عطامحمد نور، والی سابق بلخ و رییس اجراییۀ جمعیت اسلامی روز چهارشنبه، ۱۷ دلو ۱۳۹۷ در روزنامۀ « ۸صبح» مقالهیی در مورد بحث صلح، چگونگی ختم جنگ و مصالحه با طالبان نوشت که «آب را گِل نکنیم.»
نور در حالی به نمایندگی از «جمعیت اسلامی» به مسکو رفت و از آدرس حزب سخن گفت که «جمعیت» با نشست مسکو مخالفت کرد. آقای نور در مقالهاش نوشته است که وی در جمعی سیاسیون به نشست مسکو اشتراک کرده و از نظم مبتنی بر قانون اساسی و دستآوردهای هفده سال گذشته و حقوق و آزادیهای اساسی اقشار مختلف جامعه دفاع میکند.
حامد کرزی، رییسجمهور سابق کشور- که در سالهای اخیر گاهی به نعل می کوبد و گاهی به میخ، ظاهرا دلباخته شرق شده و فکر میکند با حمایت روسیه برای چند سال دیگر میتواند حکمرانی کند- از هماهنگکنندههای این نشست است.
نور، همراه با کرزی و سایر سیاسیون، درحالی به نشست مسکو رفتهاند که خودشان نیز در سیزده سال گذشته فاقد یک چشمانداز روشن حکومتداری بودند و ارزشها و قوانین را فدای مصالح سیاسی و منافع فردی خود ساخته بودند.
کرزی تمام مسایل داخلی و سیاست خارجی را در چپن و کلاهاش خلاصه نموده بود و فرصتهای فراوانِ دولتداری و ملتسازی را با حضور سنگین غرب به لحاظ سیاسی و نظامی از دست داد. کرزی که سیزده سال تمام «سیگار روسیاش را با گوگرد امریکایی» روشن میکرد، حالا میخواهد برعکس آن عمل نماید.
کرزی در سالهای اول حکومتاش چنان دلباختۀ امریکا بود که وقتی به نشست سران شانگهای در «تاشکند» اشتراک کرد، به جای موتر تشریفاتی اوزبیکستان در موتر سفارت امریکا سوار شد و به محل نشست رفت. کرزی در سیزده سال حکومتداریاش با مخدوشسازی صفِ دوست و دشمن، نیروهای امنیتی را بیانگیزه ساخت و یک «دکاندار کویته» بر سر دم و دستگاه حکومتیاش کلاه گذاشت.
ضعف دولتداری، ضایع ساختن فرصتهای مغتنم برای توسعه و ایجاد ثبات در کشور، حرکتهای ناشیانۀ کرزی و دادن هویت کاذب به طالب در سیزده سال حکومتداریاش به حدی طالبان را جرأت داد و فربه ساخت که بهترین فرزندان و مقاومتگران این آب و خاک در نتیجه پالیسیهای نابخردانهاش از دست رفتند.
لطیف پدرام در نشست مسکو، تمام سیاسیونِ حاضر در نشست را به باد انتقاد گرفت و وضعیت آشفتۀ کنونی را محصول ناکامیهای آنها دانست و از عدم حضور نمایندههای سایر اصناف جامعه، اظهار تاسف کرد.
سخنرانی آقای نور در مسکو چیزی بهجز عقدهگشایی و برگشت به نقطه صفر یعنی حکومت موقت و برهم زدن تمام اصول و اساسات حکومتداری- که خواست همیشگی حلقات مغرض داخلی و استخبارات بیگانه است- حرف تازهیی نداشت.
یک نظرسنجی ساده فیسبوکی میتواند، عدم رضایت قاطبۀ ملت را به طرح تشکیل حکومت موقت نشان دهد. طالب اگر استعداد و ظرفیت فراتر از جنگ و خشونت دارد، بیاید در نظم جدید و دموکراتیک خود را بخشی از جامعه بسازد. ذهنیت و تفکر بستۀ طالبان، امکان مشارکت معنادار آنها را در ساختار افغانستان نوین نمیدهد. سپردن بخش کلان دولت به طالب، جفای بزرگی در حق خون هزاران انسان این جامعه است.
در نشست مسکو جای فعالان سیاسی و مدنی خسته از جنگ و متعلق به نسل نو افغانستان خالی بود. نسلی که در هفده سال گذشته بزرگ شدند، درس خواندند و خواهان نظم مبتنی بر آزادی، دموکراسی و قانونیت میباشند و در صورت برگشت نظام طالبانی، باید ریش انبوه بگذارند و عمامه به سر کنند که هیچگاهی برای این ها و سایر مردم افغانستان قابل قبول نیست.
جان میر شایمیر، یکی از تیوریسنهای معروف روابط بینالملل و استاد دانشگاه شیکاگو، در سال ۲۰۱۱ زیر نام «چرا رهبران دروغ میگویند؟» کتابی نوشت.
