در دیگ مذاکرات صلح چه میجوشد؟
بحث گفتگوهای صلح این روزها تیتر تمام رسانههای جهانی و افغانستان است، همه در این مورد حرف میزنند و مینویسند، از نگرانیهای و امیدواریهایشان میگویند، اما من به عنوان یک زن میخواهم بگویم که من در چنین وضعیت گنگی به شدت نگران حقوق و آزادیهای فردی خودم هستم، دغدغههای این روزهای من این است که چه نیروی ضمانت میکند که پس از آمدن طالبان، قوانین طالبان هم نیاید، شلاق و ساطورشان هم نیاید.
سوال من این است که آیا من مثل حالا میتوانم دانشگاه بروم، کار کنم و از حقوق و آزادیهایم برخوردار باشم؟ چه نیرویی ضمانت میکند طالبانی که مسلما با حس غرور و پیروزی بر بزرگترین ابرقدرت جهان به شهرها بازمیگردند، حاضر شوند که دست از محاکم صحرایی بردارند، چه قدرتی ضمانتکننده حفظ تمام ارزشهای امروز افغانستان خواهد بود؟
رسانههای افغانستان گزارشی را منتشر کرد که شماری از بانوان از نگرانیهای خود درمورد بازگشت طالبان میگفتند. بدون شک این دغدغه و نگرانی را تمام زنان افغانستان دارند، بهخصوص آنهایی که در زمان حکومت طالبان شلاق طالبان را خوردهاند، در زمان امارت طالبان از کار و تحصیل محروم شدهاند و از مکتب و دانشگاه به کنج خانهها تبعید شدهاند و کسانی که سنگسار و محاکم صحرایی را به چشم سر دیدهاند.
آنچه از روند صلح پیداست، این است که سکانداران پروسه صلح هیچ کدام چنین به مسایل مهم برای زنان فکر نمیکنند. من به این نتیجه رسیدهام که تمام این دغدغهها و نگرانیها فقط برای ما زنان مطرح است، ما زنانی که در جنگ چهلساله افغانستان نقشی نداشتیم، اما بیشترین قربانی را ما دادهایم، بیشترین آسیب را ما دیدهایم و همیشه از حقوقمان محروم شدیم، از تصمیمگیریها به دور ماندیم و مورد انواع تبعیض قرار گرفتیم.
تازه در افغانستان آن هم فقط در کلان شهرها حضور زنان را به رسمیت شناختهاند به آنها رای میدهند و اعتماد میکنند و برای حل مشکلشان به زنان مطرح و مسوول مراجعه میکنند، حضور زنان در ارتش و پولیس کم کم عادی شده است و اگر زنی در حال رانندگی دیده شود کسی زیاد تعجب نمیکند.
برای من بهعنوان یک زن اینها مایۀ دلگرمی و امیدواری بوده است که توانستهام زندگی در سایۀ انفجار و انتحار را تاب بیاورم و آزار خیابانی نتواند مانع رفتنم به سر کار و دانشگاه شود حالا اما مهمترین سوال من این است که دغدغههای من، دلخوشیهای من و نگرانیهای من و دیگر زنان افغانستان برای آقای خلیلزاد که زن و دخترش در افغانستان زندگی نمیکند، مهم است؟ چون برای طالبان که قطعا مهم نیست.
این نگرانی من زمانی بیشتر شد که در یکی دو جلسه نیز که آقای خلیلزاد در سفر قبلیاش به کابل داشت در کنار شمار دیگری از بانوان دعوت شده بودم، آن جا آقای خلیلزاد چیزی قابل توجهی در مورد زنان افغانستان و نگرانیهایشان نگفت و به وضوح نشان داد که برای او مساله اصلی کاهش مصرف پولی امریکاست نه سرنوشت میلیونها زن افغانستان.
مجموعه آنچه تا کنون از گفتگوهای صلح در اختیار همگان قرار گرفته نشان میدهد که امریکا به مرحلهیی رسیده که از عهدۀ دفاع نظامی برنمیآید، به ناچار به شرایط طرف یا طالبان تن داده و خواستههای سیاسی آن را بر سر میز مذاکره بدون چون و چرا میپزیرد و سعی دارد جنگ را به صورت یکطرفه پایان دهد یا به عبارتی دیگر میخواهد پای خود را از این جنگ بیرون بکشد و برایش مهم نیست که جنگ بعد از آنها ختم میشود یا ادامه مییابد در این میان آنچه نامعلوم است آینده و مردم آن است.
با قاطعیت میتوانم بگویم که هیچ زنی مخالف صلح و طرفدار ادامه جنگ نیست، اما هر سرابی عطش صلحخواهی را فرو نمینشاند، آنچه تا حالا میدانیم این است که گفتگوهای صلح در سطح منطقهیی از سوی نمایندۀ امریکا در افغانستان طی جلسات شش روزه در قطر تمام شده است، اما سیگنالهای امیدوارکنندهیی از جانب طرف امریکایی مخابره نمیشود، به نظر من جزییات مذاکره مهم است و حق تمام مردم افغانستان است که تمام جزییات را بفهمند، اما این جزییات، گنگ است، به عنوان مثال: اگر طالبان بدون خلع سلاح وارد شهرها شوند، چه ضمانتی وجود دارد که پس فردا از درون کودتا نکنند؟ همۀمان داستان ورود صدها طالب مسلح در جریان آتشبس سه روزه عید فطر را به یاد داریم که در نتیجه به سقوط غزنی انجامید؟ سرنوشت نهادهای ملی مانند ارتش ملی و پولیس ملی و قانون اساسی چه میشود؟
حالا اگر امریکاییها رفتند و طالبان آمدند در شهرها جابجا شدند و هیچکدام از توافقات صلح را عملی نکردند آن وقت چه خواهد شد، ایا اردو و پولیس با آنها میجنگند، امریکا دوباره «بی ۵٢» میفرستد و یا طالبان امارت اسلامی اعلام میکنند.
و ما زنان دوباره مجبور میشویم به زنده ماندن اکتفا کنیم و از ترس شلاق طالب به کنج خانههایمان پناه ببریم. این نوشته من یک تحلیل سیاسی نیست، اما به عنوان یک شهروند این سرزمین این را میدانم که در افغانستان هیچ اتفاقی دور از تصور نیست.
لیلا فروغ محمدی