با خودت صلح کن!
زهرا تارشی؛ نویسنده
21 سپتامبر روز جهانی صلح بود. آن روز هرقدر تلاش کردم نتوانستم چیزی بنویسم. راستش با خودم فکر میکردم که نوشتن درباره چیزی که هیچگاه تجربهاش نکردی، چندان قشنگ نیست، اما به دور از هرگونه تحلیل سیاسی، حضور امیدوارنه مردمان ناامید این سرزمین در انتخابات، تصویر قشنگی از «همدلی و باهمی» را برای من ترسیم کرد و سکوت ذهن مرا شکست. خدا پدر کسی را بیامرزد که قلم را آفرید.
ژرامانا ماهاریشی، عارف بزرگ هندی میگوید: صلح ماهیت درونی انسان است. اگر شما آن را در خود پیدا کنید، آن را در همهجا پیدا خواهید کرد. یعنی آدمی باید اول با خودش صلح کند تا بتواند با دنیای بیرون صلح کند.
اگر میخواهی برای صلح جهانی قدمی برداری، همین امروز یک قدم بهسوی خودت نزدیکتر بردار و با خودت مهربانتر باش. صلح آن نیست که بعد از جنگ واقع شود. صلح پیش از هر جنگی وجود داشته است. تو باید از خودت شروع کنی.
تو اگر هنوز هم از کنار خودت بودن لذت نمیبری. اگر از تنهایی و خلوت با خودت به آرامش نمیرسی، اگر گاهی خودت را در آغوش نمیگیری و نوازش نمیدهی، اگر گاهی به پای گله و شکایتهای دلت نمینشینی، اگر خودت را با تمام بدیها و خوبیهایت نپذیرفتهیی، اگرهنوز بلد نیستی از کوچکترین چیزها در زندگیات لذت ببری و اگر هنوز هم برای شاد بودن دنبال دلیل میگردی، پس وجودت از صلح بهرهیی ندارد.
باید این را بدانی که هیچچیز خطرناکتر از افکار خودت در این دنیا وجود ندارد. افکارت میتوانند تو را بیصدا و بیرحمانه به قتل برسانند.
امروز خودت را از قید تمام بندهایی که ذهنت برای تو ساختهاند، رها کن! برای خودت وقت بگذار. با مهربانی دست خودت را بگیر و به جاده ببر و روحت را با بیخیالی جاده هماهنگ کن.
خودت باش. تظاهر نکن. تلاش نکن که شبیه شخص دیگری باشی. تو منحصر به فردی. شاید خیلیها بهتر از تو باشند، اما مهم این است که از هر آدمی فقط «یکی» وجود دارد. باور داشته باش تو فقط زمانی زیبایی که شبیه خودت باشی.
خودت را با هیچکسی مقایسه نکن. رقیب خودت باش. فقط با دیروز خودت رقابت کن، اما خودت را درگیر مقایسه با دیگران نکن. مهم نیست که دیگران چه چیزی دارند و چه چیزی ندارند. اگر خودت را با دیگران مقایسه کنی، کم کم شروع میکنی به تقلید از آنها و این فرصت را از خودت میگیری که شبیه خود واقعیات باشی. ضعیف باش، کوچک باش، اما کاپی دیگران نباش و نسخه اصلی خودت باش.
باارزش باش! رژیم ارزشمندی بگیر. به دلت یاد بده که هر حرفی ارزش شنیدن ندارد. نگذار شنیدن حرفهایی که هیچ نقش و تاثیری در زندگی تو ندارند، ذهن تو را مسموم کنند.
هیچچیزی و هیچکسی مهمتر از تو نیست. دور و برت را آدمهای منفی گرفتهاند. حتا احوالپرسیهای روزانهشان انرژی منفی دارد. بیتفاوت باش. مانند رودخانهیی که هیچگاه بهخاطر سنگریزهها تغییر مسیر نمیدهد.
