وحشتناک است وقتی از محراب، منبر و نهادهای اکادمیک رسمی، به جامعه بلا و آفت انتشار مییابد. امنیت ملی کشور در یک اعلامیه خبری از دستگیری یک استاد دانشگاه و خطیب مسجد در شهر کابل در پیوند به جلب و جذب نیروهای جوان برای داعش خبر داده است.
امنیت ملی شیخ ابوعبیدالله متوکل فرزند کشمیر خان از ولایت پروان، خطيب برحال «مسجد شيخ محمدی» را از ساحۀ حوزۀ پنجم شهر كابل گرفتار كرده است.
آقای متوکل تا کنون دهها جوان را به گروه داعش جذب کرده و به ولایت ننگرهار فرستاده است. براساس اطلاعات بهدست آمده از شاگرادن دستگیر شده متوکل، اکثر اعضای خانواده متوکل نیز اعضای فعال داعش هستند.
در خبرنامه آمده که پسر دوم شيخ ابوعبيدالله متوكل به اسم «احمدالله» نيز در برج ثور سال جاری با گروه داعش بیعت كرده و اکنون در «کتیبه اشپال» علیه نیروهای امنیتی افغان مصروف جنگ است. پسر بزرگ مولوی متوكل نيز به اتهام عضويت در داعش در توقيف است. برادرزاده متوکل به اسم اسدالله و نام مستعار عبدالغفور نیز با گروه داعش بیعت كرده بود. مولوي متوکل و پسرش عبيدالله، در اعترافهای خود گفتهاند كه اسدالله، برادرزاده مولوی متوكل دو ماه قبل در شهر کابل انتحار كرد.
بارها رسانهها از نفوذ نیروهای تندرو سلفیستی هشدار داده بودند و خواهان یک برنامه جامع برای جلوگیری از این نیروها در دانشگاهها و نهادهای اکادمیک کشور شده بودند.
براساس اطلاعاتی که از منابع موثق به روزنامه راه مدنیت رسیده بود نیز سال گذشته این خطر را در مقالهیی به نهادهای مسوول اذعان داشته بود.
کافی است روزانه، بهخصوص روزهای جمعه، برای ده دقیقه پای صحبتهای خطیبان مساجد شهر کابل بنشینم، متوجه میشویم که چه یک ظرفیت وسیع و گسترده به شکل درونی و دینامیک برای نفوذ گروههای تندرو سلفیستی در جامعه ما وجود دارد.
تقریبا اکثر مساجد و مدارس دینی در کشور رسمیت دارند و در چوکات وزارتهای حج، اوقاف و معارف فعالیت میکنند. نهادهای مسوول تنها به ثبت و راجستر این مساجد بسنده کرده و هرگز فعالیتهای این مراکز را مورد ارزیابی و بازبینی دقیق قرار ندادهاند.
آنچه از مساجد شهر کابل به مشاهده میرسد این است که روزهای جمعه هزاران تن پای صحبتهای صدها خطیب تندرو در مساجد مینشینند. این وضعیت به شکل نارمل ادامه دارد. جدا از اینکه این خطیبان به شکل برنامهریزیشده و سری فعالیتهای پیچیده دارند، حداقل جوانان این شهر بزرگ، دستکم ماه چهار بار پای صحبتهایی مینشینند که سراسر نفرت، تندروی، انسانستیزی و در نهایت زنگ خطری برای امنیت ملی کشور و شهروندان است.
شاید تعداد اندکی از این خطیبان با گروههای تندرو و دهشتگر در ارتباط مستقیم باشند و اجیرانه برای خرابی میهن کار کنند، ولی به صراحت میتوان گفت که اکثریت قریب به اتفاق خطیبان مساجد، ناآگاهانه و بر مبنای دریافتهای شخصی و تندروانهیی که از دین دارند، برای گروههای تروریستی کار میکنند.
خطیبان که از دولت معاش دریافت میکنند، در حوزه کاریشان مامور مستقیم دولتاند، از مردم جداگانه امتیاز میگیرند و به لحاظ آموزههای اسلامی در برابر امنیت شهروندان مسوولیت دارند، در شهر کابل در پایتخت کشور؛ برای دشمن انجام وظیفه مینمایند.
حالا که وضعیت در شهر کابل تا این حد وخیم مینماید، در ولایتهای دوردست و در ساحاتی که تا حدودی در تیررس گروههای تروریستی قرار دارند، وضعیت از چه قرار است و جوانان و نوجوانان کشور در زیر چی تیغی قرار دارند؟
به قول معروف «مشت نمونه خروار» است. اگر وضعیت به همین منوال ادامه یابد، این خطیبان داوطلب برای گروههای تروریستی، تمام تلاشهای معطوف به امنیتسازی کشور را از درون جامعه، از درون خانوادههای ما و از کنار محراب و منبر ضرب صفر خواهند کرد.
ابوعبیدالله تا کنون موفق شده که بیش از صد جوان تحصیل کرده و نیمه تحصیل را متقاعد بسازد تا در صف گروه داعش رفته علیه امنیت شهر، وطن و مردم خود جاننثاری نمایند. هر حمله موفق انتحاری دستکم بیش از ده انسان را میکشد و به صدها هزار دالر خسارت وارد میکند، دهها خانواده را داغدار میسازد و امنیت کشور را تهدید میکند.
آمارهای تخمینی نشان میدهد که بیش از 130هزار مسجد در افغانستان وجود دارند. حالا اگر فرض بگیریم از هر صد خطیب مسجد، یک تن به فعالیتهای مشابه مولوی متوکل مصروف باشد، بیش از صد تن میشوند و این خطیبان میتوانند هزاران جوان را گمراه و امنیت ملی را به مخاطره جدی بیندازند.
بهتر است نهادهای مسوول به شمول وزارت حج و اوقاف، وزارت تحصیلات عالی و وزارت معارف فکرشان را جمع کنند و دستکم در حوزه صلاحیتهای ملکی خود دست به اقدام شوند.
در عین زمان نهادهای امنیتی توجه بیشتری به نهادهای درونی محلی مبذول دارند. درست است که نیروهای امنیتی شب و روز با طالبان و هواداران مسلح داعش در نبردند، ولی داعش خفته و طالب ساکت در مساجد ما و در نهادهای اکادمیک ما با خونسردی فعالیتهای به مراتب تخریبیتر انجام میدهند.
واقعیت این است که علت همه معلولهای نا امنی در درون جامعه خود ما وجود دارند، تا زمانیکه ما این عوامل دینامیکی و محلی را شناسایی کرده خنثا نسازیم، هیچ وقت با درگیری با معلولها به مشکلات رسیدگی لازم نخواهیم توانست.
صدها متوکل هم معاش دولتی میگیرند، هم از جامعه امتیاز روحانی و واعظ را دریافت میکنند و هم علیه امنیت مردم و وطن خود خیانت میکنند. این اولین مورد نیست. ماهها پیش یک انبار سلاح داعش نیز از یک مکتب خصوصی در ناحیه پنجم کشف گردید.
بهتر خواهد بود که وزارتخانههای مسوول و نهادهای امنیتی فراتر از جبهه و جنگ به فکر مایههای اجتماعی و فرهنگی داعش و تروریزم نیز باشند.
روزنامه راه مدنیت/ سرمقاله