انقلاب اجتماعی امانی
سید نعمت ضیا؛ نویسنده
اساس تفکر اجتماعی و سیاسی در افغانستان را عصبیت متصلب دینی و قبیلوی (قبیلههای خورد و کلان) تشکیل میدهد. این عصبیت در تقابل هر جریان اصلاحی و مدرن دولتی و اجتماعی قرار میگیرد؛ تمام حرکات مدرن را ناکام ساخته اند و تاهنوز جریانهای روشنفکری متمایل به نوسازی اجتماعی سیاسی با این عصبیتها دست به گریباناند.
در تاریخ سیاسی افغانستان اکثر حکومتهای گذشته پاسخگو به صدای ملت نبوده است. متاسفانه این حکومتها برای بهبود وضع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور کمترین تلاش را نکردند.
تنها دولتمردی که در افغانستان صادقانه کار کرد و یک مدل و الگوی سالم در مناسبات اجتماعی و سیاسی است و مشکلات اساسی کشور را درک کرد “شاه امانالله خان غازی” بود. هرچند وی یک شاهزاده و دربارزاده بود اما استعداد و روشنضمیری که داشت از زمان خود جلو بود. او برخلاف جریان آب شنا کرد و هیچ وقت رفاه و آسایش دربار وی را از ملت و و هموطنانش غافل نساخت. پیشرفت و ترقی کشور بیش از همه برای وی اهمیت داشت. وی ارسطوگونه عمل کرد. قسمی که ارسطو گفته بود افلاطون استادم را دوست دارم اما حقیقت را بیشتر. امانالله نیز پیشرفت و ترقی کشورش را به همه چیز ترجیح داد.
عصر امانالله یکی از نقاط عطف در تاریخ کشور است. کنشهای اجتماعی و سیاسی امانالله خان اصلاحات نه؛ بل یک انقلاب اجتماعی بود. وی تمام بنیادهای اجتماعی را دگرگون ساخت. تعریف امانالله از خودش شاهزاده، مصلح و امیر نیست، خود را یک انقلابی معرفی میکند. انقلاب اجتماعی امانالله خان خواست فردی و شخصی وی نبود. او نماینده و قوه مجریه جریان روشنفکری مشروطهخواهی بود. وی بارها از عقبماندگی کشور تحت قیادت پدرش امیر حبیبالله خان انتقاد کرد.
در تاریخ افغانستان تا هنوز دولتمردی به روشن بینی، صداقت و شجاعت امانالله تکرار نشده است. انقلابیون و مصلحین قرن 20 جهان اکثرشان امانالله را به عنوان یک دولتمرد روشنفکر و انقلابی قبول داشت.
وقتی امانالله را در یک پسزمینه جهانی قرار میدهیم درک میکنیم که وی افتخار افغانستان بوده است. همتایان امانالله خان سیاستمداران عادی نبود. به طور نمونه لنین در روسیه، اتاترک در ترکیه، موسیلینی در ایتالیا، این افراد جریان تاریخ جهانی را دگرکون ساختند. امانالله در جریان سفرهایش در این کشورها از افغانستان قابل قدرترین نمایندگی را کرد و زیباترین چهره را به نمایش گذاشت. برای ملل جهان چنان نمایان ساخت که ملت افغان در مناسبات اجتماعی و جهانی خویش انسانهای بدوی نیستند.
روش و منش امانالله دارای ویژگیهای منحصر به خود است اما از سه ویژگی وی یادآوری میشود. قانون مداری، علم گرایی و متحولسازی ساختارهای اجتماعی به گونه انقلابی.
در عرصه قانون مداری امانالله برای اولین بار، در حیات اجتماعی و سیاسی؛ قرارداد معتبر اجتماعی و سیاسی که عبارت از قانون اساسی است تحت عنوان “نظامنامه اساسی دولت علیه افغانستان” به تاریخ 10 حوت 1301 خورشیدی از طریق لویه جرگه تصویب و تدوین کرد.
