کنسرتهای کری و میناژ آبی روی کوره آتش است؟
رهبران سیاسی ناکام وقتی با التهاب سیاسی جدی دورنی مواجه میشوند، جنگهای بیرون مرزی راه میاندازند. بهار عربی که از سال های 2010 در کشورهای عربی و شمال افریقا با اعتراضات جدی مردم آغاز شده بود و تا سال 2013 اکثر کشورهای عربی را فرا گرفت، پایههای حکومت میراثی در عربستان را نیز این حرکتهای وسیع سیاسی مردمی به لرزه درآورد.
این جنبشهای مردمی که موجب سرنگونی حکومتهای مستبد در لبیا، تونس و مصر شد، جنگ داخلی شدید را در کشورهای سوریه و عراق دامن زد. بهار عربی در تونس به بهترین شکل نتیجه داد، در مصر باعث ختم اقتدار مبارک شد، لبیا را ویران کرد و در از دل آن در سوریه و عراق داعش بیرون آمد.
آن طرف دیگر در سال 2011 بهار عربی به یمن راه باز کرد و سبب خلع قدرت از علی عبدالله صالح گردید. دراوایل همین سال تظاهرات اعتراض آمیزی در شهرهای قطیف، العوامیه، ریاض و حفوف عربستان راه افتادند که به زودی توسط حکومت عربستان به شدت سرکوب شدند.
معترضان عربستانی نه درپی سقوط حاکمیت شاهی خانوادگی سعودی که خواهان شاهی مشروطه و حقوق مدنی مردم عربستان بودند. «نه شیعه نه سنی فقط وحدت اسلامی» شعار این اعتراضات بود. معترضان اکثرا شیعههای عربستانی بودند که خواهان رهایی زندانیان سیاسی، آزادیهای مدنی- مذهبی، مشروطیت شاهی و مبارزه علیه فساد دولتی بودند.
این اعتراضات به کشته شدن دو نفر و زخمی شدن دهها نفر دیگر سرکوب شدند و حکومت عربستان اعلام کرد که بعد ازاین هیچگونه اعتراضی پذیرفنتی نیست و پولیس با آن برخورد جدی خواهد کرد.
در کشورهای مهم عربی، محور اصلی اعتراضها شیعیان محروم از حقوق مدنی و سیاسی بودند. به این اساس این معترضان روابطی هم با جمهوری اسلامی ایران داشتند.
این اعتراضات در اردن، بحرین، عربستان، کویت، مراکش، موریتانی و… به شدت سرکوب شدند. اما در یمن بحث فرق داشت چون دست کم سه دهه بود که جنبش حوثیها تحت نام «جوانان مومن» علیه فساد و تبعیض در یمن مبارزه میکردند. از سال 2004 به بعد به دلیل سرکوبهای خونین این گروه شاخه نظامیاش را فعال ساخته بود. جنگهای خونینی در سالهای 2008 و 2009 نیز میان حوثیها و دولت مرکزی یمن در گرفته بودند.
در این میان عربستان و بحرین بیش از سایر کشورها از فرقههای معترض شیعی احساس نگرانی میکردند و متوجه شده بودند که یک التهاب جدی سیاسی در داخل این دو کشور در حال گسترش است.
عربستان هم به دلیل حفظ رهبری مذهبی-سیاسی در میان کشورهای خاورمیانه و شمال افریقا و هم برای انحراف افکار عمومی ناگزیر بود وارد یک جنگ جدی بیرون مرزی گردد. در سال 2015 عربستان با تشکیل ایتلافی با کشورهای امارات، بحرین، قطر، کویت حمله نظامی مستقیم را به یمن آغاز کردند. مراکش، مصر، اردن و سودان نیز دراین تهاجم همکار بودند.
