مقاله

زنان در کجای سیاست امروز؟

سعادت‌شاه موسوی

افغانستان به‌عنوان کشور پسامنازعه، یا می‌شود گفت در حال منازعه است. دستِ‌کم از دهۀ شصت تا دهۀ هشتاد خورشیدی، در این بیست‌سال همه چیز آوار شد و ویران.

قدرتِ اقتصادی به‌سمتِ صفر تقرب کرد، در چهار گوشۀ کشور، گورهای دسته‌جمعی به‌وجود آمدند. زندگی اکثر افغان‌ها گره خورد به مهاجرت و فرار. سال‌هایی که زنان از ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه حذف شدند و گروه گروه مورد شکنجه و آزار قرار گرفتند.

اکنون که آن دورانِ سیاه و اختناق را پایان‌یافته می‌خوانند، اما من فکر می‌کنم اگر سال‌ها و ماه‌های تیره‌بختی پایان یافته‌اند، ذهن‌های سیاه و شکنجه‌گر هنوز زنده‌اند و گه‌گاهی خود را به‌وضوح نشان می‌دهند.

اگر قبول کنیم که افغانستان در حال گذار است و ابواب رشد و توسعه باز شده‌اند، زنان در این فرایند به‌ویژه در ساحتِ «توسعه سیاسی» چه نقشِ حیاتی و تاریخی را بازی می‌کنند؟ آیا مشارکت سیاسی زنان پتانسیل آن را دارد که خواب نظام مردسالار را آشفته کند؟ این جُستار به‌صورتِ اجمالی تلاش می‌کند به پرسش‌های مزبور پاسخِ ارائه کند.

در مراکز اکادمیک و پژوهش‌کده‌ها فهم واحد از دانش‌واژه «توسعه سیاسی» وجود ندارد. اندیشمندان تعریف‌های گوناگونی از آن بیرون می‌دهند. توسعه سیاسی؛ فراگردی است که زمینه نهادی‌کردن تشکل‌ها و مشارکت سیاسی آن‌ها را فراهم می‌کند و حاصل آن، افزایش توان‌مندی افراد، احزاب و گروه‌ها، برای مشارکت قانون‌مند در فضای سیاسی جامعه است.

از نظر کلمن، توسعه سیاسی همان مراوده مستمر بین فعالیت‌های ساختاری، ظرفیت‌های همگرا، الزامات برابری، پاسخگویی و سیستم سازگارشونده سیاسی است. در حالی که هانتینگتون بر آن است که توسعه سیاسی پایدار، در قالب تفکیک ساختارهای سیاسی، مشارکت داوطلبانه، حکومت عقلانی و فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی مستمعر تعریف می‌شود. اهداف توسعه سیاسی، پیشرفت، صنعتی شدن، رفع فقر و رفع وابستگی است. ایجاد تحولات ساختاری در تمامِ بخش‌های جامعه و گذار از حالت نامطلوب زندگی گذشته به شرایط بهتر. (۱)

اگر به رابطه توسعه و زنان نگاه افکنده شود، رابطه توسعه و جنسیت و هم‌چنین نقش این عامل در بروز و افزایش اشتغال زنان و نیز توسعه از اهمیت خاصی برخوردار است، تا آن‌جا که این مساله مطالعات بسیاری را در دهه‌های اخیر به خود اختصاص داده است.

خانم «دایان السون» عقیده دارد که توسعه می‌بایستی با محوریت نیروی انسانی تحقق یابد. به عقیده وی سرمایه انسانی در این زمینه از اهمیت خاصی برخودار است. وی نقش زنان را به‌عنوان بخش مهم جامعه در تحقق فرایند توسعه بسیار مهم می‌داند و معتقد است که زنان در بحث توسعه، مورد بی‌توجهی و غفلت در جهان و کشورهای در حال توسعه قررا می‌گیرند. بی‌توجهی به نقش زنان در کشورهای در حال توسعه، نه‌تنها موجب محرومیت جامعه از تلاش‌ها و توان‌مندی‌های این قشر از نیروی اجتماعی در فرایند تحقق توسعه می‌شود، بل موجب می‌شود که به دلیل تغییرات اجتماعی به‌وجود آمده، این قشر از جامعه به دلیل فقدان زمینۀ ایفای نقش مفید مسیر غیر مناسب و بی‌ثمری را در جامعه طی کنند. (۲)

تاریخ ما، به‌شهادت خودش، در طول قرون، تاریخ مذکر بوده است؛ یعنی تاریخی بوده است که همیشه مردان سرنوشت جامعه را رقم می‌زدند.