این نظامنامه به لحاظ مفهومی غنی است. در ماده اول آن خاطرنشان میسازد که “دین افغانستان دین مقدس اسلام است” برای پیروان دیگر مذاهب نیز آزادی مذهبی را در نظر میگیرد.
در ماده پنجم مکتوب شده است که “ذات حضرت پادشاهی، خادم و حامی دین مبین اسلام حکمدار و پادشاه عموم تبعه افغانستان است”. از این دو ماده کاملا این شناخت بوجود میآید که امانالله هیچ گونه مخالفت با دینداری و اسلام نداشته است. خودش را خادم و حامی دین اسلام معرفی میدارد. البته با این تفاوت که دینداری وی توام با عقلانیت و میانهروی بود. با وجود که خودش یک شخص حنفی مذهب است اما به مذاهب رایج در افغانستان نهایت احترام دارد و پیروان آنان را با دیده احترام واقعی بدون تظاهر و تزویر نگاه میکند.
در مادههای دهم، پنجاهم و پنجاه و سوم مکتوب شده است که “حریت شخصیه از هرگونه تعرض و مداخلت مصون است….” “در محاکم عدلیه هر نوع محاکمات به طور علنی اجرا میشود….” “همه محاکم از هرگونه مداخلت آزاد هستند”. این مادههای قانون آزادیهای فردی را به نمایش میگذارد.
امانالله علاوه بر نظامنامه اساسی، قوانین و مقررات دیگر را نیز در عرصههای مخلتف حیات اجتماعی تصویب و تدوین نمود؛ زیرا یکی از اهداف سیاست و دولتداری وی قانونمندسازی رفتارهای سیاسی و اجتماعی بود.
ویژگی دوم امانالله حمایت وی از تعلیم و تربیه بود. برای اولین بار دختران محصل افغانستان را برای ادامه تحصیل به کشور ترکیه فرستاد. امانالله خان در یکی از سخنرانیهایش چنین اظهار میدارد “من هر قدر در باب ترقی و بهبودی شما ملت تفکر نموده ام بدون علم راهی نیافته ام و پایه اول علم مکتب است.”
در ماده چهاردهم و شصت و هشتم نظامنامه چنین مکتوب شده است “امر تدریس بالکل آزاد است. مطابق نصاب معارف عمومیه، هر فرد تبعه افغانستان عموما به طور عمومی و خصوصی برای تدریسات مأذون و مجاز میباشند….” “برای تبعه افغانستان درجه ابتداییه تحصیل معارف، حتمی و مجبوری است….”
ویژگی سوم امانالله انقلاب اجتماعی بود که وی عملی کرد. وی مناسبات اجتماعی را مقلوب و دگرگون ساخت. امانالله تلاش صادقانه کرد تا ارزشهای انسانی و آزادیهای شهروندی را از شیوه انقلاب اجتماعی نهادینه سازد. اما نیروهای بنیادگرا و متحجر با ایجاد موانع، انقلاب و اصلاحات را ناکام ساخت. تاهنوز ما هزینههای خودخواهی و اشتباهات تفکر متحجرانه ملای لنگ و همکاسههایش را میپردازیم.
امانالله اولین گامهای انقلابی را در مقابل منافع قوم و تبار خویش برداشت. مستمری خانوادههای محمدزایی را که ماهوار از خزانه دولت برایشان پول پرداخت میشد قطع کرد. این یک اقدام متهورانه، شجاعانه و عدالتمحورانه بود. نادر کسانی در دنیا ظهور کرده است که چنین یک اقدام رادیکال اجتماعی را انجام دهد. در افغانستان تاهنوز چنین شاهزادهیی تولد نشده است.
بخش دیگر از انقلاب اجتماعی امانالله رواداری و مدارای مذهبی و دینی است. در یکی از سخنرانی هایش اظهار میدارد که “هندو، هزاره، شیعه، سنی، احمد زایی و پوپلزایی نداریم؛ بلکه همه یک ملت هستیم و آن هم افغان.”
