روزنامهنگاری در جنگ برای صلح
جواد محمدی دروازیان/ بخش اول
پرسش این است که آیا گزارشگری میتواند در زمان جنگ در خدمت صلح قرار گیرد؟
این زبان گویا و غیر قابل کنترول تمدن امروز (رسانه) توانایی این را دارد که دنیا را به سوی صلح و گفتگو یا به سوی «جنگ همه علیۀ همه» بکشاند. هم میتواند پیامآور صلح باشد و هم زمینهساز جنگ. رسانه میتواند به عنوان «پادگفتمان در برابر گفتمان جنگ طلبانه و خشونت پیشه» عمل کند و افکار عمومی جهان را به سمت صلح و اعتدال تحریک و بسیج کند. حتا رسانه میتواند گفتمانساز باشد. گفتمانِ مبتنی بر صلح و زندگی مسالمتآمیز و جنگ تمامعیار رسانهیی علیه جنگ» به راه بیندازند و یا بر عکس صلح را به جنگ تبدیل کند.
تجربه به اثبات رسانده است که حکومتهای آمادۀ نبرد پیش از شروع هر جنگی از رسانههای که دولت در اختیار دارد برای زمینهسازی خشونت و رواج زبان خصومتآمیز و مخرب، آمیخته به انبوهی از دروغها و جعلیات تاریخی استفاده میکند. از مبارزات ملی تجلیل میشود، در مقابل، به ترس و نفرت از «دشمن» دامن زده میشود. رسانهها به خدمت گرفته میشوند تا بذر نومیدی بپراکنند. جامعه را نظامی کنند و حتی دستورالعملهای مستقیمی در مورد ابزارها و روشهای کشتار ارایه میکنند.
در زمان آغاز جنگ هم اولین گلولۀ که شلیک میشود، حقیقت نخستین قربانی خواهد بود؛ زیرا طرفهای رقیب رسانهها را برای بسیج مردم به کار میگیرند. حقایق دهشتناک مرگ و قساوت را پنهان میکنند و دشمنان خود را اهریمن جلوه میدهند.
هنگامی که جنگ به پایان میرسد احزاب و گروههای دخیل از طریق رسانهها و روزنامهها به نبرد ادامه میدهند و بر سر امتیازشان بیشتر با هم رقابت میکنند. به توجیه مبارزات خود میپردازند و حرکت به سوی صلح و آشتی را تضعیف میکنند. چون ممکن است به بهای از دست رفتن موقعیت نا مشروع آنها بینجامد.
در دهههای گذشته، سوء استفاده از رسانههای داخلی به منظور کشتار قومی، به ویژه در رواندا و شبه جزیرۀ بالکان و به منظور اشغالگری در جنگهای مستمر خاورمیانه، به طور خاص مورد توجه قرار گرفت و مشخص شد که رسانهها چه قابلیت عظیمی برای تولید فاجعه دارند. در حقیقت رابطۀ تنگاتنگ بین جنگ و رسانهها وجود دارد. جنگ باعث میشود که رسانهها بیشتر مورد توجۀ مردم قرار گیرند. «چون پوشش رسانهیی جنگ موضوع هیجان انگیز است، بر خلاف صلح که موضوع کسالتآور است.
در چنین شرایطی است که ضرورت طرح گزارشگری برای صلح حس میشود که گزارشگری چگونه میتواند صداهای خاموش و گروههای که صدایشان کمتر شنیده میشود را به گوش همه برساند.
روزنامهنگاری صلح هنگامی تحقق مییابد که سردبیران روزنامهها و گزارشگران دربارۀ چیزی که گزارش میکنند و نحوۀ گزارش خود و با انتخابهای خود فرصتهای را برای کل جامعه بیافرینند تا واکنشهای به دور از خشونت را نسبت به ستیزه در نظر بگیرند و به آنها ارج نهند.
گزارش کردن به معنای انتخاب کردن است. انتخاب واقعیتها. روزنامهنگاران میگویند «ما واقعیتها را انتخاب میکنیم» و انتخاب واقعیتها گزارشگر را ملزم به بیطرفی میسازد. به همین دلیل برخی مخالف طرح «گزارشگری برای صلح» هستند. آنها میگویند گزارشگری برای صلح، روزنامهنگاری را به عنوان شاهد بیطرف قضایا به سوی بازیگر مستقیم رویدادها سوق میدهد و این استفاده ابزاری از رسانهها، حتا با نیت نیک کماکان تخطی خطرناکی از اصول حرفهیی روزنامهنگاری قلمداد میشود. تبلیغ برای صلح نیز به هر تقدیر تبلیغ است.»
