کابل بینظم، شهرداران بیبرنامه
انجنیر احسان پارسا
در دو روز اخیر شهر کابل شاهد رگبارِ تند باران و ژاله بود. هرچند فصل بهار بدون باران و ژاله زیبایی ندارد؛ اما در شهر کابل نباریدن باران مصیبت است و باریدن باران مصیبت مضاعف.
پس از هر رگبار اکثر چهارراهیهای شهر با بالا آمدن آب باران مسدود میشوند. شاید در گذشتهها آبِ باران و ژاله به دلیل موجودیت مناطق غیرمسکونی وسیع و تالابهای کافی جذب میشدند، ولی اکنون که هیچ نقطه در شهر، خالی از سکنه نمانده و حتا دامنهها و تپههای شهر، چون کندوی زنبور عسل پر از خانههای مسکونی شدهاند، آب باران هرگز جذب نمیشود و از طریق آبروهای کنار جادهها به پاییندستهای شهر جمع میشوند.
نبود کانالیزاسیون منظم و کافی حتا برای رفع آب باران، همه آبهای آلوده را که از محلات مسکونی سرازیر میشوند روی جادههای اصلی شهر میریزند.
این وضعیت علاوه بر اینکه موجب آلودگی شهر و تعفن میشود، برای شهریان کابل نیز موجب مشکلات جدی میگردند.
سرازیر شدن مقدار زیاد آب آلوده اکثر جادهها و چهارراهیهای شهر را مسدود میسازند. طوریکه مانع آمدوشد تمام پیادهها و گاهی مانع عبور و مرور وسایط میشوند.
انبوه مردم در دو طرف جادهها (زن، کودک، مرد و کهنسال) منتظر امداد میمانند تا کسی پیدا شود و آنها را برای عبور از جادههای که یک متر آب لوشدار روی آن ایستاده است کمک کند.
بدتر از همه اینکه اکثر ساکنانِ بغل کوهها با آمدن آب باران فرصت را غنیمت شمرده خلاف تمام موازین انسانی و شهری، تشنابهای خود را بر روی سیل تخلیه میکنند و با سیل، مستقیم به جادههای شهر میریزند. بوی و تعفن، همه جا را فرامیگیرد و فضای شهر یک پارچه تهوعآور میشود. مردمِ با فرهنگِ شهری ما هم، همه موبایلها در دست از وضعیت گزارش تصویری میدهند و بعد از چند دقیقه فضای مجازی را نیز با این گزارشها متعفن میسازند. واقعا برای یک پایتخت در قرن بیستویک شرمآورتر از این نخواهد بود.
پایتختی که هنوز سیستم ترانسپورتی کافی و منظم ندارد، از مترو که خبری نیست و شاید در عمر ما چنین اتفاقی برای کابل نیفتد، سر و صدای کودکان و نوجوانانی که برای مسافرکشان شهری مشتری جار میزنند، هارنهای رمهیای، بینظمی ترافیکی همراه با جنگ و دعوای رانندهها به خصوص در اول وقت و آخر وقت، ماموران ترافیک خاکآلود و رشوهخوار و دهها مشکل دیگر، متاسفانه این شهر را چنان محاصره کرده که هیچ امیدی برای بهبودش دیده نمیشود.
این مشکلات جدید نیستند و دستکم در ده سال اخیر به شدت در حال گسترش و افزایش بودهاند. اما طی سالهای پسین که بیشتر نقاط شهر کابل به محلات مزدحم مسکونی مبدل شدهاند، مشکلات آب برف و باران نیز بر آن افزوده شدهاند.
با تاسف باید اذعان داشت که شهرداران شهر کابل همه یکی پی دیگری در تنظیم امور شهری هیچ توفیقی نداشتهاند. هر کدام آمده با چند شعار خالی چند صباحی بیتالمال را به جیبهایشان زده و رفته اند و شهریان کابل مانده و یک عالم مشکلات محیطی.
برای یک شهر امروزی آن هم پایتخت، زیرساختهای چون جاده، کانالیزاسیون، آبرسانی و نظم ترافیکی از واجبترین واجبات پنداشته میشوند، اما متاسفانه مسوولان شهرداری کابل نه تنها هیچ برنامهیی برای رفع این مشکلات نداشتهاند که حتا یک تصویری واضح از نظم و ترتیب این برنامهها نیز ندارند.
امید است این چند سطر پراکنده به گوش مسوولان امور، بهخصوص رییسجمهور غنی برسد که سیمای پایتخت یک کشور، معرِف هویت یک کشور است. تا زمانی که کابل به یک شهر معیاری تبدیل نشود، ما به هیچ یک از هویتهای فرهنگی، تاریخی و اقتصادی خود دست نخواهیم یافت.
این کار چندان دشوار نیست، شهردار با برنامه، با چند مامور ارشد پاک نفس و مسلکی و مقداری هم بودجه انکشافی با درآمدهای خود شهرداری، یک برنامه پنجساله لازم دارد، تا حداقل جادهها، آبروها و نظم ترافیکی این شهر احیا گردند.