در جای دیگر دستور میدهد “امر است که هیچکس از اهل هنود را مجبور به مسلمانی نکند.” این موارد بیانگر این است که وی به پلورالیسم دینی، مذهبی و اجتماعی باورمند بوده است. نه تنها باور داشت بلکه به باورهای خود صادقانه عمل میکرد. امانالله برای پیروان تمام مذاهب احترام داشت و مدافع آزدیهایشان بود. وی پیروان مذهب جعفری و دیگر مذاهب را در اجرای مناسک مذهبی شان کاملا آزاد گذاشته بود.
این اقدامات راوی این روایت است که امانالله دولتمرد روشنفکر و باورمند به ارزشهای انسانی بود. به تایید این؛ ماده هشتم نظامنامه را یادآوری میکنم: “همه افرادی که در مملکت افغانستان میباشند، بلا تفریق دینی و مذهبی، تبعه افغانستان گفته میشود….”
اسلاف امانالله مالیات کمرشکن را بالای مردم افغانستان تحمیل کرده بود اما وی آن را لغو کرد. آزادی بردگان، زندانیان و گروگانها را اعلام نمود.
این اصلاحات هرچند شاید امروز زیاد جدی به نظر نیاید. اما اگر وضعیت عصر امانی بررسی شود بدون شک اقدامات رادیکال و انقلابی مبتنی بر ارزشهای انسانی و دینی بوده است.
آزادی یکی از خواستهای فطری بشر است. امانالله شاهزادهیی بود که به خواستهای فطری بشری احترام داشت و برای بردگان، زندانیان و گروگانان بهترین هدیه یعنی آزادی را بخشید. این کنشهای سیاسی و اجتماعی نرم، عادی و سطحی نبود بل وی را در تقابل سخت با سنتهای سیاسی و اجتماعی حاکم قرار داد.
امانالله دو راه بیشتر در پیش رو نداشت یا تایید این سنتهای استبدادی و ضد بشری یا دگرگونسازی و ریشهکنسازی آن. امانالله راه دوم را که همانا صراط مستقیم بود انتخاب کرد. هرچند در برابرش دشمنان آشتیناپذیر و منتقدان بیانصاف تفنگ و قلم برداشتند. در ماده شانزدهم نظام نامه چنین مکتوب شده است “کافه تبعه افغانستان به حضور شریعت غرا و نظامات دولت، در حقوق و وظایف مملکت حق مساوات دارد”.
رفع حجاب در کشورهای اسلامی یکی از جنجالیترین پدیدههای اجتماعی است. اکثر کسانی که طرفدار رفع حجاباند عملی شدن آن را برای دیگران میخواهند اما ملکه ثریا در هماهنگی با امانالله در قدم اول خودش اقدام میکند. این یکی از رادیکالترین سنتشکنیهای اجتماعی بود.
امانالله متهورانه تمام عواقب خطرناک آن را بهجان خرید. هرچند امانالله میدانست که این کار پیامدهای سیاسی منفی برای شخص خودش دارد اما همه پیامدهای آن را به عهده گرفت و به باورش به صورت صادقانه عمل کرد. اقدام دیگر ممنوع قرار دادن ازدواج با دختران خوردسن بود. این ممنوعسازی دارای ارزش حقوق بشری بود و است. اما پیروان تفکر و خط ملای لنگ در مخالفت شدید با این اصل قرار گرفتند و این اقدام را یک اقدام غیر اسلامی خواندند.
بخش دیگر از اقدام امانالله قانونمندسازی استفاده از نهاد دین در جامعه بود. وی تصویب کرد از تمام کسانی که ادعای داشتن دانش دینی را میکنند امتحان بگیرد. یک کمیته متشکل از متخصصان علوم دینی، سطح و درجه دانش دینی افراد را تایید کند تا سوءاستفاده از دین توسط افراد بیسواد صورت نگیرد.
