حکمتیار؛ روایت ختمشده
فرید معروف
در میان مصاحبههای انتخاباتی کاندیدان ریاست جمهوری، مصاحبه گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان را نیز دیدیم و شنیدیم. آقای حکمتیار یکی از رهبران پرآوازه مجاهدین است که در سالهای جنگ با روسها بیش از 60درصد کمکهای مالی و تسلیحاتی ایالات متحده امریکا برای مجاهدین را دریافت میکرد.
پس از سقوط دولت کابل و روی کار آمدن مجاهدین، آقای حکمتیار و حزبش وارد جنگهای ویرانگر داخلی شدند و تا سقوط کابل بهدست طالبان، راکتهای کور جنگجویان او، هزاران شهروند کابلی را به کام مرگ برد و هزاران خانواده را بر گلیم مصیبت نشاندند.
پس از سقوط رژیم طالبان، آقای حکمتیار نیز به کوه و بیابان پناه برد و همگام با سیاست طالبان با دولت افغانستان جنگید، اما سرانجام به دولت پیوست. اکنون آقای حکمتیار کاندیدای ریاستجمهوری است و تلاش دارد که اگر چرخه شانس او بر وفق مراد بچرخد، وارد ارگ ریاستجمهوری گردیده و بر مردم افغانستان فرمان براند.
آقای حکمتیار در گفتار، بهشدت ایدیولوژیک است و چشماندازهای فکری وی نسبت به تمام مسایل مدیریتی جامعه قابل تصویر و تصور میباشد، اما وقتی پای کردار در میان میآید، تمام موضعگیریهای اخلاقی و اعتقادی او به شعارهای سیاسی تقلیل مییابند و بهمنظور دستیافتن به قدرت سیاسی، استفاده از هر وسیله ممکن را مباح دانسته و به آن توسل میورزد.
فراز و فرود زندگی سیاسی حکمتیار نشان میدهد که او به هیچچیز معتقد نیست و حاضر است آنچه را که خود، ارزش و فضیلتهای اخلاقی معرفی میکند، بهسادگی در پای منفعت سیاسی قربانی کرده و به منظور دستیافتن به قدرت، به هر وسیلۀ ممکن متوسل گردد.
اما چیزیکه در متن و محتوای صحبتهای حکمتیار به شدت برجسته مینمود، بیخبری او از تحول و دگردیسیهای عمیق اجتماعی، دستکم دودهه اخیر در افغانستان است که واقعیتهای معاصر جامعه را شکل میدهد و فراتر از آن، دگماندیشیهای سیاسی خودش که در میان مردم افغانستان دیگر علاقهمند و خریدار ندارد.
کردار و موضعگیریهای سیاسی آقای حکمتیار نشان میدهد که وی نه به سعادت و آرامش مردم افغانستان باور دارد و نه از ته دل به چیزیکه میگوید؛ اعتقاد و باور دارد. اما از آنجا که با امکانات و مساعدتهای خارجی، صاحب حزب و جایگاه رهبری در میان هواداران خود شده، خوب یاد دارد که با توسل به کدام شیوههای فریب و نیرنگ، برای ویرانگری و کشتارهای بیرحمانه خود، توجیهی فراهم کرده و با سوءاستفاده از باورها و حساسیتهای اعتقادی مردم، سیاست کند.
آقای حکمتیار بارها گفته بود که در سایه نظام مورد حمایت امریکا نخواهد زیست، اما سرانجام به زیستن در سایه همین نظام تن در داد.
از چشمانداز او نیروهای امنیتی ما در خدمت بیگانگاناند، در حالیکه همین نیروها امنیت او را نیز تامین میکنند و همین نظام و همین نیروهای امنیتی فرصتی را برای او فراهم کرده است که افکار و اندیشههای خود را از مجراهای مختلف با تمام مردم افغانستان شریک کند.
حکمتیار به خود افتخار میداند که قصاب کابل نام گرفته است؛ زیرا بهزعم او این نام پس از کشتن سیتن از نیروهای فرانسوی توسط نیروهای تحت امر وی به او داده شده است، اما حکمتیار چشم خود را به روی ویرانیهای ناشی از جنگها و راکتپراکنیهایی که به دستور او صورت گرفته است، میبندد و تصور میکند این واقعیت تلخ که در قتل شصتهزار شهروندان کابلی، او نیز سهم برجسته دارد؛ از خاطرات جمعی مردم رخت بربسته است.
اما حکمتیاری که علیالظاهر رهبر حزب اسلامی است و برای احراز مقام ریاستجمهوری نیز کاندیدا شده است، درواقع همان ملاعمر تمامعیاری است که تا هنگام مرگ، جهان و پدیدههای پیراموان خود را با یک چشم نگریست.
الهیات حکمتیار در واقع همان الهیات ملاعمری و طالبانی است که نیازهای مدرن و بسیاری از نیازهای مسلم انسانی را انکار میکنند، زنان را ناقصالعقل میدانند و کشتن انسانها را خیر و فلاح جامعه تصور میکنند.
اما آنچه حکمتیار را از طالبان جدا کرده است، هوا و هوسهای سیاسی اوست که طالبان آن را به رسمیت نمیشناسند و دستیافتن به آن از مسیر طالبان نیز برای آقای حکمتیار غیرممکن میباشد. اما صرفنظر از قدرتطلبیهای سیاسی، آقای حکمتیار درواقع همان طالبان است که در نحوۀ نگرش آنها نسبت به توسعه و تحولات مدرن هیچگونه تفاوت و اختلاف نظر وجود ندارد.
همانگونه که برای طالبان استفاده از الهیات دینی به عنوان ابزار ایجاد رعب و وحشت صورت میگیرد، باورهای دینی برای آقای حکمتیار نیز قبل از اینکه ابزار رستگاری باشد، ابزار دستیافتن به منفعت سیاسی میباشد و تحلیل و تفسیر کاردکردهای سیاسی او نیز مبین این واقعیت است.
حکمتیار روایتی ختمشده است که نه برای افغانستان بهدرد میخورد و نه هم در میان مردم علاقهمند دارد. آنچه را حکمتیار بر زبان میراند، یک روایت منفور و فاجعهبرانگیز است که در قضاوت اکثریت مردم این سرزمین از دیرباز بدینسو نقطه پایان گذاشته شده است.
بسیار بی انصافی خواهد بود که مظالم میخکوبی چور وچپاول تجاوز بهمال وناموس مردم چور وتالان اموال دولتی تخریب وسایط سلاح ومهمات نظامی توسط دوستم مسعود ربانی سیاف محقق خلیلی وسایر جنایت کاران جنګی به شمول امریکا غاصب را نادیده بګیریم وهمه را به ګردن حکمت یار حواله شود همه این ها جنایت کار بودند وباید مرده وزنده شان محاکمه شود امید است که روزنامه محترم اصل بی طرفی را مراعات کنند وبدون ملحوظات عمل نمایند