ماجراهای مردانه، زور و ستم‌ها و عدل و عطوفت‌های مردانه، نیکی‌ها و بدی‌ها، محبت‌ها و پلشتی‌های مردانه بر آن حاکم بوده‌اند. زن اجازه نقش‌آفرینی نیافته است. به‌همین دلیل از عوامل مؤنث در این تاریخ چندان خبری نیست. مرد از نظر بزرگ‌ترین مورخان، بزرگ‌ترین عنصر سازندۀ تاریخ است. و به‌همین دلیل هر کجای تاریخ را ورق بزنید، اعمال مردانی را می‌بینید که در حال ساختن یا نابود کردن چیزهایی هستند و این چیزها همه عناصر تاریخی هستند.

در هر لحظۀ از تاریخ، مردی می‌میرد، مردی پیمان می‌بندد، مردی پیمان می‌شکند، مردی در قلعه‌یی زندانی می‌گردد، مردی بدار آویخته می‌شود، قومی غالب می‌شوند از مردان، و قومی منهزم می‌شوند از مردان. تاریخ بیهقی تاریخ مردان است و اگر از زنی یاد می‌شود، یا مادر حسنک است و یا مادرانی چون مادر حسنک که هیچ‌گونه تحرک واقعی ندارند و یا اگر تحرک ناچیزی داشته باشند، در حدود حلوا و شیرینی پختن برای مردان و یا امیران جوان است. (۳)

بعد از جنگ جهانی دوم، وضع زنان کماکان عوض شد و در نظام حقوقی بین‌الملل جایگاه زنان واجد اهمیت پنداشته شد. هرچند در بین صاحب‌نظران دربارۀ تاثیر مثبت جنگ دوم جهانی بر وضعیت زنان اختلاف نظر بسیاری وجود دارد، اما آن‌چه مسلم است جنگ برای زنان دو روی یک سکه بود. اگرچه با بروز جنگ بسیاری از زنان اسیر یا بی‌خانمان شدند و میلیون‌ها نفر کشته و آواره گشتند، اما به‌طور کلی ظهور جنگ جهانی دوم در تغییر موقعیت اجتماعی و اقتصادی زنان و الگوهای سنتی موثر افتاد؛ در این مدت به‌جای مردانی که لباس جنگ پوشیده و به میدان رزم رفته بودند، زنان وارد فعالیت اقتصادی شدند و برای تامین نیازمندی های روزمره خانواده به کار و تلاش پرداختند.(۴)

نظم حقوقی و جهانی مسایل زنان با شکل‌گیری میثاق‌ها و کنفرانس‌های بین‌المللی توسط سازمان ملل: ماده ۲۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ حق هرکس برای مشارکت در حکومت را این گونه اعلام می‌کند: هرکس حق دارد در اداره امور عمومی خود، خواه مستقیم و خواه به واسطه نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشند شرکت کند. کنوانسیون حقوق سیاسی زنان نخستین سند بین‌المللی تخصصی است که متضمن حق رای، انتخاب شدن و انجام وظایف عمومی برای زنان و مردان در شرایط مساوی است.(۵)

افغانستان که بعد از سال ۲۰۰۱ با کمک و همیاری جامعه بین‌الملل، به‌ویژه ایالات متحده امریکا، چهرۀ تازه به خود گرفت، با الهام از نظام حقوقی بین‌الملل و رویکرد غالب جهانی در زمینه حقوق زنان هزینه‌های فراوانی اختصاص یافت و فرصت شهروند بودن به زنان داده شد. زنان در داخل و خارج کشور شروع کردن به تحصیل و فعالیت‌های سیاسی، مدنی و اجتماعی. وزارت زنان ایجاد شد و برای اولین‌بار یک زن (مسعوده جلال) خود را کاندید مقامِ ریاست جمهوری کرد. زنانی وزیر شدند و خیلی‌ها به پارلمان کشور راه یافتند.

حالا که هجده‌سال از آغاز فصل دهۀ دموکراسی گذشته است، جا دارد که حضورِ زنان در ساختار قدرت و ساحتِ سیاست، مورد کنکاش و بررسی قرار گیرد. فصلی که با هیجان و اشتیاق تمام آغاز یافت و در یک فرایند شتاب‌زده نتوانست دست‌کم جایگاه سیاسی زنان را به‌معنای واقعی کلمه تثبیت کند.

وزارت زنان به‌جای این‌که واقعا یک نهاد برنامه‌ساز و پالیسی‌آفرین برای بانوان باشد، به یک ادارۀ منفعل تبدیل شده است و به یک ‌مجموعه آدم‌های معاش‌بگیر خلاصه می‌شود. احزاب سیاسی، چه کهنه و چه جدید، با همان ساختار سنتی، قبیله‌یی، مذهبی و زبانی به‌فعالیت خود ادامه دادند.

در میان ده‌ها احزاب سیاسی، ریاست یا رهبری هیچ کدام آنان در دست زنان نیست. از ۳۴ کرسی ولایت در سراسر کشور، چند تای آن را زنان احراز کردند؟ از جهت دیگر، خشونت و زن‌ستیزی همچنان محو نشده و وجود دارد. تآکیدات جامعه جهانی روی برابر جنسیتی و بودجۀ فراوان آنان در این زمینه نتوانسته است  کارساز واقع شود.

