محمدولی خان دروازی؛ معمار استقلال
یکی از سنتهای شاهان و دربار داران تاریخ این بوده است که فرزندان خانها و اربابان را به دربار فرا میخواندهاند و با این شگرد سعی میکردند که از شورش و اعتراض آنان جلوگیری کنند.
ریشۀ اکثر اعتراضات زیردستِ خانها و بزرگان قوم بوده و حضور فرزندان آنان در دربارِ شاهان باعث ایجاد تعهد و روحیۀ حمایتگری از درباریان میشده است.
محمدولی خان دروازی، از آخرین نسل شاهان و خانهای درواز بدخشان بوده و برای اولینبار عبدالرحمن خان را در دربارِ شاه سمرقند و بخار ملاقات میکند.
به احتمال قوی این دیدار نخست در یاد و خاطر محمدولی خان دروازی نمانده، چون در آن روزگار کودک بیش نبوده است. اما با گذشت زمان وضع سیاسی و حاکمیت تغییر میکند و امیر عبدالرحمن خان مستبد در افغانستان با همکاری انگلیسها بهسلطنت دست مییابد و برای بار دوم محمدولی خان دروازی، عبدالرحمن خان را در مقامِ شاهی افغانستان میبیند.
دیداری که معنا و مفهوم دیگر دارد و شهبچهیی بدخشانی با پدرش به قصد ماندگاری به کابل قدم میگذارد. در آن هنگان محمدولی خان نوجوان، تمام فکر و ذکرش را به تعلیم و تحصیل معطوف میکند. جوان تیزهوش و ذکاوتمند در قسمت پیرامون خود غافل نبوده و همۀ اتفاقات را زیرکانه رصد میکرده و میآموخته است.
زمان میگذرد و در گذر سالها و ماهها و روزها، محمدولی خان دروازی قد میکشد و درجۀ دانایی و فرهمندی خود را افزونی میبخشد و بهعنوان سرجماعه جوانان دربار شهرت و محبوبیت کسب میکند.
ذکاوت و چابکفکری او از دروان کودکیاش بر آدمهای پیرامونش مستور و پوشیده نبوده است. او را زنان قبیله و طائفهشان بهعنوان پسر خوشچهره و خوشسیما میشناختند. فضلا و حکیمان درواز قدیم، به استعداد و بزرگمنشی محمدولی خان معترف بودند.
وقتی این پسر دارای نبوغ در بستر و فضای شاهزادگان و اربابزادگان قرار میگیرد، زمینۀ رشد و توسعه ذهنی و فکری وی بیشتر درخشنده و بالنده میشود. هرچند دستگاه قدرت و زعامت امیر عبدالرحمن خان، سخیفانه و مستبدانه و ناشیانه بوده است، اما با این وجود هم محمدولی خان دروازی چالش را به فرصت تبدیل کرده و دایره فعالیت و اثرمندی خود را به گستردگی بیشتر میرساند.
در ادامه، با آمدن امیر حبیبالله خان، که تاریخنگاران وی را شاه نرمخوی شمار میکنند؛ فضای رشد و پیشرفت محمدولی خان افزونتر میشود و تارِ رفاقت و صمیمیت را با شاهزاده همقطارش، امانالله خان محکم میکند و پا به پای هم جلو میروند و بهعنوان جوانان همفکر به دوستی و رفاقت ادامه میدهند.
محمدولی خان دروازی با کسانی دیگری که شبیه او اهل تفکر و تفحص بودند، با افکار و اندیشههای آزادیخواهانۀ سید جمالالدین افغانی آشنا میشوند. یعنی رگههایی از ترقیخواهی در همان روزگار جوانی در ذهن این شهزادگان نوگرا نضج میگیرد.
نقش ویژه و اثرمند شاه محمدولی خان دروازی را هیچ تاریخنگار و کسی که با دورۀ امانی آشنایی دارد نمیتواند انکار و یا رد کند. چون با بررسی کارنامه وی، روشن میشود که این پسر اصالتا روستایی چه جایگاه رفیع و مهمی داشته است. در این مقال میشود فشردۀ از دستآوردها و کاردانیهای آن مرد چابکاندیش را بهصورت اجمالی برشمرد.
معرفِ استقلال افغانستان: محمدولی خان دروازی، بهعنوان سیاستمدار کاردان و فهیم مورد اعتماد کامل امانالله خان قرار میگیرد و از جانب افغانستان سفرهای بینالمللی خود را آغاز میکند.
