همواری و ناهمواریهای راه صلح
گفتگو با دکتور *نعمتالله ابراهیمی، پژوهشگر در دانشگاه دیکین، استرالیا
جواد دروازیان؛ روزنامهنگار
یادداشت: اخیرا رییسجمهور غنی طرح 7 مادهیی را ارایه کرد که بازتاب زیادی در رسانهها و بین نخبگان سیاسی کشور داشت. صرف نظر از حقایق و شایعاتی که توسط گروههای مختلف مطرح شد و با وصف ضعفها و قوتهایی که داشت این طرح به عنوان گام مثبتی ارزیابی شده است که میتواند حداقل چشمانداز دولت به مهمترین معضل؛ یعنی جنگ و صلح باشد. به همین دلیل روزنامه راه مدنیت گفتگویی با دکتور ابراهیمی انجام داده که حدود دو دهه در این زمینه کارهای علمی و عملی داشته است.
– جناب دکتور سپاسگزارم از اینکه فرصت گذاشتید. بهباور شما مهمترین گامها برای صلح که در دورۀ رییسجمهور غنی برداشته شده، کدامها اند؟ اشکالات جدی این اقدامها چی بوده است؟
سرنوشت جنگ و صلح در افغانستان توسط عوامل متعدد داخلی و بیرونی رقم میخورد. به همین دلیل معمولا مشکل است که پیشرفتها و یا گسستها در مورد را نتیجۀ کار تنها رییسجمهور غنی و یا کدام فرد سیاسی دیگر در افغانستان دید. با این وجود، در جریان حکومت وحدت ملی، حل مسالمتآمیز جنگ در افغانستان به موضوع اصلی بحث در داخل و بیرون از افغانستان مبدل گشته است. این پیامد را میشود نتیجه تغییرات در سطوح مختلف به حساب آورد.
به باور من، دلیل اصلی این است که جنگ در افغانستان به یک بنبست رسیده است. از زمان روی کار آمدن حکومت وحدت ملی گرچند نیروهای امنیتی افغانستان نگذاشتند طالبان به کدام پیروزی استراتژیک دست یابند، ولی چنانکه گزارشهای متعدد نشان میدهد سطح ناامنی در افغانستان به شدت افزایش یافته است.
در نتیجه، سیاستگزاران غربی بیشتر روی سه گزینه فکر میکنند. اول، خروج از افغانستان به عنوان بخشی از یک پروسه صلح. دوم، دوام وضعیت فعلی با حفظ سطح فعلی یا کمی پایینتر از نیروهای خارجی و سوم خروج یکجانبه.
هر یک از این راههای حل که از دید سیاستگزاران غربی طرح میشوند منطق بهخصوص خود را دارند که بیشتر بر منافع این کشورها و افکار عمومی آنها استوارند. ولی برای افغانستان پیامد این بحثها این است که در سطح بینالمللی هم فشار و هم یک توقع برای صلح با طالبان بهعنوان یک گزینه اصلی مبدل شده است.
در این میان، رییسجمهور غنی گامهای را برای آغاز یک روند صلح برداشت. در دو سال اول حکومت وحدت ملی وی توانست اداره رییسجمهور ترمپ را متقاعد نماید که نیروهای بیشتر را به افغانستان بفرستد و خروج این نیروها را متکی به ارزیابی از شرایط جنگ در افغانستان بسازد.
در عین حال، غنی روند صلح با حزب اسلامی حکمتیار را سرعت داد و به مرحله عمل رساند و برای طالبان مذاکرات بیقید و شرط را پیشنهاد کرد.
علاوه برآن حکومت در این دوره توانست ابتکارات خوبی را برای بسیج افکار از سوی برخی از علمای کشورهای اسلامی علیه جنگ روی دست بگیرد. با وجود این گامها، رییسجمهور غنی در بخشهای اساسیتر مانند ایجاد یک بستر و اجماع ملی برای یک پروسه صلح نتوانست موفقانه عمل کند و در سال اخیر روابطی را که با واشنگتن ایجاد کرده بود هم دچار تنش شد.
– در طرحی که جدیدا آقای غنی پیشکش کرده، آیا این کاستیها پیشبینی و راههای حل آنها ارایه شده است؟
فکر کنم منظورتان سند هفت مادهیی باشد که اخیر در اختیار رسانهها قرار گرفت. به نظر من این سند، روی موضوعات اساسی در مورد صلح در افغانستان تماس گرفته است. برای مثال، مذاکره با پاکستان و همچنین رسیدن یک توافق دوامدار برای حمایت از یک پروسه صلح با قدرتهای غربی میتواند به وجود آوردن یک صلح دایمی را در افغانستان کمک نماید.
همچنان این سند، تا حدودی بر روی عوامل ملی و داخلی جنگ در افغانستان نیز تاکید میکند که به نظرم میتواند یک گام مثبت تلقی گردد.
با این وجود، این سند را نمیشود بهعنوان یک طرح برای صلح دید؛ چون میکانیزمهای روشن برای تطبیق آن پیشبینی شده است. علاوه بر آن، ما در مورد اینکه این طرح چگونه و توسط کدام بخش از حکومت تهیه شده را هم زیاد نمیدانیم.
در نتیجه، این سند را میشود به عنوان بخشی از آنچه دید که آقای غنی در مورد صلح فکر میکند. چنین دیدی میتواند زمینه را برای بحث و گفتگوی بیشتر داخلی مساعد بسازد.
– به نظر شما آیا طرحی که اخیرا ارایه شده، جامع و همهشمول است؟ قوتها و ضعفهای آن چیست؟
نخیر. مثلی که در بالا هم اشاره کردم با اینکه این سند نکات مهمی را در مورد یک روند صلح در افغانستان مطرح کرده، اما هنوز نمیشود آن را به عنوان یک سند کاملا قابل قبول دید. روند تدوین این گونه سند میتواند به اندازۀ محتوای آن مهم باشد؛ چون این در جریان گفتگو و مشورت همگانی است که اسناد مثل این میتواند مشروعیت و مقبولیت عمومی پیدا نماید. علاوه بر آن در حال حاضر نتایج انتخابات ریاست جمهوری روشن نشده و آینده رهبری حکومت همچنان نامعلوم است. در نتیجه در بهترین حالت این سند را میشود به صورت نظرات یک جمع مطرح سیاسی در افغانستان دید.
– اگر برداشتم اشتباه نباشد، تمرکز بیشتر این طرح به ابعاد بیرونی جنگ است، اول مذاکره از بالا به پایین مطرح میشود و سپس از پایین به بالا، آیا واقعا بعد خارجی جنگ افغانستان از ابعاد داخلی آن سنگینتر است؟
جنگ افغانستان ابعاد داخلی و بیرونی پیچیده دارد. نمیشود به سادگی گفت که ریشههای داخلی جنگ از عوامل بیرونی سهم بیشتر دارد و یا برعکس. این یک دایرۀ خبیثه است که تنها از یک طرف نمیشود شکستانده شود. حکومتهای ضعیف، فرهنگ معافیت، فساد و بدمدیریتی سیاسی، بسترهای داخلی را برای مداخلات بیرونی مساعد ساخته است.
با این هم، بعد بیرونی در جنگ افغانستان مهم است. تا زمانیکه کشورهای بیرونی به یک توافق مشترک برای صلح در افغانستان نرسند، مشکل جنگ را نمیشود تنها با میکانیزمهای داخلی حل کرد. جنگ و خشونت طالبان -حداقل در این سطح- بدون پناهگاههای امن این گروه در پاکستان ممکن نیست. در نتیجه صلح دوامدار -یا به عبارت دیگر صلح مثبت- ایجاب میکند که هم به عوامل داخلی جنگ رسیدگی شود و هم همسایگان افغانستان به این توافق برسند که به صلح در افغانستان کمک نمایند.
– چرا دولتهای افغانستان همیشه منازعه را یک معضل خارجی میدانند؟ این نگاه از بالا به پایین چه پیامدهای به بار آورده و خواهد آورد؟
دولتهای درگیر بحران تمایل دارند منازعات داخلی خود را به عوامل خارجی نسبت دهند. این تمایل را میشود در کشورهای مختلف از خاورمیانه گرفته تا همسایگی ما در آسیای جنوبی و مرکزی دید. نسبت دادن منازعات به عوامل بیرونی از یکسو به ناکامیهای درونی این حکومتها سرپوش میگذارد و از سوی دیگر میتواند زمینه را بری سرکوب اعتراضات مساعد سازد. اما در افغانستان، چنانچه در بالا هم اشاره کردم، نقش بازیگران بیرونی در جنگ امری مسلم است. میشود در مورد اینکه بسترهای داخلی جنگ بیشتر نقش تعیینکننده دارد و یا حمایتهای بیرونی، برای همیشه بحث کرد، ولی این بحث به شکستن دایرۀ خبیثه بیثباتی و حکومت ضعیف در داخل و مداخلات بیرونی کمک نمیکند.
در کل میشود گفت که در جریان چهل سال جنگ، حکومتها در افغانستان عمدتا خواستند جنگ را یک معضل بیرونی و تحمیلی تعریف کنند و کمتر به این توجه کردند که بسترهای جنگ را در افغانستان از طریق یک مصالحه واقعی در سطح ملی و محلی از بین ببرند.
– جایگاه مردم افغانستان، قربانیان، زنان و سایر گروههای آسیبپذیر در این طرح در کجاست؟ در کل جایگاه اینها در پروسه صلح پایدار کجاست؟ فکر نمیکنید در کشورهایی مثل افغانستان به فراموشی سپرده میشوند؟
جایگاه زنان و دیگر گروههای آسیبپذیر را در سندهای مثل این و در کل در گفتمانهای مسلط در مورد صلح میشود دو گونه دید. اول، نخبگان سیاسی کشور در سطح بیانات رسمی و عمومی از حضور زنان و نقش آنها و دیگر گروههای آسیبپذیر در روند صلح صحبت میکنند. این امر تا حدودی یک پیشرفت مثبت است؛ چون نشان میدهد برای برخی از سیاسیون افغانستان این گروهها تا حدودی اهمیت پیدا کردهاند.
دوم، این موضوع را میشود از زاویه نقش عملی زنان و دیگر گروههای آسیبپذیر در تعیین اجندای صلح، تدوین اسناد رسمی و حضور آنها در پشت میز مذاکرات صلح دید.
به عبارت دیگر، ببینیم که سیاسیون افغانستان و نویسندگان این سند تا چه اندازه به زنان و دیگر گروهها فرصت دادهاند که در تعیین اجندای صلح نقش بازی کنند. طبیعتا این بخش از همه مهمتر است؛ چون میزان تعهد و وفاداری نخبگان سیاسی را به حضور زنان و نمایندگی از گروههای آسیبپذیر در حمایت از نقش واقعی این گروهها میشود ارزیابی شود.
به باور من، متاسفانه نگرانیهای جدی وجود دارد که در این مرحله نقش زنان و دیگر گروههای آسیبپذیر به یک حضور سمبولیک تبدیل شود و گروههای سیاسی که به خود حق میدهند از جانب دیگر مردمان سرزمین سخن بگویند خود به نمایندگی از حقوق و نگرانیهای زنان نیز بپردازند.
فراموش نکنیم که روند عمومی صلح در هر کشور میتواند به سادگی توافق میان چند گروه سیاسی و نظامی تقلیل یابد. در این گونه روندها، زنان، قربانیان جنگ و دیگر گروههای آسیبپذیر که توسط این گروهها نمایندگی نمیشوند در حاشیه قرار میگیرند.
با این وجود، تحقیقات نشان داده که این گونه پروسههای صلح میتواند زمینهساز خشونتهای جدید و بدتر شوند. تجربه صلحسازی در جریان چهل سال جنگ در افغانستان نیز نمونههای فراوان از اینگونه صلحها را در بر دارد.
جناب دکتور جهان سپاس اینکه با حوصلهمندی به این پرسشها پاسخ دادید.
پینوشت:
دکتور *نعمتالله ابراهیمی در حال حاضر بهعنوان پژوهشگر در دانشگاه دیکین در استرالیا کار میکند. او در سال ۲۰۱۱ از مکتب اقتصاد و علوم سیاسی لندن فارغ تحصیل شد. در سال ۲۰۱۸ دکتورای خود را در رشته علوم سیاسی و مطالعات بینالمللی در دانشگاه ملی استرالیا تکمیل کرد. پیش از آن، وی برای چندین سال در افغانستان به عنوان پروهشگر و فعال حقوق بشر کار کرده است. دکتور ابراهیمی دو کتاب و چندین مقاله در ژورنالهای علمی بینالمللی منتشر کرده است. آخرین کتاب او با همکاری پروفیسور ویلیام ملی بهعنوان «افغانستان: سیاست و اقتصاد در جریان جهانی شدن» در ماه جنوری ۲۰۲۰ توسط انتشارت راوتلیج در لندن منتشر میشود.