در گفتگو با وزیر معارف: با نابرابری در سیستم معارف مبارزه میکند یا مدارا؟
اشاره: آموزش و پرورش رکن اصلی توسعه، ترقی و تحول جامعه است. بدون برخورد تخصصگرایانه در این عرصه هرگز نمیشود، اجتماعی سالم و بدون خطر تجربه نمود. سواد این روزها تعریفی گسترده به خود گرفته است. مفهوم آن از مرز خواندن و نوشتن فراتر رفته و پرورش گامی بر آموزش تقدم یافته است. جامعهیی که نداند سواد امروزی به مفهوم سواد عاطفی، سواد ارتباطی، سواد رسانهیی، سواد سلامتی و سواد مالی است، بدون شک راه پیشرفت را به کندی و دشواری طی خواهد کرد. سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد باسوادی را قدرت تغییر تعریف کرده است. یعنی فرد بتواند با خوانده و آموختههای خویش زندگیاش را به نحو احسن مدیریت کند. در پی این تعریف و توصیف خواستم همکلام و همقلم دکتور میرویس بلخی؛ وزیر معارف کشور باشم؛ فردی که این روزها توجه نسل جدید را به خود جلب کرده است. از او میپرسم چقدر برای تغییرات بنیادی تلاش میکند، چه برنامههایی دارد و با نابرابریها در سیستم معارف چگونه مبارزه میکند؟ مبارزه میکند یا مدارا؟ این گفتگو تقدیم خوانندگان گرامی روزنامه راه مدنیت:
گفتگوکننده: دکتور حمیرا قادری
جناب وزیر صاحب، خوشحالم که در این گفتگوی نوشتاری همقلم من شدهاید. یقینا پرس و پال موضوعاتی که دلیل توسعه و تحول یک سرزمین و مردم آن است، میتواند روند رو به رشد را روشنتر و سریعتر بگرداند. آموزش و پرورش اگر تنها علت ترقی جامعه نباشد یکی از مهمترینهای آن به شمار میرود. آموزش درست و سالم، فراگیر و همگانی جامعه را از فقر فکری و بیهودهانگاریها نجات میدهد. آموزش پویا دانشآموز را سرزنده، شاداب و فعال نگه میدارد. شما سیستم درسی افغانستان و خارج از آن را دیدهاید. تا بهبودی آموزش و پرورش در اینجا فاصلۀ بسیاری مانده است؛ اما بهعنوان فردی که در رأس اینهمه مشکل و البته یکسری امکانات قرار گرفتهاید، کدام دغدغه در این سیستم بیشتر ذهن و قلم شما را مشغول میدارد؟ از کجا شروع کردهاید؟ در ابتدا روی چه مسایلی متمرکز شدهاید؟
سپاسگزار هستم از اینکه در خدمت شما قرار دارم. من آموزش و پرورش را مهمترین متغیر و اصلیترین عامل توسعه و تحول میدانم. در گذشتهها هرچند در کتابها این موضوع را خوانده بودم و به این باور رسیده بودم، اما با آمدن به وزارت معارف و کسب تجارب در حوزههای مختلف تعلیمی، مطمین شدم که تحول و توسعۀ یک جامعه فقط از راه ارایۀ خدمات درست این نهاد، ممکن است. در تمام جوامع تحولیافته، اگر توسعه از طریق صنعت، اصلاحات و یا اکتشافات صورت گرفته است، بدون شک عوامل آن انسانهای است که پرورش فکری-ذهنی بهتری پیدا کردهاند.
برای من، وزارت معارف یک نهاد ملتساز است. من از طریق این نهاد به دنبال تحول در جامعه، بازار و دولت هستم. شما بجا فرمودید که امکانات محدود است و متاسفانه بیشترین بودجۀ افغانستان صرف جنگ و جبهات نظامی میشود و به میزان اندک برای آموزش و پرورش تخصیص داده شدهاست، اما با همین امکانات، اولویتهای را تعیین کردهایم و روی آن کار میکنیم.
اصلاحات ساختاری معارف، نصاب تعلیمی جدید و کارا، تخصصیسازی و ظرفیتسازی کارمندان وزارت، مهمترین اولویت کاری من در معارف است. شاید مجال صحبت روی جزییات آن نباشد، اما به صورت فشرده و کلان میتوانم بگویم که معارف براساس دو وظیفه عمدۀ تعلیم و تربیت، ساختار جدید خود را بازنگری میکند که مبنای آن غیرمتمرکز کردن وزارت، تقویت ساختار ولایتی و تهیۀ نصاب تعلیمی که بتواند نیازهای اجتماعی و بازار کار کشور را فراهم کند و سیاست چینش کادرها را بر مبنای روش «هرکسی در جای خودش بر اساس تخصص و تجربه» آغاز کرده است.
البته این نکتۀ مهم نیز فراموش نشود که غیر سیاسی کردن معارف نیز در دستور کار ما قرار دارد.
