کند تا از پشتیبانی طالبان خودداری کند.» به منظور متقاعد شدن بیشتر چین، عبدالله به سان گفت که بدون صلح «مبارزه با جنگویان اویغور مشکل است، زیرا طالبان به طور مستقیم از آنها حمایت میکنند.» بر اساس منابع افغانستان، پاسخِ سان مثبت بود. او به عبدالله گفت: «آنها از پاکستان میخواهند طالبان را پشتیبانی و تجهیز نکنند و در عوض آنها را تشویق میکند که در روند گفتگو حضور پیدا کنند.» در بیانیۀ مشترک، طرف چینی حمایت خود را برای انجام یک نقش «سازنده» و«تشویق» جامعۀ بینالمللی – بدون نام بردن یک کشور خاص – «برای همکاری کامل خود به خاطر ایجاد شرایط مطلوب برای صلح و آشتی در افغانستان تایید کرد.»
چین نیز از طریق ارتباطات خود با پاکستان در تماس مستقیم با طالبان است. نمایندگان طالبان در دفتر سیاسی قطر به طور منظم از چین بازدید میکنند و دنگ جیانگ نیز از قطر به منظور ملاقات با نمایندگان طالبان دیدار کرده است. در۵ فبروری ۲۰۱۷ دنگ به غنی در کابل گفت «او همیشه بر مشروعیت انتخابات ریاست جمهوری و حکومت منتخب تاکید و اعلام کرده که مذاکرات تنها راه حل قضیه است. وی افزود که «آنها طالبان را به مذاکرات فراخواندند و از پاکستان خواستند که گفتگوهای چهارجانبه را از سر گیرند.»
در سال ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸، عبدالله از چین برای متقاعد کردن پاکستان به خاطر همکاری با افغانستان در روند صلح درخواست کمک کرد. عبدالله در ۲۴جون ۲۰۱۷ به وانگ یی، وزیر امور خارجۀ چین گفت که امیدوار است «چین از مناسبات خوبش با پاکستان برای بهبود روابط بین دو کشور و مبارزه با تروریسم استفاده کند،» او درخواست مشابۀ دیگری را طی جلسهیی در ۱۵ دسامبر ۲۰۱۸ مطرح کرد. با این حال، گزارش رسمی منابع چینی به این جلسات عبدالله اشاره نمیکند.
نتیجه
در دوران حکومت وحدت ملی پاسخ بجینگ نسبت به درخواستهای مختلف افغانستان متفاوت بودهاست. این کشور به طور منظم حملات انتحاری را محکوم میکند و کمکهای اقتصادی خود را از طریق پیشنهادات افغانستان برای عضویت کامل در SCO و بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیایی (AIIB) و همچنین شمولیت آن به BRI ادامه دادهاست. در رابطه با درخواستهای افغانستان، چین آمادگی بیشتری برای ایفای نقش در تسهیل مذاکرات ارومچی و شرکت در مذاکرات موری و QCG نشان میدهد.
همچنین چین برای اولین بار در تاریخ روابط دوطرفۀ خود با افغانستان، به نیروهای امنیتی افغانستان به ارزش ۴۸۰میلیون ین (۷۳ میلیون دالر) کمک نظامی کرده و حتی از مقامات افغان خواستهاست تا لیست خواستههای نظامی خود را به چین ارایه کند. اخیراً، بجینگ آمادگی خود را جهت ارایۀ پشتیبانی مادی و تخنیکی برای ایجاد تشکیلات نظامی کوهستانی در منطقۀ کوهستانی واخان افغانستان نیز نشان داده است.
با توجه به روند صلح افغانستان، چین بیشتر به یک رویکرد چندجانبه علاقمند است و باور دارد که صلح در افغانستان به روابط گرم بین افغانستان و پاکستان بستگی دارد.
لی ککیانگ، نخستوزیر چین یکبار به عبدالله گفت که «صلح و ثبات در افغانستان وابسته به برقراری روابط خوب با پاکستان و همکاری پاکستان در این زمینه است.» از این رو، چین ترجیح دادهاست که به عنوان واسطه بین افغانستان و پاکستان عمل کند؛ از جمله برگزاری نشستهای سهجانبه بین وزیران خارجۀ سه کشور.
با این وجود حتا افزایش مشارکت چین به مذاکرات دوامدار میان دولت افغانستان و طالبان منجر نشد و در نتیجه، رسیدن به توافق صلح نهایی بعید به نظر میرسد. «کارت چین» که توسط چندین مقام حکومتی افغانستان طی دهههای مختلف بازی شده، ممکن کمتأثیرتر از کارت با ارزشی باشد که از آن توقع میشده است.
نویسنده: احمدبلال خلیل
منبع: THE DIPLOMAT
مترجم: نیکبخت علیزاده