تمام افراد بشر آزاد به دنیا میآیند و از لحاظ حیثیت و حقوق باهم برابراند. همه دارای عقل و وجدان میباشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند. (اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، مادۀ اول، مصوب 10 دسامبر 1948 میلادی، سازمان ملل متحد.)
شهروندان افغانستان بیچاره شدند. هر دروازهیی باز میشود، تصور میکنند روزنه را یافتند؛ اما دروازهها باز و بسته میشوند، پس از آن پیامهای ناخوشایند همهجا را فرا میگیرند. شهروندان رؤیاهای آزادی زندانیان، بازگشتن فرزندانشان به خانهها پس از جنگ، بیهراس گشتوگذار در فضاهای خصوصیوعمومی را با انتظار کلیدخوردن قفلِ دروازهها میبینند. شهروندان درماندهاند و نمیدانند که عاقبتِ خوشیمن کار از کجا شروع و به کجا ختم میشود. شهروندان سالها است که حواس و اعتماد به نفس خود را از دست دادهاند و از نگاههای خستۀ آنها فضای خاکستری ابدالابد را میتوان خواند؛ اما همچنان تابآوردن افغانها را در برابر اتفاقات غیرقابل کنترل میبایست ستایشکرد. آنها در مدت چهلسال جنگ، با خستگی تمام طرفدار صلح ماندند و برای تحقق برابری، برادری، ارزشهای حقوقبشری و موضعمدنی خود صبر نمودند.
کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در گزارش تازهیی که بیرون داده، گفته است که در 1397 بیشتر از 11 هزار غیرنظامی کشته یا زخمی شدهاند که نسبت به 1396، آمار تلفات 19درصد افزایش یافته است. به اساس همین گزارش در سال گذشته بیشتر از 3هزار نفر کشته و بیشتر از 8هزار نفر زخمی شدهاند. 68درصد این قربانیان مرد، 8 درصد زن و 21 درصد آنها کودکان بودند. اگر هر قربانی را یک نفر از هرخانواده فرض کنیم و اعضای هرخانواده را 5 نفر حساب کنیم؛ 55هزار نفر در این کشور در 1397 بدبخت شدهاند که باقی عمر خود را در تیرهروزی و شوربختی به سر میبرند.
پرسش دیرینۀ هر شهروند این است که چگونه میتوان این غایلۀ اندوه ومرگ را به امید و زندگی تبدیل کرد؟ پاسخ آن طویل است: امیدمان را از دست ندهیم و همچنان به راهکارهای کشورهای دوست و کشورهای خصم زیاد دل نبندیم. به حکومت پیشنهاد کنیم که یکجانبه وارد معرکه صلح نشود، با راهاندازی گفتگوهای شهروندی و مناظرههای صنفی سیاستمداران بیرون از حکومت و حکومتیهای سابق را وادار به تمکین خواست عموم شهروندان کنیم و به آنها نشان دهیم که از پشتیبانی همۀ شهروندان برخوردار نیستند و نمیتوانند به نیابت از همۀ ما نمایندگی کنند و به آنها نیز در میز گفتگوهای صلح سهم بایسته را قایل شویم.
مسألۀ کلان طالبان حضور نظامیان امریکایی و ناتو در افغانستان است و ظاهراً نمایندههای طالبان در نشستهای پشت پرده با امریکا به حل مسأله و توافقاتی رسیدهاند و اگر اکنون با شهروندان جمهوری مسأله دارند، باید طالبان حق گزینش نمایندگی شهروندان را به رسمیت بشناسند و بگذارند در یک فرایند مردمی از تمام صنفهای سیاسی و اجتماعی نمایندههای خود را معرفیکنند. شهروندان مشکل ندارند که طالبان فهرستی از افراد بیرون از حکومت را برای اشتراک در نشست گفتگوهای صلح حتمی بخواهند. آنها نیز جزیی از شهروندان کشوراند؛ اما سیاستمداران بیرون از حکومت نمیتوانند نمایندگی صنفی از همۀ شهروندان کنند.
ازهمینرو، ممکن است به رهبری طالبان و حکومت این طرح چند مرحلهیی برای گزینش اشتراککنندگان در نشست صلح مفید واقع شود:
طالبان میتوانند سیاستمداران بیرون از حکومت را که مایل به اشتراک در نشست گفتگوهای صلح یا با نظریات طالبان در اصول موافقاند، از رسانههای عمومی یا مجاری رسمی خود به حکومت افغانستان فهرست کنند. این فهرست میتواند «1 بر 4» اشتراککنندگان در نشست صلح از سوی جمهوری اسلامی افغانستان باشد، «3 بر 4» حصۀ دیگر آن شامل صنفهای سیاستمداران حکومتی، نمایندههای رسانهها، جامعۀ مدنی، فعالان حقوقبشر و اقشارمختلف اجتماعی باشند.