این بود که جنگ علیه یمن آغاز شد. در این جنگ در کنار شمار زیاد کشورهای عربی که علنا همکار بودند، رد پای همکاری اسراییل نیز پیدا شد. تحقیقات بالای لاشه ساقط شده یک فروند F16 توسط حوثیها، نشان داد که این نوع جنگنده در منطقه فقط در اختیار نیروی هوایی اسراییل قرار دارد و تا کنون هیچ از یک کشورهای منطقه چنین جنگندهیی را در اختیار ندارد.
کشته شدن 16 افسر نظامی اسراییل در یک حمله حوثیها در پایگاه هوایی «خالد ولید» نشان دیگر از حضور اسراییل در این جنگ نا برابر بود. کشف بمبهای MOP که به بمب سنگر شکن اسراییلی معروف است نیز درحملههای علیه یمن حضور اسراییل در این جنگ را تایید میکرد.
از سال 2015 تا کنون دهها هزار بمب بر شهرهای مختلف یمن ریخته شده ودر پی این حملات هوایی دهها هزار شهروند ملکی یمن به شمول کودکان، زنان و سالخوردگان به قتل رسیدهاند. در ۸ اکتوبر ۲۰۱۶ بمباران هوایی سعودی باعث کشته شدن دست کم ۱۵۵ تن و زخمی شدن ۵۲۵ نفر که مشغول مراسم تشییع جنازه بودند، شد. همچنان یک حمله هوایی بر یک شفاخانه دهها بیمار را به کام برد و حمله دیگر به بسهای دانش اموزان دهها تن کودک آموز را به قتل رساند.
سنگینی این جنگ را عربستان به دو دلیل پذیرفته است. اول انحراف افکار عمومی به یک جنگ خارجی تا زمینهیی برای کاهش التهابهای داخلی فراهم آید، یا دستکم زمینه یک انحراف دیگر فراهم آید. دوم عربستان از گسترش حضور ایران در ابعاد مختلف جغرافیایی در منطقه هراس وحشتناکی دارد.
در این جنگ که عربستان هیچ توفیقی جز افزایش کشتار افراد ملکی و گسترش گرسنگی و قحطی وسیع در یمن نداشته، موجب گسترش قدرت حوثیها نیز شده است؛ ناگزیر بود پیش از آنکه بلای که بر سر مصر، لبیا، تونس و سایر کشورهای دیگر آمده بود، بار دیگر با خانواده سعودی دست و پنجه شود، باید ذست بهکار میشد حداقل برای چند سال افکار عمومی در داخل عربستان مصروف گردند و فرصت یک توجیه متمسامحانه را در سطح بینالملل اگر بتوانند فراهم آورد.
به قدرت رسیدن محمد جوان فرصت خوبی بود. حالا که جنگ خارجی جز بدنامی چیزی بدنبال نداشت، با آمدن محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد اقتدار شاهی عربستان، تحت عنوان اصلاحات سیاسی، مبارزه با فساد دولتی خانوادگی و اصلاحات مدنی فرصتی باید فراهم گردد که هم رقبای خانوادگی کنار زده شوند و هم توجیهی برای یک انعطاف ارتجاعی زود هنگام فراهم آید.
روی این مبنا، تمام داراییهای شهزادههای خانواده سعودی ضبط شدند، اکثر شهزادهها محکوم به توقیفهای خانگی و حتا سیاسی شدند و در مقابل طرح بلند پروازانه «چشم انداز 2030» به خورد مردم داده شد.
اکتوبر 2017، حالا وقت آن رسیده بود که امکلثوم ملکه موسیقی زبان عربی بعد از سه دهه روی پردههای تلویزیونهای رسمی عربستان بیاید.
پیشتر از آن زنان عربستانی در سال 2015 دارای حق رای شده بودند. در ماه جون 2018 زنان عربستانی اجازه رانندگی یافتند.
برای اغفال افکار عمومی عربستان این قدرها کافی نبود. باید انرژی متراکم شده چندین دهه مردم که توسط پول سرشار صنعت نفت خام چند برابر هم شده به فوران آمده بود، یک بار رها گردد.