این اقدام میتوانست نهاد دین را از هرگونه سوءاستفاده مصون نگه دارد و تمام مدارس دینی همسو با منافع ملی فعالیت کند. باید خاطرنشان ساخت که امروز یکی از معضلات اساسی همین مدارس است که از کنترول دولت خارج است. به جای تبلیغ دین اصیل و ناب محمدی؛ تندروی و افراطیت را ترویج میسازند. امانالله صد سال قبل، با بصیرت و تیزبینی که داشت این معضل را درک کرد و درپی راه حل آن بود.
دستگاه حکومت امانالله دارای ساختار متکثر بود. مورد اعتمادترین شخص در نزد وی محمدولی خان دروازی یک تاجیکتبار از پیرامونیترین منطقه کشور بود. در ماده هفدهم نظامنامه امانی چنین آمده است “عموم تبعه افغانستان به اندازه قابلیت و اهلیتشان، در همه مأموریتها، به اندازه احتیاج دولت، استخدام میشوند”. این افکار و اندیشههای مکتوب امانالله خان شعارهای درونتهی و متزورانه نبود، بل وی به اینها عمل میکرد.
هرچند امروز 100 سال از آن دهه میگذرد ما تاهنوز درگیر همان معضلات و پیچیدگیهایی هستیم که امانالله بود. انقلاب امانی منتقدان زیادی دارد. بدون شک بخشی از این انتقادها حق و روا است. اما بیشتر این انتقادات ناروا و ناباب میباشد.
یکی از استدلالهای منتقدان این است که اصلاحات و انقلابی را که وی آغاز کرد و در پی نهادینهسازی آن بود از نظر زمانی مساعد نبود. به این مفهوم که جامعه آماده پذیرایی چنین اصلاحات نبود. در این مورد باید خاطر نشان ساخت که برای تغییردادن جامعه از حالت بدوی آن نیاز است که بعضی اقدامات رادیکال صورت گیرد؛ تا افراد دچار تحول فکری و ذهنی شود و در ذهنشان سوالات جدی مطرح گردد و نسبت به بنیادهای فکری خویش شکاکانه تامل کنند.
انقلاب امانالله خان همانند شوک شدید بود و جامعه را در مقابل سوالات جدی را قرار داد. به صورت نمونه آزادی چیست؟ تساوی و برابری چیست؟ حقوق اجتماعی و شهروندی کدام اند؟ وضعیت فرهنگی و علمی ما چگونه است؟ جایگاه زنان در کجا قرار دارد؟
انقلاب اجتماعی امانالله طرح چنین پرسشهای بنیادی بود و کنشهای اجتماعی و سیاسی وی پاسخ روشن به این پرسشها. موجود کلی و زندهیی به نام جامعه به صورت طبیعی و خود به خودی دچار تغییر نمیشود. اعضای آگاه جامعه باید این شرایط را فراهم سازند اما بدون شک با واکنشهای کشنده مواجه میشوند. اگر عصر نوزایی و یا رنسانس را در اروپا و غرب در نظر بگیریم وضعیت مشابه به دوران امانالله خان است؛ حتا خطرناکتر و تندروانهتر از آن. شماری روشنفکران و دیگراندیشان که در اروپا سوزانده، اعدام، تبعید و تکفیر شدند آمار بلند بالایی دارد. اما پیامدهای آن حقوق بشر، لبرالیسم، سوسیالیسم، دولتهای پاسخگو، پیشرفت تکنالوژی و … است.
منتقدان امانالله خان به دو دسته اند تعدادی در اردوگاه جهل و تحجر قرار دارند که نماینده فکری آنان ملاعبدالله مشهور به ملای لنگ است. اعضای این قشر کسانی بودند که با فلسفه وجودی امانالله مشکل داشتند؛ زیرا وی میخواست جلو پروژه استحماری و سوءاستفاده آنان از دین را بگیرد.