در ماه اپریل ۱۹۱۹ میلادی بهحیث سفیر بخارا تعیین میشود و با عبدالوهاب خان عازم بخارا میگردد. در ماه جون ۱۹۱۹ به تاشکند میرود و برای رییس ویلسن خبر میدهند که محمدولی خان دروازی در راس یک هیات بهخاطر کنفرانس صلح جانب پاریس روان میباشد.
در ماه اکتوبر ۱۹۱۹ جهت مذاکرات و امضای معاده دوستی به مسکو میرود و با ولادیمیر ایلیچ لنین دیدار میکند و پیامی را از جانب شاه مانالله خان به دولت شوروی میرساند و لنین به این جملات از هیات افغانستان استقبال میکند: «من بسیار خرسندم که در پایتخت سرخ دولت کارگران و دهقانان، نماینده ملت دوست افغانستان را میبینم که تحت ستم قرار داشته وعلیه ظلم امپریالیزم میجنگند.» محمدولی خان از لنین درخواست میکند : «من به شما دست دوستی پیش نموده امید میبرم که تمام شرق را کمک خواهید نمود که خود را از یوغ امپریالیزم اروپایی نجات دهد.»
شاه محمد ولی خان در سفرهای مهم خود که در آرزوی شناساندن استقلال افغانستان بود عزم دیدار سران امریکا، لندن، پاریس و روم را نمود. در ماه می ۱۹۲۱ میلادی به شهر روم پایتخت ایتالیا رسید و بار دوم عهد و پیمان را بست. در هشتم ماه آگست ۱۹۲۱ میلادی از امریکا به همراهی فیض محمد خان، حبیب الله خان و غلام صدیق خان وارد لندن گردید.
محمد ولی خان در وارزی که بار اول قرار داد تحصیلی را با ممالک خارج اساس گذاشته و یک تعداد جوانان را از طریق بمبئی توسط کشتی جانب فرانسه فرستاده بود و شاگردانیکه در ماه اکتوبر ۱۹۲۱ جانب فرانسه روان بودند بهخاطر ملاقات با آن جوانان در فرانسه تا ورود آنها معطل ماند.
پوهاند میرحسن شاه مینویسد: «بهپیشنهاد محمد ولی خان حکومت آلمان قبول نمود که محصلان افغان را در دانشگاه آن کشور بپذیرد و چهل شاگرد افغانی جهت تحصیل عازم آلمان شدند و برادر امانالله خان یکی از ایشان بود.»
محمدولی خان بعد از سفرهای فوقالعاده که سفیر دولت مستقل افغانستان تعیین شده بود و باید افغانستان را به جهانیان معرفی و از استقلال آن خبر میداد، موفقانه در ماه می ۱۹۲۲، پس وارد افغانستان گردید و بهفعالیتهای داخلی آغاز کرد.
تفصیل و بسط همه ابعاد سفرهای محمدولی خان دروازی از توان و بضاعت این جستار خارج است. میشود در کتاب یا رسالۀ جداگانه دیدارهای بینالمللی آن را شرح و تبیین کرد.
در مقامِ وزیر خارجه و وزیر دفاع: محمدولی خان وقتی با دستآوردهای فراوان به کشور برگشت، بیشتر از گذشته مورد تقدیر و حمایت شاه امانالله خان قرار گرفت و سمتهای مهمی را به وی داد.
در ماه جون سال ۱۹۲۲ بهحیث وزیر خارجه افغانستان مقرر گردید و سپس در سال ۱۹۲۴ محمود بیک خان طرزی بهجای او وزیر خارجه مقرر گشت و محمد ولی خان در سال ۱۹۲۴ بعد از دوسال در وزارت خارجه بهحیث وزیردفاع مقرر گردید.
در ماه جون سال ۱۹۲۴ در پکتیا اغتشاش صورت گرفت و محمدولی خان شخصا بهخاطر آرام ساختن اغتشاشگران به آن ولایت رفت. در این باره میرمحمد غبار مینویسد: «از دیگر طرف محمدولی خان وزیر حرب که از گردیز، ارگون و کتواز و خوست و جدران را مراقبت میکرد، ادارۀ منطقه بین گردیز و میرز که را بهسردار شاه ولی خان و ادارۀ منطقه بین میرز و خوست را به علی احمد خان رییس تنظیمۀ مشرقیداد و خود شورشیان زرمت را مغلوب و چهل نفر گروگان گرفت. همچنین کتواز را تامین کرد و پسران عبدالکریم خان تحصیلدار را بهگروگان درآورد. از آن بهبعد او داخل ارگون و جدران شده در جنگ های سپینتخت و شاهی کوت زرمت و نیکه جدران شرکت ورزید….»
