شهریار، روایتی برای نوجوانان
ادبیات کودک و نوجوان در افغانستان تا هنوز امر بیگانه و مهجور است. نهادهای فرهنگی، دولت و خانوادها به این مهم توجه نکردهاند. درسنامههای مکتب محتوای علمی و ارزشی برای کودکان و نوجوانان ما ندارد. تا هنوز هیچ نهادی نتوانسته است، کار چشمگیر و اثرگذار برای کودکان و نوجوانان افغانستان انجام دهد.
کمتر اتفاق افتاده که جریان فرهنگی سامان بیابد و برای کودکان و نوجوانان کار بنیادی کند. این همه بیپروایی توان مضاعف در پی داشته، ادبیات کودک و نوجوان پایه و اساس برای ساخت فرهنگ و نهادهای فکری در جوامع انسانی است. اگر بخواهیم جامعه آرمانی خلق کنیم نیاز است که برای کودکان و نوجوانانمان خوراک فکری سالم تهیه کنیم. داشتن مواد سالم فکری برای کودکان و نوجوانان پیشزمینه ساخت اجتماع خردمند و آگاه است.
ساختن روایت برای کودکان و نوجوانان، برای آنها کنجکاوی، خلاقیت و حساسیت به بار میآورد. کودکی که داستان میخواند، میاندیشد. عادت دادن کودکان به تفکر، روایت، داستان، قصه و افسانه، کشاندن آنها به سرزمین اسطورههاست، کشاندن آنها به برهههای تاریخ است، کشاندن آنها به سر نخها و نمودهای ازلی است. انسان در حال شدن است. روایت چیزی نیست، جز رسیدن به کنه اطلاعات و بافیدن آنها با کلمات. کلماتی که میتواند برای بسیاریها حیاتبخش و آموزنده باشد.
به مشکل میتوان از آدرس انتشارات و کتابفروشیهای شهر برای کودکان و نوجوانانمان، قصه، داستان، شعر و گونههای خلاق ادبی را بهدست آورد.
در این اواخر فعالیتهای اندکی در حوزه ادبیات کودکان در افغانستان صورت گرفته است. فروشگاه کودکانه، گروه گهواره و موسسه افسیکو کاری برای کودکان و نوجوانان کشور انجام داده است.
مرکز منبع معلومات افغانستان (acku) در دانشگاه کابل، نخستین جشنواره ادبیات کودک و نوجوان را چندی قبل برگزار کرد.
رضا پارسا از نویسندگان جوان و خوشفکر افغانستان در آخرین تلاشی که از سوی مرکز منبع معلومات افغانستان بهخاطر برگزاری جشنواره ادبیات کودک راهاندازی شده بود، کتاب شهریار را نوشت.
شهریار تلاش خوبی در زمینۀ داستان کودک است. این رمان که در صد صفحه نگاشته شده و جایزۀ هزار دالری این جشنواره را نیز از خود کرده است. این رمان کوتاه آیینهیی است برای نشان دادن زندگی و مظلومیت کودکان و نوجوانان افغانستان. روایت اکثر مطلق کودکان افغانستان مظلومیت است. فقر است، دربدری و کار شاق. بافتهای زندگی در افغانستان طوری نمود یافت که کودک از زمانی که دست راست و چپاش را میشناسد، مصروف کار میشود، در روستاهای دوردست ما کودکان به کار زمین، رمهچرانی و هیزم جمع کردن مصروفاند و در شهرهای بزرگ مصروف کارهای شاق و شاگردی در بازار کساد کار. یک طیف وسیع از کودکان را شلاق فقر در مسیر تکدیگری و کارگری جهت داده است.
شهریار سمبولی از این کودکان است. قهرمانی که از دل فقر زاده میشود. کودکیهایش را فراموش میکند. برای کودکیاش بازیچه ندارد. فقر بر تمام آرمانها و آرزوهای کودکیاش چیره میشود، او را همنوا و یاور مادرش میسازد. از همان دوره کودکستان و مکتب مشغله فکریاش نان است و فکر میکند چگونه زندگی را مسیر بدهد. چگونه مادرش را کمک کند تا نانی فراهم شود و شکم گرسنهشان سیر گردد.
شهریار چگونه شهریار شد؟
رضا پارسا از خوبان اهل هنر و ادبیات افغانستان، خالق داستان گروه سنی نوجوان “شهریار” یکی از قلم بهدستان خوب ماست که توانسته روایتی در قالب رمان برای کودکان بنویسد.
نویسنده در این داستان تلاش و ریاضت خانوادهیی را به تصویر میکشد که با تمام تهیدستی و فقر برای درس خواندن فرزندشان تلاش دارند.
مادر شهریار الگوی فداکاری و ایثار است، درست مثل هزاران زن قهرمان این سرزمین که با تمام بزرگی، فداکاری، قهرمانی به گمنامی میمیرد. در کشور زنستیز و مردسالار افغانستان کار زنان بیمزد میماند، قهرمانیشان را کسی نمیداند، نامشان جاویدان نمیشود اما فرزندانشان را با تمام مهربانی، شکیبایی و بزرگی تربیت میکنند.
کار پارسا در این عرصه ستودنی است. برماست که کودکان و نوجوانانمان را دوست بداریم، روح نوازشگری و دوستداشتن را قدم به قدم با مهربانی و عطوفت در زندگی کودکان و نوجوانان بگذاریم.