برای عملیکردن موارد بالا هیأتی از پارلمان – به اساس رأیگیری پارلمانی – و هیأتی از سوی حکومت روی سهمیۀ حضور صنفها مشترک کار کنند. بعد هیأت مشترک، فراخوان اشتراک به نشست گفتگوهای صلح را به گروههای صنفی و آحاد شهروندان اعلام کنند تا آنها نمایندههای خود را معرفیکنند. پس از آن هر دو هیأت موظف شوند تا تمام داوطلبان را گروهبندی و شاخصهای برتری در تعداد را به اساس سوانح آنها مشخص کنند.
تعداد افراد هر گروه باید به اساس نتایج «1 بر 3» رقابتی پیشبینی شده، دستهبندی و برای کسب رأی اعتماد به پارلمان معرفی شوند؛ اما سهمیۀ اشتراککنندگان حکومتی میتواند در حوزههای اختیارات رییسجمهور و رییس اجرایی باشد و یا با مشخصبودن سهمیۀ ریاست جمهوری و ریاست اجرایی تعداد افراد رقابتی پیشبینی شده بر اساس نتایج «1 بر 2» و یا «1 بر 3» از طریق رقابتآزاد از پارلمان رأی اعتماد بگیرند.
افراد هر گروه و صنف در پارلمان، به اساس حق استعمال زمان تعیینشده به هرفرد، سابقۀ فعالیت، بینش و دیدگاههای خود را در مورد صلح به محضرنمایندههای مردم به خوانش میگیرند. بعد پارلمان به افراد هرگروه و صنف صندوقهای رأیگیری میگذارند و نتایج رأیگیری پس از شمارش آرا اعلام میشود. هیچ گروهی در این طرزالعمل احساس نمیکند، بیرون از علاقۀ صنفی و گروهی خود ماندند یا در یک رأیگیری غیرعادلانه سهم خود را از دستدادند. سهم هریک از گروهها و صنفها مشخص است؛ اما رقابت بینگروهی و بینصنفی وجود دارد. نگرانیهای زایدالوصف طالبان، شهروندان و گروههای فشار جمهوری از نفوذ حکومت در روند گزینش یکدست خاتمه مییابند.
خوبی این کار در این است که افراد گروهها و صنفها آجندای از پیش تعیینشده ندارند و آنها از یک میکانیزم باز شهروندی به نمایندگی از جمهوری در نشست گفتگوهای صلح اشتراک میکنند. حکومت و پارلمان زمینۀ حضور آنها را در یک برآیند دموکراتیک مساعد میسازند تا مردم احساسکنند که صلح آمدنی رضایت تمام گروهها و صنفها را با خود دارد و هیچ گروهی در آینده ناراض باقی نمیماند.
تمام موارد بالا تضمینکنندۀ صلح باعزت طالبان با تمام گروهها و آحاد شهروندان است. چیزی که همۀ شهروندان آرزوی آن را دارند. اگر صلح باعزت با این کارشیوه در دستور کار حکومت قراربگیرد و طالبان میتوانند از پوششرسانهیی نمایندههای صنفی و آحاد شهروندان در پارلمان اطمینان حاصلکنند و به رأی نمایندههای مردم در مجلس تمکین کنند.
طالبان باید این را هم بدانند که تنها با فهرست پیشنهادی سیاستمداران بیرون از حکومت به صلح نمیرسند و روند گفتگوهای صلح از مقبولیت همۀ شهروندان برخوردار نمیشود. اگر طالبان با لجاجت تنها نشست گفتگوهای صلح را مقید با حضور افراد پیشنهادی خود حتمی بسازند، 40 تا 50درصد از مردم در اصول با آن موافق نخواهند بود و 20 تا 30درصد مردم مشروعیت صلح را به رسمیت نخواهند شناخت. دوباره فعالیتهای خفیه و زیرزمینی به مدت 5 تا 10 سالدیگر کلید میخورند و پس از 10 سال دیگر، چرخۀ کشتار و ترور از سر فعال میشود و سرانجام پس از 20 سال بار دیگر نیاز به میز مذاکرۀ صلح خواهد شد.
نجیبالله خورشید