تحلیل

یک بام و دو هوا!

فرید معروف

رابطه جمهوری فدراتیف روسیه با طالبان، به درجه حرارتی تابستانی رسیده و در حال حاضر روسیه امکانات قابل توجهی، از نرم‌افزاری گرفته تا سخت‌افزاری، مانند اسلحه و مهمات جنگی، در اختیار طالبان قرار می‌دهد.

آخرین مصاحبه آقای ضمیر کابلوف، نماینده خاص روسیه در امور افغانستان با یک شبکه ترکی که به صورت ترجمه از تلویزیون طلوع نشرگردید، چنین می‌نماید که این کشور بستر گرم و دل‌پذیری برای طالبان فراهم کرده است.

البته طبیعت و تعامل بازی در دنیای سیاست همین است که یک کشور برای تامین منافع خود از هر وسیلۀ ممکنی بهره جوید؛ اما در این کام‌جویی سیاسی، قبل از هر چیز باید نگاهی درازمدت به پهلوهای مختلف ابزار و اثرات جانبی آن در محیط پیرامونی خود داشته باشد.

ظاهرا طالبان افغان، مانند ابزار کارآمدی در دست روسیه قرار گرفته و بهره‌برداری‌هایی که روسیه تاکنون از این ابزار کرده، جای‌گاهش را در تعاملات منطقه و به خصوص قضایای سیاسی افغانستان، به شدت برجسته کرده است. این قضیه اما روی دیگری هم دارد که تصور می‌شود روسیه از درک و فهم آن غافل مانده است.

طالبان در شمایل یک گروه دهشت‌افکن جنگی و حتی در شکل یک نظام سیاسی که بعید است چنین شود، یک گروه بنیادگرای ایدیالوژیک است که جنگ و دهشت‌افکنی آن‌ها با الهیات دینی حمایت گردیده و با پشتوانه همین الهیات توجیه‌پذیر می‌گردد.

از همین رو هر نوع حمایت و در هر شکلی که از طالبان صورت گیرد، در واقع حمایت از ترویج و تکثیر الهیاتی است که به طالبان قوت و قدرت جنگیدن و ویران‌گری می‌بخشد و فرآیند دوام آن‌ها را به عنوان یک جریان دهشت‌گر تضمین کرده است.

پس هرگاه از این چشم‌انداز به حمایت روسیه از گروه طالبان نگریسته شود، تفسیر و تاویل حمایت روسیه از این گروه، در واقع حمایت از یک پارادایم الهیاتی است که تمام گروه‌های تروریست، از طالبان گرفته تا القاعده، داعش، بوکوحرام، حزب‌التحریر، سازمان‌های اسلام‌گرای آسیای میانه از آن الهام گرفته‌اند و این الهیات در اشکال و ابعاد مختلف، روح و روان این جریان‌ها را تغذیه می‌کند.

روسیه ظاهرا می‌خواهد به ایالات متحده امریکا بفهماند که باید در بازی‌های منطقه‌یی و فرامنطقه‌یی جایگاه او را به رسمیت بشناسد. هرچند حمایت بی‌دریغ از بشار اسد، رییس‌جمهور سوریه، اهمیت و قدرت روسیه را در تعاملات سیاسی و نظامی در منطقه به‌شدت برجسته کرد؛ اما محتوای بازی و ساختار فکری بازیگران بحران سوریه، چیزی خیلی متفاوت با بحران افغانستان و ساختار نگرش فکری بازیگران این بحران است.

در سوریه تمام امکانات روسیه برای سرکوب جریان‌هایی به مصرف می‌رسد که به نحوی از افکار و دایره فکری القاعده و از الهیاتی که القاعده را پدید آورده است، تعذیه می‌گردد. در افغانستان اما روسیه از جریانی حمایت می‌کند که با القاعده و تمام گروه‌های تروریستی رابطه تعاملی دارد و حتی از حضور طالبان در مسکو میزبانی کرده است!

حوادث و رخدادهای تاریخی مبین این واقعیت است که دیر یا زود وضعیت سیاسی و جیوپولیتیکی منقطه و واقعیت‌های پیرامونی متحول خواهد شد، اما الهیاتی که از سده‌ها بدین‌سو منبع تولید و تکثیر رفتار و اعمال تروریستی و دهشت‌گری قرار گرفته، پا برجا مانده و با پتانسیل و ظرفیت بیشتر، انگیزه‌بخش و وسیله بازی‌های جدید قرار خواهد گرفت.

جمهوری فدراتیف روسیه در پیرامون خود با واقعیت‌هایی مواجه است که هرگاه ماهیت آن از نظر دور نگه‌داشته شود، «حمایت از الهیات طالب‌ساز»، در درازمدت دردسرهای فراوانی برایش خلق خواهد کرد و استعداد خفته جذب این الهیات را درون مرزهای روسیه بیدار خواهد کرد.

از همین رو برای روسیه خیلی به‌صرفه خواهد بود که اعتبارات و امکان خود را برای تامین صلح و ثبات در افغانستان به کار گرفته و به جای حمایت از طالبان از روندی حمایت کند که فرجام آن به مهار الهیات طالبانی و استقرار صلح و ثبات در افغانستان و منطقه منجر می‌گردد.

طالبانی که در حال حاضر در خدمت منافع روسیه قرار گرفته است، چند صباحی می‌تواند وسیله‌یی موثر در دست آن کشور باشد، اما واقعیت‌های سیاسی و جیوپولیتکی در منطقه چنان است که حمایت درازمدت از این گروه، فرآیند بازی را به نفع جریان‌های دیگر رقم خواهد زد و در آن صورت، روسیه هزینه‌های بیشتری برای این حمایت خواهد پرداخت.

نوشته‌های مشابه

یک دیدگاه

  1. در زمانیکه شوروی درافغانستان بود در آنوقت تمام مردم افغانستان برعلیه شوروی قیام کرده بودند وسبب ازبین بردن اشغال شوروی شد ولی طالب یک گروه اجیر شده پاکستان هستن و یک قوم خاص بخاطرمنافع ملی پاکستان ایجاده شده وتحت استفاده ازنام اسلام واینها نمیتوانم پیروز شوند بخاطر اینکه جای دربین مردم ندارند کسانی ازطالبان حمایت میکنند در داخل افغانستان پنج فیصد هم نیستن آدم های هستن که برنامه بخاطر ایجاد حکومت ندارند

دکمه بازگشت به بالا