هر کس از دوران مدرسهاش خاطراتی دارد. من زمانی که به عنوان مهاجر در ایران درس خواندم کنار خاطراتی که کاملا بار حقارت مهاجرت دارد یک خاطره متفاوت دیگر هم دارم. در ساعت امور اجتماعی، درس به سبک قصهیی در کتاب بیان شده بود. در این قصه آقای کاشانی، مرد خانواده تمام مدت، امور بیرونی را انجام میداد و تصاویری که از او موجود بود تصاویر سر کار بود با کتابهایی که در دست داشت. اما تصاویر خانم کاشانی همیشه در خانه بود. زنی خانهدار که معمولا در آشپزخانه یا هنگام اتو زدن، یا تمیز کردن پنجرهها به تصویر کشیده شده بود. آن کتاب کاملا قصهیی جنسیتزده، با تصاویری جنسیتزده داشت. همه مسوولیتها کد جنسیتی خورده بود و مادر خانواده نقش مستخدم خانه را بازی میکرد. در کتابهای ما هم از این تصاویر و این نوع تفکر کم نیست. با این کدهای جنسیتی چه کردهاید؟ ایا هنوز دروس ما به تبعیضهای جنسیتی دامن میزنند؟
نصاب جدید وزارت آموزش و پرورش افغانستان با یک رویکرد کاملا متفاوت زیر کار است. در محتوای نصاب جدید، موضوع رفع تبعیض جنسیتی مورد توجه قرار دارد. سنت گذشته از محتوا به کلی حذف میگردد. به طور مثال، تصاویر زنان، نام زنان، مسوولیتهای انسانی زنان، حقوق زنان، کدهای رفتاری و به خصوص شاهکارهای زنان در تاریخ، در مواد و مفردات درسی کتابهای جدید گنجانیده میشود. در کتاب درسی جدید، دیگر نخواهیم نوشت، کریم با خواهرش مکتب میرود؛ بل نوشته خواهد شد که کریم با کریمه مکتب میرود. البته در وزارت معارف در حوزههای عملی نیز ما سیاست جدیدی را اتخاذ کردهایم. طرح افزایش زنان در سطوح رهبری وزارت تا هنوز یک گام موفق بوده است. در لایحۀ جدید نامگذاری مکاتب، مکاتب دخترانه را به نام زنان مسما کردیم. بعضی تالارهای علمی خود را به نام زنان تاریخی مانند سیندخت کابلی، شهزاده گندهای، هلاله کیانی، پروچیستای بلخی و سایر زنان مشهور، نامگذاری کردیم. در حوزۀ بزرگداشت از روزهای زنان، سمینارهای علمی و مراسم کتابخوانی برگزار کردیم. این قافله جریان دارد.
در عین زمان، وزارت معارف برای نخستین بار سمینار ملی در حوزۀ آگاهیدهی از عادت ماهوار را برگزار کرد که براساس آن شش عنوان کتاب رهنمودی برای دختران دورۀ لیسه و دختران جوان بیرون از مکتب تدوین شد.
من کتابهای فارسی/دری اینجا را ورق زدهام. جناب وزیر صاحب فکر نمیکنید برای دوازده سال درس خواندن، ما به تعریف و تصویر بیشتری از زنان توانمند نیاز داریم؟ حتی بیشتر از تصاویر مردان الگو. این سرزمین به اندازۀ کافی مرد قهرمان دارد و تجربه کردهاست. آیا فکر نمیکنید وقت آن است تا دانشآموز پسر ما بداند که در دنیا و یا هم در همین افغانستان زنانی پیشتاز در شاخههای متفاوت قدرت موجوداند؟ آیا فکر نمیکنید معرفی این الگوها باعث شود دید کاملا جنسیتزدۀ پسران ما تغییر کند و آنها را به برابری باورمند بسازد؟ آیا فکر نمیکنید دانشآموزان دختر ما نیاز به اعتماد به نفس بیشتری دارند؟ آیا محیط مدرسه جایی برای افزایش اعتماد به نفس آنها نیست؟
این یک امر واضح است. در پاسخ به سوال بالا من به چند زن نامی دورۀ باستان در بالا اشاره کردم. زنان دورۀ میانه و زنان معاصر نیز در کتب درسی برای شاگردان معرفی خواهند شد. همچنان دستاوردهای این زنان و میراث بزرگ هرکدام اینها.