در حال حاضر و در میان کاندیدان ریاست جمهوری و تیم‌های بزرگ و پُرقدرت که خود را نجات‌دهندگان افغانستان و دولت‌‌آفرینان می‌خوانند، هیچ یکی از معاونان خود را از قشر زن انتخاب نکرده‌اند. فرق فاحش است، میان کار کردن برای زنان و کار کردن همراه زنان. اینان شعار می‌دهند که برای زنان کار خواهیم کرد، فرصت‌آفرینی خواهیم نمود. غافل از این‌که سرنوشت زنان با کار مردان عوض نمی‌شود، این تلاش بیهوده و باطل است. باید زنان خود در هرم قدرت حضور داشته باشند. تصمیم بگیرند، برنامه‌ خلق کنند، کارگزار باشند.

همان‌طور که متفکران علوم اجتماعی، به‌ویژه حوزۀ سیاست و توسعه می‌گویند، توسعه در عصر کنونی زمانی معنادار و پایدار است که کُلی نیروی انسانی در یک جامعه فعال باشند و در تصامیم ملی نقش بازی کنند. یعنی بدون حضور فعالانۀ زنان توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی صورت نمی‌گیرد.

تا زمانی که زنان در رأس احزاب سیاسی و نحله‌های فکری قرار نگیرند و طرف‌های واقعی معادلات سیاسی و اجتماعی کشور نباشند، صحبت از توسعه سیاسی بی‌وده و بی‌معناست. ساختار سفت و سخت اجتماعی و نگاه غالب سنتی در جامعه، امکان حضورِ معنادار زنان را محدود کرده و اجازه نمی‌دهد تغییران بنیادی و اساسی رخ دهد.

برای گذار از این وضع نامطلوب، باید باور‌های نادرست و کلیشه‌‌‌یی مورد بازنگری قرار گیرند، ذهن‌ها و اندیشه‌های مذکر را می‌باید مورد بازخوانی قرارداد.

افغانستان با بلندمنزل‌ها و جاده‌های قیرریزی شده و بزنس‌سنترها به‌سعادت نمی‌رسد، باید اول کاخ‌های نابرابر ذهن‌مان را ویران کنیم، تا باب بالندگی و توسعۀ واقعی شکل گیرد. این مهم هنگامی ممکن می‌شود که آموزگاران بزرگ ما در دانشگاه‌ها، نسل دانا و منتقد تربیت کنند. نسلی که بتواند اعتراض کند و تاریخ دیروز را بازخوانی و بازآفرینی نماید و امروز را با تفکر انتقادی و دانش معاصر آباد کند.

وقتی جامعه فرهیخته شود، جای برای شعارها و بیانیه‌های میان‌تهی باقی نمی‌ماند. جامعه شعارزده امکانِ هر نوع سوءاستفاده را مساعد می‌کند.

گاهی سیاست‌مداران نظر به‌جو اجتماعی که حمایت از جایگاه زنان خریدار دارد و می‌تواند باعث محبوبیت آنان در میان قشر بانوان شود، از وجود زنان استفادۀ بی‌رویه و ناشیانه می‌کنند. با نگاه ابزاری و وسیله‌یی سعی می‌کنند خود را ناجی زنان جلوه دهند. به کارنامۀ این سیاست‌گران نگاه کنید، خیلی از آن‌ها شجاعت این را پیدا نکردند که حضورِ زنان خود را در بین مردم گرامی بدارند. بعضی‌های دیگر که سخن از برابری جنسیتی می‌زنند و زن و دختر خود را به میدان سیاست فرامی‌خوانند، سوگ‌مندانه در کارنامۀ خود ستم‌گری و زن‌ستیزی فراوان دارند. با این پارادوکس روشن چطور می‌خواهند مردم را فریب دهند؟  مردم آن‌قدر درک و درایت دارد که نقاب از چهرۀ دروغگویان برافکند.

پی‌نوشت‌ها:

  • علی‌اصغر، سعدآبادی. (۱۳۹۳). “مختصات پیشرفت سیاسی جامعه”، پنجمین کنگره پیشگامان پیشرفت.
  • ناطق پور، محمد جواد (۱۳۸۵)، آسیب شناسی اجتماعی از نگاه توسعه، انجمن جامعه شناسی ایران، تهران.
  • براهنی، رضا. تاریخ مذکر تابستان ۱۳۶۳، ص ۲۷-۲۸٫
  • قاسمی، معالی، عوامل محدود ماندن مشارکت سیاسی زنان، پژوهشنامه علوم سیاسی، سال دهم، زمستان۱۳۹۳٫
  • جلالی، محمود، مطالعه تاریخی وضعیت سیاسی و حقوقی زنان در جهان از آغاز تاکنون، فصلنامه سیاست، زمستان ۱۳۸۹، شماره ۴٫

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا