ترمپ حق داشت توافق صلح با طالبان را لغو کند
یادداشت مترجم: در این بخش روزنامه (صفحه صلحوامنیت) حتیالمقدور تلاش میکنیم مطالب مرتبط به صلح و امنیت را در سطح ملی و بینالمللی از نگرههای گوناگون به شکل بیطرفانه منتشر کنیم و قضاوت آن را به افکار عامه افغانستان وامیگذاریم.
هدف از ترجمه چنین مطالب تایید یا رد چنین موضعگیریها نیست، بل هدف طرح موضوعات است تا بتواند روشنگر چشماندازی از روند صلح در افغانستان از دیدگاههای گوناگون باشد.
آنچه در زیر میخوانید تنها دیدگاه شخصی جنرال پتریوس نیست، اگر باشد هم بهعنوان کسی که یکی از اصحاب سر نظامی و سیاسی امریکا در سطح بینالمللی است، میتواند معکسکننده دیدگاه بخشی از نخبگان سیاسی و نظامی امریکا باشد.
نویسنده: *دیوید. اچ. پتریوس
منبع: واشنگتنپست/ ترجمه: *جواد دروازیان
دو ماه پس از آنکه رییسجمهور ترمپ اعلام کرد که مذاکرات صلح امریکا و طالبان «مرده» است، دیپلوماسی با شورشیان افغانستان دوباره در حال از سرگیری است. با آنکه دولت افغانستان پیشاپیش یک چهارچوب را برای گفتگو با طالبان ارائه کرده است. پرسش اساسی که واشنگتن به آن مواجه است، این است که آیا واقعا میتوان حل و فصل آنچه را که با سر و صدا در ماه سپتامبر در قفسه گذاشته شد، از سر گرفت یا باید به دنبال باز نگری اساسی در آن بود؟
موضع طالبان مشخص است: آنها مدعی هستند که متن از اوایل سال جاری «حاوی پاسخ به همه موضوعات» است و «فقط نیازمند امضا و اجراست.» لازمه هر گونه توافقنامه صلح قابل قبول برای امریکا و طالبان، باید وقفه کامل و بدون قید و شرط همکاریهای آنان با تروریزم بینالمللی باشد.
از همه اینها گذشته، دو دهه پیش، زمانی که طالبان در افغانستان، القاعده را پناه داده بودند و آن باعث ممکنسازی حملات تروریستی 9 و11 سپتامبر شد، و بعدا خودداری آنها از تحویل دادن اسامه بن لادن بود که ایالات متحده مجبور به حمله در افغانستان شد.
علاوه بر این، تجربه عملیاتهای نظامی اخیر ائتلاف در افغانستان نشان میدهد که پیوندهای القاعده با طالبان همچنان پابرجاست.
طبق توافقی که ترمپ در ماه سپتامبر تعلیق کرد، طالبان مایل بودند تعهد بدهند که قلمرو تحت کنترول آنان در افغانستان دیگر هیچگاهی برای حملات تروریستی علیه جهان خارج مورد استفاده قرار نخواهد گرفت. این قاعده در نگاه اول قانعکننده است، اما تحت مداقه بودن کافی نیست.
برای مبتدیان، طالبان تا همین تابستان آخر، اعتراف نکردند که القاعده عامل جنایات 9 و11 ستامبر است. تا زمانی که این گروه حقایق مربوط به اقدامات تروریستی که درگذشته از تحت قلمرو آنها اعمال شده است، را انکار کنند، نمیتوان مطمین بود که در آینده از وقوع چنین جنایات جلوگیری میکنند.
نکته اساسیتر، تعهد دیگر طالبان مبنی بر اینکه اجازه حملات در خارج از خاک افغانستان را نمیدهند، رابطه این گروه با القاعده و دیگر افراطگرایان اسلامی را نمیپوشاند که از مخفیگاههای آنان در پاکستان بهره میبرند.
طالبان باید تعهد کنند که روابطشان را با گروههای معین تروریستی در همه جا قطع کنند و از طریق همکاری فعال با ایالات متحده آمادگیشان را برای نبرد با آنها نشان دهند.