میدانید که همۀ ما در خانوادههای تقریبا شبیه به هم به دنیا آمدهایم. احتمالا تجربۀ زیست من در خیلی جهات به تجربۀ شما نزدیک است. ما محصول یک محیط پرورشی و اجتماعی- مدنی هستیم. فرهنگ رایج نابرابری در این سرزمین بدون چون و چرا تا شمال و جنوب، شرق و غرب ریشه دواندهاست. هرچند فرهنگ ما عرفهای زیبا هم دارد. معلمان مدارس نیز از دل همین تفکرات رایج در جایگاه پیامبری که تعلیم باشد ایستاده میشوند. معلمان مرد و زن، چقدر توانستهاند جامعه را به سوی برابری جنسیتی سوق بدهند؟ آيا معلمان زن به حق برابر خویش معتقداند؟ آیا معلمان مرد این برابری را پذیرفتهاند؟ آیا راهی برای کنترل افکار جنسیتزده موجود است؟ آیا معلمان آموزشهای لازم اجتماعی میبینند؟
علیالرغم ناملایمات فرهنگ رفتاری، یک فرهنگ بسیار غنی و خوبی که در جامعۀ ما تا هنوز باقی مانده، حضور فعال و محترم معلمان و مدیران زن در معارف و مکاتب کشور است. نگاه تبعیضی، نسبت به معلمان زن در حوزه معارف شاید به استثنا باشد. معلمان زن و مرد دارای رتبۀ یکسان، امتیاز یکسان و جایگاه یکسان هستند. این برای مردان هم رسمیت دارد. تنها مشکل در سطوح رهبری و مدیریتی است که مردانه است. با تعیین زنان در ریاستهای تربیۀمعلم و اختصاص بستهای معاونیت معارف به زنان در ولایات، آرام آرام به این معضل هم ،نقطه پایان میگذاریم.
میدانید دکتور بلخی! در صنفهای پایینتر وقتی از دخترها میپرسند میخواهید چهکاره شوید، میگویند: داکتر، انجنیر، معلم، بازیگر سینما، خواننده، نقاش… حتی خودم از صنف سه تا صنف هشت به همه میگفتم من دوست دارم پیلوت شوم، اما وقتی همه دختران بزرگ میشویم، آرزوهایمان محدود میشود. افغانستان چند بازیگر سینما دارد که زن باشد؟ چند پیلوت زن؟ چند نقاش؟ به نظر شما سیستم آموزش و پرورش از خانه تا مدرسه با این همه آرزوی زیبا چه میکند؟
من هم در این یکسال وقتی به مکاتب دخترانۀ کابل و ولایات سر میزنم عین سوال را از دختران دورۀ لیسه میپرسم. طبعا با پاسخهای مواجه میشوم که شما تجربۀ آن را دارید. من هم از خودم این سوال را کردهام که پس چرا حضور زنان در حوزههای تخصصی و بازار کار، کمرنگ است. مهمترین علت را من در فرهنگ اجتماعی کشور میبینم. دانشگاهها هم خوشبختانه پر از دخترانی است که با آرزوهای خود به تدریس مشغول هستند. من مدتی در چند دانشگاه دولتی و غیردولتی تدریس کردهام و شاید یک سوم دانشآموزان صنوف مرا دختران تشکیل میدادند، اما درصحنۀ کار، کمتر آنان را مصروف کار دیدم.
در جامعۀ افغانستان باید یک انقلاب ذهنی-رفتاری نسبت به این امر به وجود بیاید. به خصوص یک روایت درون زنانه، برای حل این مشکل. منظورم این است که زنان به جای جستجوی علت این عارضه در مردان و یا عامل فقر و تنگدستی و دیگر مسایل، بیشتر این موضوع را مطالعه کنند که در شرایط کنونی با شرایطی که فراهم شدهاست چگونه میتوانند حضورشان را افزایش دهند؟ زندگی در جامعۀ ما برای زن و مرد سخت است. اما مبارزه میتواند وضعیت را تغییر بدهد.
معارف با سیاستهای جدید خود از طریق نصاب، ایجاد شوراهای مکاتب، افزایش حضور زنان در رهبری معارف و ایجاد انجمنهای معلمین-والدین، به دنبال تغییر وضعیت است و اقداماتی هم روی دست گرفته شدهاست.
شما بهعنوان مسوول بزرگترین نهاد آموزش و پروش چه برنامههای برای ایجاد رابطۀ والدین با معلمان روی دست دارید؟ آیا در مدارس انجمن اولیا و مربیان به وجود آمدهاست؟ پای خانوادهها به عنوان گروۀ اول مسوول تربیت کودکان، چقدر به مدارس باز شدهاست؟
در سال جاری برنامۀ روابط میان والدین و استاد در سطح مکاتب ابتدایی را شروع کردهایم. قرار است هر پنجشنبۀ آخر ماه، استادان با والدین اطفال نشست داشته و در مورد ظرفیت و مراقبتهای اطفال و کدهای رهنمودی صحبت میکنند. این طرح در دهۀ معارف روی دورۀ متوسطه و لیسه نیز به مرور زمان اجرا خواهدشد.
جناب دکتور! من و شما باید دغدغههای مشترک را به چالش بکشیم. مردم باید از شرایط، امکانات و کمبودیهای شما آگاه باشند. قول بدهید که بار دیگر، باز هم پای پرسشهایم پاسخ بنویسید و بگویید که برای فرزندانمان چه میکنید. حضورتان در این همقلمی بارها ارج میگذارم.
برای رسیدن به آموزش و پرورش معیاری، من دهۀ معارف را اعلان کردهام که در یک بستۀ 12 ساله تا سال 1409 خورشیدی باید معارف افغانستان بهترین شهروندان را به جامعه تقدیم کند. در این زمینه من همکار شما خواهم بود تا به مردم عزیز، نسبت به سرنوشت اطفالشان آگاهی داده و از پیشرفت کار آنها را در جریان قرار بدهم.