قضاوت نکن! تو تاریخچه دردهای هیچ آدمی را نمیدانی. پس قضاوت نکن. به چشمهایت نیز باور نکن. گاهی حتا آنچه را میبینی حقیقت نیست. گاهی بین واقعیت و حقیقت فاصله زیادی هست. خوب میدانم که بعضی آدمها با زخم زدن به دیگران احساس بهتری میکنند، گویا لذت میبرند و روحشان تسکین مییابد. اما تو که نمیدانی از کجا و چه زخمهایی خوردهاند که اینگونه به هرکس که میرسند؛ درد میدهند. پس قضاوت نکن. روزی چند مرتبه تکرار کن «به من چه؟»
اینقدر برای اثبات خودت به دیگران تلاش نکن. باور کن برای بعضیها بهتر است همان ناشناخته باقی بمانی. قرار نیست تو تمام خود را برای همه بازگو کنی.
تنها بودن باید ترجیح تو باشد. انتخاب خودت باشد. نه تقدیرت. نه مجبوریتات. گاهی تنها بودن شرف دارد از با دیگران بودنهای تحقیرآمیز. میدانم که زندگی گاهی دوزخ میشود. نمیتوان این را انکار کرد. این چهره اصلی زندگی است، اما این تویی که انتخاب میکنی که در این دوزخ بسوزی یا پخته شوی. آدمهای قوی یک شبه قوی نشدهاند. همه آدمها به برکت «درد»هایشان قوی شدهاند.
استاد «تغییر» باش، اما به خاطر دیگران تغییر نکن. برای خودت و برای بهتر زندگی کردن تغییر کن. اگر میخواهی به آرامش برسی پس خوب بودن خودت را منوط به خوبیهای دیگران نکن.
یاد بگیر به آنهایی که لیاقتش را ندارند، احترام بگذاری. دوست داشتن آدمهایی که دوستت دارند، کار سختی نیست. شخصیت تو زمانی خودش را نشان میدهد به آدمی که دوستت ندارد، به آدمی که تو را قبول ندارد و با تو سخت مخالف است، احترام میگذاری.
با خودت صلح کن و مراقب آرزوهایت باش. مراقب افکار قلبت باش. اینکه در قلبت به چه چیزی فکر میکنی بسیار مهم است. میگویند وقتی میترسي، هر چیزی ترسناک است. وقت امیدواری هرچیزی برای تو به یک امید تبدیل میشود.
وقتی عصبانی هستی هرچیزی که به سراغت آید تو را خشمگین میسازد. وقتی آرام هستی دنیای اطراف تو همان آرامش را منعکس خواهد کرد.
پس مراقب فهرست آرزوهایت باش. در قلب خود آنچه را که برایت ارزش دارد و دوستش داری را ببین و مطمین باش که بیرون وجود تو همان چیز موج خواهد زد. با جسارت آرزو کن و برای تحقق آنها هرگز منتظر دیگری نباش.
اگر میخواهی صلح جهانی پابرجا شود پس تو با خودت صلح کن. همهچیز از تو شروع میشود و به تو ختم میگردد. حتی عشق! پائولو کوییلو میگوید که عشق درون دیگران نیست، بل درون خود ماست. ما آن احساس را بیدار میکنیم، ولی برای اینکه بیدار شود، به دیگران نیاز داریم. دنیا تنها زمانی برای ما معنا دارد که بتوانیم کسی را برای شرکت دادن در هیجاناتمان بیابیم.
آری عشق را باید فریاد کرد. به این فکر نکن که گفتن دوستت دارم به او چه پیامدی خواهد داشت. هر پیامد بدی هم داشته باشد بدتر از پنهان کردن آن که نیست. زندگی را در مصرف بینداز. دوستت دارمهایت را خرج «او» کن. برای خودت ذخیره نکن. اگر میخواهی کاری برای بهتر ساختن جهان انجام بدهی، همین امروز برای بهتر شدن حال خودت کاری کن.