برعلاوه، هرگونه توافق با طالبان که لازمه آن خروج همه نیروهای امریکایی از افغانستان باشد، باید امر ناشدنی باشد. به این دلیل که وعدههای ضد تروریستی طالبان غیر قابل اعتماد است. برای ایالات متحده ضروری است که ابزارهای مستقل خود را برای محافظت از خود در برابر شبکههای افراطی که اکنون وابسته به داعش هستند، هم در افغانستان و هم در ماحول آن منطقه حفظ کند.
تعویض جای پای نظامی امریکا در افغانستان به خاطر تعهدات طالبان به ویژه علیه القاعده باید دوراندیشانه بررسی شود. در چنین شرایط، هرچه امریکا بیشتر پایان معامله خود را برآورد کند، انگیزه برای بقای زندگی طالبان کمتر میشود و استطاعت واشنگتن برای تشخیص و تنبیه متخلفان کمتر خواهد بود.
در این بخش، اگر طالبان واقعا برای برچیدن گروههایی مانند القاعده، صادق هستند، چرا مانند سایر شرکای ضد تروریزم امریکا در سراسر جهان، از هر گونه کمک بینالمللی که بتواند در مقابل دشمن مشترک استفاده شود، استقبال نمیکنند؟
اصرار شدید طالبان مبنی بر خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستان، به وضوح نشان میدهد که هدف آنان در مذاکرات صلح، تغییر روابطشان با ایالات متحده نیست، بل امریکا نیروهای خود را بیرون بکشد، تا آنها بعد از آن بتوانند دولت افغانستان را سرنگون کنند که این در مغایرت به تعهد ثابت ایالات متحده در امر مبارزه با تروریزم است.
در نتیجه اصرار دولت ترمپ باید بر این باشد که هرگونه توافق صلح شامل آتشبس سراسری بین طالبان و دولت افغانستان است که باید پس از مذاکرات طرفین اجرا شود.
واشنگتن تحت هیچ شرایطی نباید از میدان نبرد افغانستان کنار بکشد، آن هم در زمانی که طالبان همچنان به حملاتشان ادامه دهند.
مطمینا طالبان در برابر همه این موارد مقاومت خواهند کرد. به عبارت دیگر این گروه ممکن است خشونت را ادامه دهد و دیپلوماسی را ترک کند. امیدشان این است که سرانجام ایالات متحده تسلیم شود و به خانهاش برگردد.
این در واقع پذیرش خطر است. اما پاسخ درست نیست که امنیت ملی ایالات متحده به خطر بیفتد و یک شریک مهم ضد تروریزماش را تنها بگذارد.
در عوض، ایالات متحده باید موضع ثابت و پایدار اتخاذ کند و شرکای افغان ما همچنان مسوولیت تحمل این جنگ را به دوش بگیرند، در این حال از حمایتهای اساسی ایالات متحده برخوردار شوند. دیپلوماسی امریکا میتواند جبرانگر این باشد که متحدان ما در دیگر نقاط جهان بخشی از هزینههای اضافی و بودجه این جنگ را بپردازند.
امریکاییها و افغانها مشترک در آرزوی صلح هستند، اما توافق بد با طالبان بدتر از این خواهد بود که هیچ توافقی انجام نشود. آنچه درباره توافقنامهیی که در ماه سپتامبر رخ داد، معلوم است. به نظر میرسد عقبنشینی ترمپ بهترین اقدام ممکن بود.
کاخ سفید به جای بازپسگیری این توافقنامه، خواستار تحقق توافق بهتر شود، در حالی که برای دیگر افراطگرایان در منطقه واضح سازد که تعهد امریکا با شرکای ضد تروریزم آن مثل افغانستان پایدار و غیر قابل مذاکره است.
پینوشت:
*دیوید، اچ پتریوس؛ مدیر سابق سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سیآیای)، فرمانده سابق ستاد فرماندهی مرکزی امریکا و رییس سازمان جهانی کیکیآر است، جایی که ونس سرچوک، کارشناس ارشد امنیت جدید امریکا، مدیر اجرایی آن است.
*جواد دروازیان، نویسنده است و از سال 2007 به این سو در سازمانهای حقوق بشری و جامعه مدنی افغانستان در زمینه دفاع از حقوق بشر، عدالت انتقالی و صلح و امنیت فعالیتهای تحقیقاتی انجام میدهد.