آقای شایمیر در این کتاب، به توضیح دروغهای خودخواهانه، برای منافع شخصی و دروغهای استراتژیک که به منافع ملی مرتبط میباشد، پرداخت.
او بزرگترین و زهرآگینترین دروغها را، دروغهایی عنوان کرد که به خورد افکار عامه داده میشود و به اصطلاح سر مردم کلاه گذاشته میشود و بعد از چند سال به دروغ بودن آنها اذعان میگردد.
عوامفریبی در تاروپود ما ریشه دوانیده است. سیاسیون افغانستان عوامفریب و پوپولیستتر از هر جامعۀ دیگراند. آدمهایی که در تمام عمرشان یک کتاب سیاسی نخواندهاند در این کشور سیاست میکنند و ترفندها و دروغهایشان متناسب به وضعیت تغییر میکند.
جامعه افغانستان هرچند در چهل سال گذشته به شدت سیاستزده شده است؛ اما به لحاظِ تحلیل سیاسی، فهم و درک منافع ملی و عملکرد سیاسیون، هنوز هم به پختگی لازم نرسیده است.
سالِ قبل آقای نور پس از برکناریاش از سمت ولایت بلخ، به گفتۀ خودش «سه ماه و چهار روز برای مقابله با انحصار سیاسی و قومی گلو پاره کرد»؛ اما با گرفتن چند امتیاز سیاسی به همۀ هیاهوها پایان داد و پشت مردم را خالی کرد.
نداشتن دیدگاه و قطبنمایی سیاسی و نبود جهتگیری ثابت فکری و دشمنتراشیهای قبلی، سبب شد که او برخلاف خواست همگانی به تکت انتخاباتی بپیوندد که برای مراجعه به رأی مردم هیچگونه توجیه عقلانی ندارد.
هیچ سیاستگر، ادعای وطندوستی کرده نمیتواند. اگر سیاسیون افغانستان در چهال سال گذشته، وطندوست میبودند، خود را به همسایهها و قدرتهای بزرگ نمیفروختند و احوال ما امروز اینگونه بد نمیبود. به بیان دیگر، ما هیچگاهی گاندی و ماندیلای سیاسی نداشتیم.
آقای نور و سیاسیونی مانند او، در هفده سال گذشته هیچ چیزی را از دست ندادهاند. فرزندانشان در کالجهای معروف بریتانیا درس میخوانند، با دستهیی از محافظان مسلح همراهی میشوند و در آسایش بهسر میبرند.
نور و سیاسیون منصوب به جبهه جهاد و مقاومت در هفده سال گذشته تمام پاداشهای لازم را برای جهاد و مقاومتشان به قیمت سواری برگردۀ ملت افغانستان گرفتهاند. قربانی را در برابر طالب جنایتکار، مادری داده است که پنج فرزنداش را در راه مبارزه از ارزشهای ملی از دست داده است. نبود هنر جنگ و رهنمودهای سن تز، در حکومت حامد کرزی و حکومت غنی، هزاران کشته، روی دست افغانستان گذاشته است که باید جلو این روند گرفته شود.
آقای نور و سیاسیون شبیه او، از آن جا که با عقدهگشایی و اختلاف نظر با رهبری کشور به نشست مسکو رفتند، در سخنرانیهایشان ضعف و ناکامی خود را به اثبات رسانیدند و هیچگاهی در برابر طالبان – که همه میدانند از کجا آجندا میگیرند و بیانیۀشان در کجا ترتیب میشود- حرف جدی و قاطع برای بحث و تبادل نظر نداشتند.
آیا آقای نور و سیاسیون اشتراککننده در نشست مسکو تضمین میدهند که طالبان، مستقل عمل میکنند و در صورت امضای توافقنامۀ صلح، آن را نقض نمیکنند؟ آقای نور آیا به این سوال ساده جواب داده میتواند که طالبان چگونه با همۀ سازوبرگ نظامی، استخباراتی و حمایت ناتو در زمان امپراطوری شما، به شمال رخنه کردند؟ آیا منافع کشورهای حامی طالبان در صلح و ختم جنگ است؟ آیا با توافق با طالب، تکلیف سایر گروههای تروریستی چگونه میشود؟ طالب سیاسی هیچ معنی ندارد. طالب سیاسی فاقد جایگاه، خواستگاه و آرمان بومی است که اگر به یک جریان سیاسی مبدل شود، شش ماه تاب نمیآورد.
بهترین استراتژی در وهلۀ نخست، فراهمسازی حکومتداری سالم، ایجاد اشتغال و تامین عدالت است که به طالبانیشدن نقطه فرجام بگذارد. گام بعدی این استراتژی، سرکوب طالب و عوامل نفوذی دشمن، بسیج همگانی در برابر تفکر طالبانی و برخورد شدید با طالبان فراتر از حساسیتهای قومی میباشد.
سامانی