اردوگاه دوم محافظهکاران با سواد است. آنان مساله اساسی امانالله را که عقبماندگی کشور بود قبول دارند. اما برای عبور از این عقبماندگی کدام راه حل ندارند تنهاه راه حل آنان یک گزاره کلی یعنی “حرکت آرام و متناسب با شرایط اجتماعی است”. آنان اقدامات انقلابی امانالله را با این گزاره مورد نقد قرار میدهند که وضعیت اجتماعی آماده اقدامات انقلابی و اصلاحی امانالله نبود. از انتقاداتشان چنین مفهوم میشود که تا فراهم شدن شرایط اجتماعی نباید عمل کرد. این منتقدان منتظر یک دست نامریی است که جامعه را تغییر دهد بدون اینکه اردوگاه جهل به شور آید. در حالی که اجرای اصلاحات و تغییرات اجتماعی با این رویکرد دشوار و شاید محال باشد. این جمع از منتقدان امانالله به صورت غیر مستقیم داعیه اردوگاه جهل را چاق و فربه میسازند بدون اینکه خودشان متوجه پیامدهای منفی آن بر جریانهای نوگرا و اصلاحی باشند. اردوگاه جهل اگر به حال خودش رها شود و برای مهار تفکر عقبگراییشان اقدام نشود نه خودشان تغییر میکنند و نه جامعه را اجازه تغییر میدهند.
اگر بهصورت بیطرف بهدور از پیشفرضهای قبیلوی و متحجرانه روند نوگرایی و اصلاحی امانالله خان بررسی شود هرچند پیامد آن برای خودش شاید به قیمت از دست دادن تاج و تخت شاهی بود، اما برای نسلهای امروز یک دستآورد قابل توجه و قابل تامل است.
وقتی ما بخواهیم دولتسازی مدرن و اصلاحات اجتماعی را با ریشههای بومی آن عملی سازیم باید به دهه طلایی امانالله مراجعه کنیم. امانالله برای دیگران آموخت که جهت اصلاح جامعه و نهادینهسازی ارزشهای انسانی از منافع قبیله باید عبور کرد. با نگاه به عصر امانی به این نتیجه میرسیم که دولتمرد به خاطر نهادینهسازی ارزشهای انسانی و نجات جامعه از منجلاب عقبماندگی باید همانند یک جراح متخصص به صورت رادیکال عمل کند و تمام عناصر مضره را که باعث عقبماندگی جامعه میشود دور سازد.
تا زمانی که در مقابل اردوگاه جهل اقدامات جدی صورت نگیرد آنان هیچ گاهی اصلاح نخواهند شد. با تمام خواستهای ذاتی بشر به خاطر منافعشان مخالفت میکنند و دور باطل بدبختی در جامعه حاکم خواهد ماند.
در پایان باید گفت جرم امانالله عضویت در جنبش مشروطهخواهی، پیروی از مذهب عقل و مداراجویی اجتماعی و سیاسی بود. امانالله به جرم عدالتخواهی، قانونمندسازی، علمگرایی و خرافاتزدایی جامعه متهم و محکوم شد. منفورترین عناصر وی را توهین، تحقیر و تکفیر کردند.
به تاریخ 14 جولای 1929 یعنی 90 سال قبل، صادقانه بدون لجاجت مسوولیت اجتماعی را کنار گذاشت و برای همیشه کشور را به مقصد ماورای آبها ترک کرد. امروز بعد از صد سال ما ناامیدانه زمزمه استقلال، دولت مدرن، حقوق بشر، آزادیهای مدنی، برابری اجتماعی، علمگرایی و نظام سیاسی متکثر و پلورال را میکنیم.
در این نوشته از منابع زیر استفاده شده است:
1 – واکنشهای مذهبی و تحولات اجتماعی در افغانستان، نویسنده: سنزل نوید، ترجمه: محمد نعیم مجددی.
2 – متن کامل قوانین اساسی افغانستان، تصحیح و تنظیم: سرور دانش.
3- سایت نشراتی همبستگی ملی