دانشآموزان و ترس از مرگ!
سعادت موسوی
نیاز به امنیت از بنیادیترین نیازهای انسان میباشد و تا این نیاز برای او تأمین نگردد او نمیتواند از فضایی که در آن قرار گرفته است، برداشت مطلوبی داشته باشد.
کودکان و دانشآموزان افغانستان، در کنار اینکه از ابتداییترین حقوق و امتیازات بهرهمند نیستند، آماج و هدف حملاتِ تروریستی هم قرار میگیرند. در سالیانِ دور و نزدیک، کودکان بهگونههای متفاوت مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند. بار بار نوجوانان با جلیقۀ انتحاری دستگیر شدند. یک نمونهاش چند سال پیش، گرفتاری نوجوان شانزدهساله در ولسوالی بهارک بدخشان بود که قصد داشت با جلیقهیی انتحاری وارد مسجد شود.
در تازهترین مورد حمله انتحاری که بر مرکز تدارکاتی و مهندسی وزارت دفاع ملی در کابل رخ داد ۵۰دانشآموز زخمی شدند و دیروز در حملۀ انتحاری دیگر در شهر غزنی، کودکان و دانشآموزان باز هم قربانی این رویداد وحشیانه شدند.
در این پیوند یونسف از تمام گروههای درگیر جنگ در افغانستان خواست مواظب جان کودکان باشند و در اعلامیهیی نوشت: «یونسف بار دیگر از طرفهای درگیر منازعه میخواهد تا به خشونتها پایان دهند و از اطفال در هر زمانی محافظت نمایند. نسلهای مختلف اطفال افغانستان چیزی جز جنگ را شاهد نبودهاند. آنها اکنون بیش از هر زمان دیگری نیاز دارند تا از زندگیی عاری از خشونت و مناقشات لذت ببرند». اما سوگمندانه طالبان با تفکر غیر انسانی دارند پای خشونت و جنگ را به مکاتب میکشانند. مکتب میباید جای صلح و تساهلگرایی و رواداری باشد و بستر رشد افکار کودکان و نوجوانان که آیندۀ روشن و درخشان این وطن بستگی به سلامت فکری و روحی آنان دارد. جایی که خشونت رخنه میکند و نگرانی مستولی میشود، نمیتواند فضای مطلوب برای یادگیری و فهمیدن باشد.
در اصل چهارم اعلامیه جهانی حقوق کودکان سازمان ملل متحد آمده است: «کودک باید از امنیت اجتماعی بهرهمند گردد، در محیطی سالم پرورش یابد و بدین منظور کودکان و مادران باید از مراقبت و حمایت خاص که شامل توجه کافی پیش و بعد از تولد میشود، بهرهمند شود. کودک باید امکان برخورداری از تغذیه، مسکن، تفریح و خدمات پزشکی مناسب را داشته باشد».
همینطور از مقامات محلی و دولتها خواسته است که این مسایل را به رسمیت شناخته و در اجرای آنان اهتمام ورزند. حکومت افغانستان باید بهصورت جدی مواظب اطفال و نوجوان و این پرندگان معصوم باشد، تنها روزنۀ امید همین معارف است، نسل نو کشور نباید قربانی خودخواهیها و بدخواهیها شود.
در پروسۀ صلح و نشستهای مصالحهمحور اهتمام حکومت این باشد که جنگ و درگیری از فضای معارف و مکاتب دور شود، آماج قرار دادن اطفال و مکاتب امید به زندگی را از کودکان میگیرد و دانشورزی و امر آموزش صدمۀ جبرانناپذیر میبیند.
بهشخصه این روزها شاهد این هستم که بعضی از اطفال از رفتن به مکتب امتناع میورزند. کودک که نمیتواند با ترس، با دلهره به مدرسه برود. وقتی همقطار خود را با لباسِ آبی خونآلود در آغوش آمبلانس میبیند و وحشت تا ته وجودش رخنه میکند، چطور به مکتب برود؟!
کودک که نمیتواند مثل آدم بزرگ جنگ را و وحشت را درک کند و تحلیل نماید. کودک که نمیتواند ترس را بهسان پیراهن بر میخ خانه بیاویزد و دلواپسی را در ته وجودش پنهان کند. مادر هر صبح پسر و دخترش را دقیق نگاه میکند، سخت به آغوش میکشد، اشکها و نگرانیهایش را بر کنج روسری خود گره میزند. بهمعنای دقیق واژه میترسد که مباد این آخرین نگاه و آخرین آغوش باشد! قصۀ هر روزۀ مادر ما و سرزمین ما این است، قصۀ مرگ و زندگیست.
رهبری وزارت معارف، بهعنوان مسوول درجه یک آموزش و پرورش نباید نسبت به رویدادهای پسین که کودکان و دانشآموزان در آن آماج حمله تروریستی قرار گرفتند، مسکوت و خاموش بماند. با در نظرداشت نگرانی اولیای شاگردان و وضع پیشآمده تصامیم جدی اتخاذ کنند و نگذارند بیشتر از این روح و روان شاگردان صدمه ببیند. با همیاری و مشورت نیرویهای امنیتی به این معضل که امروز و فردای نسلجوان ما را نشانه گرفته است پایان دهند. تا فضا امن نباشد و محیط آرام، آموزش و یادگیری معنا پیدا نمیکند. کودک نگران، کودک مضطرب قطعا نمیتواند درس را بفهمد و یا به کتاب فکر کند.
اینکه میگویند بدترین کشور دنیا آن است که شهروندان آن دست به خودکشی میزنند، اما من میگویم بدترین کشور دنیا آن است که اطفال او نتوانند درس بخوانند و با ترس بهخواب بروند و با نگرانی از خواب بلند شوند. مواظب اطفال باشیم، مواظب این پرندگان معصوم!