محمد ولی خان پس از خاموش ساختن اغتشاش در پکتیا در ماه اپریل ۱۹۲۵ بهکابل برگشت و بهکارهای مهم اداری وزارت حرب و دربار مصروف گشت.
غبار در ارتباط به کارهای دیگر محمدولی خان در وقت امیر امانالله خان چنین میآورد: «در هر حال شاه قبل از آنکه نادر خان از وزارت حرب برطرف شود نخست امور سرحدات آزاد را که اهمیت خاص در مجاری سیاست افغانستان و انگلیس داشت، از اختیار نادرخان کشیده و بهرقیب سیاسیاش محمد ولی خان داد و متعاقبا محمد ولی خان را که تنها یکنفر سیاستمدار بود در جای نادرخان بهوزارت حرب گذاشت. پسانتر امور سرحدات را از محمدولی خان هم گرفته به محمود خان یاور داد و این شخص کمکفایت آن کار مهم را خرابتر ساخت، در حالیکه بعضا اداره سرحدات در دست رییس سرحدات محمد اکرم خان یوسفی جنرال قنسول سابق افغانی در دهلی بود و او همان شخصی است که در دولت نادریه وزیر تجارت افغانستان گردید.» نادر خان از دورانِ حکومت شاه امانالله خان نسبت به رقیب سیاسی خود (محمدولی خان دروازی) کینه بهدل گرفت و در زمانِ زمامداری خود، تنها به حبس محمدولی خان اکتفا نکرد و وی را اعدام نمود.
محمدولی خان، نایب سلطنت افغانستان: در طول مدت آشنایی محمد ولی خان دروازی با شاه امانالله خان، امیر بر وی اعتماد کلی پیدا کرد و این اعتماد تنها پایه دوستی نداشت از کاردانی و فهمیدگی و صداقتش نسبت به او ناشی میشد.
از همین جهت در وقت سفرهای خود در سال ۱۹۲۸ بهحیث نایبالسطنه افغانستان تعیین گردید. دورۀ نایبی محمد ولی خان دورۀ اوج عروج او درافغانستان بود و وی را بهحیث نایبالسطنه میشناختند.
محمدولی خان در دورۀ نه سالۀ پادشاهی شاه امانالله هر وقت که شاه بهسفر میرفت بهحیث نایبالسلطنه کار میکرد. خلاصه اینکه محمدولی خان دروازی از هر نگاه در نزد امانالله خان مقرب بود و دورۀ شاهی اعلیحضرت امانالله خان برای محمدولی خان یک دورۀ طلایی بوده با عزت و حرمت تمام در فعالیتهای سیاسی و اداری و در بلندترین مقام سلطنت نقش عمده داشته است.
در فرجامین سخن اینکه، وقتی یک بچه روستایی از دور دستترین نقطۀ افغانستان (درواز بدخشان) عازم کابل میشود و در نهایت به مقام نایبالسلطنه دست مییابد، آدم را یاد قصۀ حضرت یوسف میاندازد.
در داستانِ دراماتیک یوسف هم مسالۀ از چاه به کاخ رسیدن است و از فضای سفت و سخت و زندان به شاهی رسیدن. یوسف با خردمندی و دانایی و حکمت، زندان را معنادار و جای زیستن میکند و فهمیدگی و کاردانی خود را با سبک و سیاقهای گوناگون عرضه میدارد. و در نهایت دانایی و خردمداری بر تاریکی و ظلمات چیره میشود و صبوری یوسف آخر طعم شیریناش را نشان میدهد.
محمدولی خان دروازی نیز نبوغ و قدرت فکریاش فرصت رشد پیدا میکند و رفاقت او با شاه امانالله خان این فضای مطبوع اعتماد را خلق میکند.
برایند این اعتماد و رسالتمداری محمدولی خان دروازی، باعث میشود که او را بهعنوان یکی از معماران و هستهگذاران واقعی استقلال و ترقیخواهی افغانستان بدانیم و شاه امانالله خان را بهعنوان شاه کثرتگرا و کسی که به پلورالیسم دینی، نژادی و زبانی مومن است بشناسیم. چون به شهادت تاریخ، قبیلهگرایی و تبعیض در کارنامۀ او کمرنگ و بیمقدار است.
سعادت موسوی؛ نویسنده