ادبیات، شعر، داستان، قصه و طنز برای کودکان و نوجوانان ما شور زندگی داشته باشد. لالایی، ترانه و قصه کودکان ما را، از درون بشوراند، در زندگیشان لبخند و مهربانی به ارمغان آورد.
دنیای کودکی و نوجوانی دنیای عطوفت و خلاقیت است. محتوای یک نبشته کودکانه میتواند در خود یک اکتشاف علمی داشته باشد. در داستان و ترانه، در روایت و حکایت میشود انواع فناوری و خلاقیت را جا داد. دنیای کودکان را میشود با ادبیات خلاق جهت داد. محیط خانوادگی را میشود تبدیل به مکان حساس شکوفایی و خلاقیت بدل کرد.
رمان شهریار روایت خواندنی برای نوجوانان دارد. نویسنده توانسته است در متن داستان به صورت رنگارنگ به موضوعات خلاقی ارتباط بگیرد. ویژگیهای مهم رمان و داستان کودک همین است که شور و انگیزش را در کودکان خلق کند.
همینطور می شود داستان را با مساله کشفیات و اختراعات پیوند داد، ممکن است از اکتشافات ساده شروع کرد، همین طور سیستم پیچیده زمین و کاینات را یک به یک تعریف کرد که آقای پارسا در جاهایی از این داستان به آن اشاره داشته است.
برای پویا شدن روح خلاقیات در داستانها و نوشتههایمان برای کودکان به وجوه اخلاقی نیز تکیه کنیم، از مهربانی بگوییم، از شجاعت بنویسیم. عدالت را در کردار یک الگوی عادل ترسیم کنیم. ما انسانهایی بیشماری را در اطرافمان میبینیم، یک انسان مهربان، عادل و شجاع میتواند الگوی خوب برای یک روایت مثبت ادبیات کودک باشد، از این طریق ما میتوانیم کودکان و نوجوانان را به سوی مثبتاندیشی و خلاقیت راهنمایی کنیم.
مادر شهریار در رمان شهریار، نمونۀ خوبی از رفتار نیک و الگوی مهربانی بوده میتواند، شهریار خودش در نقش یک قهرمان، تواناییهایش را با مهربانی به نمایش میگذارد. مادر شهریار فقر را میپذیرد، با تنگدستی و ناداری روزگار به سر میبرد اما میکوشد که فرزندش شهریار باشد. شهریار مثل هزار انسان گرسنه و فقیر این سرزمین تلخکامیها و ناداریها را تحمل میکند و میکوشد که شهریار شود….
این داستان سرشار از وجوه اخلاقی و تربیتی است. با ارایه صحنههای اخلاقی و تربیتی، نویسنده میخواهد مناعت نفس و بزرگی انسانهای زجردیده و رنجدیده را به تصویر کشد. میخواهد سرنوشت غمبار زنی را به تصویر کشد که کودکان را با خون جگر تربیت میکند و در هر مقطع از زندگی برایش درس راستی، درستی و بزرگی را میآموزاند.
فقر و تهیدستی چنان بر روان شهریار تنیده میشود که تمام اندیشهاش به راههای ممکن سرمایهداری گره میخورد. شهریار همیشه میاندیشید که چگونه پولدار شود. شهریار با شناخت دست چپ و راست، به کار شروع میکند. کارهای متفاوتی تجربه میکند. زندگی در محیط کار پر از آشوب و درد است اما مسیر شهریار مسیر تربیتی و اخلاقی است تا آخر کار بزرگی و مناعت نفساش را حفظ میکند.
زندگی شهریار پر است از فراز و فرود، افتادن و بلند شدنها، او رویاهای بلند دارد، کابوسهای وحشتناک زندگیاش را در هر لحظه به چالش میکشد. تا شهریار شدن از هفتخوان رستم میگذرد.
به خوانندگان نوجوان توصیه میکنم که شهریار را بخوانند تا خود بدانند که شهریار، چگونه شهریار شد؟
پارسا از مطرح کردن پرسشهای عجیب و غریب در رمان شهریار نهراسیده، مطرح کردن پرسش در متن روایت از ویژگیهای دیگر رمان شهریار است. حتم دارم که این پرسشگری از لازمههای کنجگاوی و خلاقیت است. همینطور در زندگی اجتماعی کودکان و نوجوانان از ابداع بازیهای جدید بگویم تا خودشان برایشان بازیچه و وسایل تفریحی تهیه کنند. این کار میتواند رابطه کودکان و نوجوانان را با اجتماع پایدار و محکم بسازد.
در اجتماع امور هنری را در دستور کار داشته باشیم. حتا در روایت یک داستان، کودکان، مکان، زمان و اتفاقات داستانمان باید با امور هنری آراسته گردد.
وقتی برای کودکان و نوجوانان ما مینویسیم، گروه سنیشان را در نظر داشته باشیم. سوالاتی که در شعر، داستان، طنز و قصههایمان ارایه میکنیم به سن و سالشان برابری کند، شاید در رفت و آمد برق یک کودک از خودش بپرسد وقتی برق میرود، کجا میرود؟ یا وقتی برف سفید آب میشود، رنگ سفید آن به کجا میرود؟ با خلق چنین پرسشها و صحنهها ذهن کودکان را با امور طبیعی گره بزنیم.
در داستانهایمان بکوشیم زندگی واقعی را به کودکانمان ترسیم کنیم. یک کتاب خوب میتواند زبان شیرین، طرحهای معنادار، شخصیتسازی منطقی، باورپذیری و تصویرهای جذاب داشته باشد.
عظمالدین برکی