رحمتالله اسدی
سرور دانش؛ معاون دوم رییسجمهور در روزهای اخیر شش مشاور جدیدالتقرر را به جمع مشاوران خود افزوده است تا برای شش آدم بیکار و بیمصرف جایگاه و پایگاه دولتی فراهم کرده و معیشت آنها را تامین کند.
آقای دانش در سالهای معاونت خود جمع کثیری را در بستهای مختلف از جمله بهعنوان مشاور در دفتر خود استخدام کرده که اکثر آنها از نظر تعامل و تعهد کاری، ظرفیت دانش و تجربۀ مدیریتی با مشکل مواجه بودهاند و در میان آنها به زحمت میتوان یک یا دو نفر را شناسایی کرد که واجد شرایط کاری در یک نهاد مهم مانند معاونت ریاست جموری باشند.
اینکه چه عوامل و دلایلی معیار گزینش مشاوران آقای دانش قرار دارد معلوم نیست، اما اگر معیار مشاوریت یعنی تجارب مدرن مدیریتی، تشخص لازم اداری و قدرت و ظرفیت فهم و تعامل با واقعیتهای پیرامون، متاسفانه این ویژگیها در مشاوران برحال ایشان دیده نمیشود.
این فرایند ناقص گزینش، عوارض متعددی به همراه دارد که از آن جمله میتوان به هدر دادن منابع دولتی، بیاحترامی به مالیات مردم، نقص در پروسه کارها و نادیده گرفتن ظرفیتهای بلند تحصیلی و کاری اشاره کرد که مجموع اینها میتواند صلابت و صلاحیت دفتر معاون رییسجمهور را با مشکل مواجه کند و در قضاوت و افکار عامه مورد سوالهای متعدد قرار دهد.
معاونت ریاست جمهوری جای کموزن و ساده نیست که کارمندان و مشاوران آن بر اساس مصالح و ضروریات مقعطی تحولات و رخدادهای سیاسی برگزیده شوند؛ بل بهعنوان یک آدرس مهم سیاسی و مدیریتی کسانی باید بهعنوان مشاور و مدیران ارشد گماشته شوند که علاوه بر فهم بلند و تجارب خوب مدیریتی از شامه بلند سیاسی و قدرت تحلیلی و ظرفیت تعامل با واقعیتهای پیرامون نیز برخوردار باشند تا آنچه از آن آدرس به انجام میرسد از یک طرف مبری از عیب و نقص باشد و از جانب دیگر قدمهای موثر در راستای ظرفیتپروری شمرده شود که نیاز مبرم عصر معاصر میباشد.
افغانستان در سالهای پسین در عرصه آموزشهای عالی دچار دگردیسی فراوان شده است که به یمن بورسهای تحصیلی و دانشگاههای داخلی، کادرهای قابل توجه پرورش یافتهاند. اما متاسفانه اکثریت این دانشپژوهان ما به دلایل مختلف از چشم ادارات دولتی افتادهاند.
به عبارت دیگر ما در بسیاری زمینههای مدیریتی با فقدان کادر کاری مواجه نیستیم، بل بیتوجهی مسوولان امور، سبب گردیده است بسیاری از این کادرهای تحصیلکرده از چشمها افتاده و بهجای آنها کسانی به مناصب عالی دولتی گماشته شوند که تجارب کاری و ظرفیت فکری آنان خیلی کمتر از شان مقام و موقعیت آنها است.
این نوع برخورد با جامعه تحصیلکرده از یکسو آرزوها و تواناییهای آنها را که به سختی به آن دست یافتهاند صدمه میزند و از سوی دیگر، بسترهای مهم کاری از کسانی پر میشود که فهم، توانایی و تجربه انجام کارهای لازم را ندارند.
در حقیقت این استخدامهای جدید یک نوع رفتار پوپولیستی با نیت و اهداف کوتاهمدت سیاسی میباشد.
هرچند مصالح سیاسی در بسیاری از گزینشها معیار اول قرار میگیرد، اما در یک نهاد مهم مانند معاونت ریاست جمهوری، اصولا کسانی باید بهعنوان مشاور گماشته شوند که حداقل معیارهای ذیل را در کارنامه و آموزشهای حرفوی خود داشته باشند:
– در زمینه مورد نظر کاری دارای تحصیلات عالی، تجارب کاری و صاحب اثر باشند.
– از ظرفیت فهم مناسبات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ظرفیت تعامل بر محور عقلانیت با پدیدههای پیرامون برخوردار باشند.
– دارای تشخص اجتماعی و بینش فراخ سیاسی باشند.
– متعهد به منافع مردم، دلسوز به مردم و صاحب شهرت نیک باشند.
– آشنا با رخدادهای تاریخی، مسلط بر ادبیات و مناسبات کاری و اداری و دارای قدرت تحلیل و تفسیر رخدادها و تحولات کشور باشند.
اینها و خیلی موارد دیگری که ذکر آنها در این مختصر نمیگنجد از شرایط اولیۀ گزینش یک مشاور دانسته میشود.
با توجه به این معیارهای اولیه، گزینش مشاوران اخیر آقای دانش نشان میدهد که هیچ کدام از آنها از ظرفیت تعریفشده برخوردار نبوده و ملاحظات سیاسی سبب گردیده که به عنوان مشاور برگزیده شوند.
مشاوران مصلحتی خوباند، اما در موجودیت نیروی متخصص کاری و مدیریت و مشاوریت مدرن اداری، چنین گزینشهایی، نیروی کارای ما را ناامید و سرگردان میسازد. حکومت باید در نظر بگیرد که جمع نخبه و تحصیلکرده ما دارای پتانسیل فراوان کاری و عرق میهندوستی است. امکان ایجاد شرایط کاری برای همه اقشار ملت، حکومت را مطلوب و مورد پسند نشان خواهد داد.