ماریا کری، آوازخوان مشهور امریکایی در 30 جنوری 2019 در شهر جده کنسرت داد. این کنسرت هرچند از سوی افکار عمومی در عربستان استقبال شد و مورد خشم شدید فعالان حقوق زن و روزنامهنگاران عربستانی قرار گرفت و آنان بهجای این ظاهرنمایی، خواهان بهبود حقوق بشر و حقوق زنان شدند.
کنسرت کری چیزی از فشارهای جهانی و منطقهیی در مورد ناپدید شدن و قتل جمال خاشقچی، روزنامه نگار عربستانی که درحدود دو ماه پیش انجام شده بود، نکاست، ولی روی همرفته در کشور چون عربستان سعودی سرزمین وحی اقدام متهورانهیی بود. او در یک اقدام نمایشی دیگر مفتیهای عربستان سعودی را تنبه کرد.
شدت عمل بن سلمان به حدی بود که حالا دیگر هیچ کسی جسارت انتقاد علیه برنامههای وی را ندارد. هرچند تحقیقات در مورد خاشقچی هنوز هم ادامه دارد ولی قرایین نشان میدهد که در عقب مرگ وی شخص بن سلمان قرار داشته است.
گزار شهای از دستگیری فعالان حقوق زن در عربستانی سعودی در ماه جون 2018 به نشر رسیدند. پیشتر از آن بن سلمان، فرمان داده بود که زنان در عربستان در چوکات شریعت خود میتوانند در مورد حجاب تصمیم بگیرند.
در حالیکه دستگاه شاهی عربستان از چند سال به این سو پیوسته در تلاش اغفال افکار عمومی است، به اقدامهای ضد حقوق بشری نیز دست میزند. در ماه جون 2016 «شیخ باقرالنمر» یک روحانی معترض شیعه را گردن زد. شیخ نمر در اعتراضهای سال 2012 دستگیر شده بود.
20 روز قبل دیسکوی حلال در شهر جده عربستان افتتاح شد و اکنون قرار است به تاریخ 18 جولای «نیکی میناژ» رپر معروف امریکایی در شهر جدی کنسرت دهد. همه آواز خوانان زن امریکایی و به خصوص میناژ در فیگورها و ژستهای سکسی هنگام اجرای کنسرت مشهور است. حرکات بدنی و بدن این ستاره موسیقی امریکایی اصل شهرت وی در دنیای غرب است. حالا او میآید که آزادیهای مدنی را در عربستان سعودی برای بن سلمان فیگور برود.
واقعیت این است که بن سلمان جوان نه به اصلاحات سیاسی باورمند است، نه به حقوق زنان و نه به حقوق بشر، تمام اقدامهای وی ناشی از این است که بتواند در داخل عربستان قدرت خانوادگی آل سعود را که خود در راس هرم قرار داشته باشد دوام دهد، کشورهای پیرامون خود را حتا اگر با زور جنگندههای اسراییلی هم شده از پیوستن به ایران دور نگهدارد، شهزاده و رقبای سیاسی را کنار بزند، روزنامه نگاران سر به نیست کنند و افکار عمومی تشنه یک تحول گسترده و عظیم در عربستان را دور بزند.
کشتن هزاران کودک، ایجاد جنگ، فقر، گرسنگی و قحطی دریمن، قتل فجیعانه قاشقچی، گردن زدن یک فعال حقوق مدنی شیعیان، دستگیری فعالان حقوق زن، سرکوب تمام کاکازادههای مدعی کرسی و قدرت و مصادره کردن تمام داراییهای آنان کوره آتش با شعلههای سوزانی است که پیکر جامعه عربستان را میسوزانند، ولی محمد جوان میخواهد با برگزاری مضحکانهیی زنان برهنه امریکایی بر روی این آتش آب بریزد.
سید امین بهراد