این درست است که روزنامهنگاری فقط واقعیتها را انتخاب میکند اما نه همه واقعیتها را. چون واقعیت را حد و مرزی نیست. آن واقعیت نیز باید آنقدر کوتاه شود که مناسب پخش در بخش خبرها شود. به عبارت دیگر گزارشگر مثل «دروازه بانی» است که باید اجازۀ عبور جنبههای از واقعیت را بدهد، تا آنها جلوه کنند، خودی بنمایند و به چشم عموم بیایند و بقیه را در تاریکی نگهدارند.
به همین جهت، روزنامهنگاریِ صریح و صادق و در عین حال، منصف در زمینۀ موضوعاتی که برای مردم مهم است، به ایجاد فشار برای تغییر و بهبود کمک میکند. این امر به معنای در دسترس قراردادن اطلاعات قابل اعتماد دربارۀ کارهای است که رهبران سیاسی و دیگر مقامات انجام میدهند. آیا سیاستهای دولت عادلانه و كارآمد است؟ آیا فلان رهبر یا بهمان مقام، صادق است؟ آیا طرحها و سیاستهاي كه وعده دادهاند مطابق برنامه پیش میرود؟ آیا حقوق شهروندان محترم شمرده میشود؟ و اگر نه، چرا؟
وظیفۀ یک روزنامهنگار بر علاوۀ آنکه گفتن حقیقت است«برجسته کردن موضوعات» نیز هست. روزنامهنگاری، کمکیاست به آگاه کردن قدرتمندان تا بدانند که در کشور واقعا چه میگذرد. حتا سیاستمداران با بهترین نیات و انگیزهها ممکن است ندانند در کشورشان چه میگذرد. چون ممکن است کسانی آنها را احاطه کرده باشند که فقط خبرهای را که دوست دارند بشنوند، به آنها برسانند.
در بارۀ جنگ نیز همین گونه است. به طور نمونه وقتی بمبی منفجر میشود، جنگ در میگیرد. اگر ما صرفا به آمار و ارقام کشتهها و زخمیها بپردازیم به توزیع خشونت و کشتار کمک کردهایم. اما لازم است در کنار پرداختن به آمار و ارقام، به علل جنگ و راههای بازگرداندن صلح هم پرداخته شود. طرفین جنگ به چه انگیزهیی میجنگند؟ مردم چه میخواهند؟ چه عواملی باعث شده است که طرفین دست به چنین اقدامی بزنند؟ ریشۀ این اقدام چیست؟
مثلا برای کسی که گزارش اقتصادی تهیه میکند نیاز است که با مسایل اقتصادی تا حدی آشنا باشد. کسی که گزارشگر مسایل سیاسی است، آشنایی با ادبیات سیاسی برایش نیاز است. همچنین برای یک خبرنگار پوشش اخبار جنگ، نیاز و درک ماهیت آن بسیار اهمیت دارد. این امر به معنی خروج از محدودۀ پوشش روزانۀ اخبار و تلاش برای درک علت جنگ و معنای واقعی حل وفصل اختلاف است. درگیریها و خشونتها دلایلی دارند، و آدمها هم برای شرکت در این درگیریها انگیزههای دارند. گاهی اوقات رهبر یا حکومتی برای کسب یا حفظ قدرت به درگیریها دامن میزنند. گاهی علت اولیه درگیریها، کمیاب بودن منابع در مناطقی است که قدرت و ثروت به شکل نابرابر توزیع شدهاند و ظلم و خصومت تاریخ دیرینه دارند. این امر نشان میدهد که خشونت میان دشمنان تاریخی گریز ناپذیر نیست، بل میتوان با توجه به توزیع نابرابر یا انحصار قدرت سیاسی که زیربنای خصومت اند، از آن اجتناب کرد.»
اما چه راهکارهای برای «روزنامهنگاری مردمی» یا «گزارشگری صلح» برای دست یافتن به رویکردهای تخصصی به روزنامهنگاری رویدست گرفت؟ در زمینه موضوعات چون قربانیان، جنایات جنگی علیه بشریت و آسیب دیدگان چگونه گزارش تهيه كنيم؟
در حقیقت گزارشگری برای صلح، نوعی خبرنگاری اکثریت خاموش و شریک ساختن طبقۀ ضعیف جامعه در مسایل کلان و شنیدن نظریهها، دردها و آرزوهای آنها است. صرف نظر از این که قومیت، زبان، نژاد، مذهب و جنسیتشان چیست.
ادامه دارد…