روزنامهنگار میتواند نمایندۀ صلح باشد
نویسنده: دکتور *دیوید رابی
ترجمه: جواد دروازیان/ منبع: نیومتیلدا
خبرنگاران هنگام گزارش دادن صلح به مشکل مواجه میشوند. آغوش باز خبرنگاری صلح به آنها کمک میکند تا بخشی از راه حل باشند.
پس از جنگ داخلی بوگونیول، درگیری قومی در جزایر سلیمان، چهار کودتا در فیجی در دو دهه گذشته، شورشهای شبه نظامیان در هایتی و تونگا، نزاعهای درازمدت در ارتفاعات پاپوآگینه جدید و طرفداران استقلال شورش در کالدونیای جدید در دهه ۱۹۸۰، باعث شدند که مودلهای گزارشگری جدید مورد بررسی قرار گیرند.
مایکل گرین، در خاطراتش در سال ۲۰۱۳ زمانی که به عنوان اولین دیپلومات نیوزیلندی، در انتقاد از رسانههای فیجی نوشت: «کیفیت گزارش رسانهها و تفسیر رسانههای نیوزیلند و [استرالیا) درباره کودتای ۲۰۰۶ و پیامدهای آن مایوسکننده بود.»
او نوشت: «در نتیجه، جامعه درباره موضوعات مطرحشده توسط کودتاچیان به خوبی آگاه نبود.»
خبرنگاری صلح، معبری است که میتواند در منطقه، موضوعات بغرنج رو به افزون، بنبستهای سیاسی و پرخاشگرانه را تغییر دهد، اما این مفهوم بهطور کلی به عنوان تهدید علیه روزنامهنگاری سنتی توسط میراثداران آن رویکرد، مورد اجتناب قرار میگیرد.
همان گونه که جال پیلگر، روزنامهنگار تحقیقی استرالیایی، در مقدمۀ کتاب گزارش درگیری از چشمانداز صلح نوشت: «روزنامهنگاری به اصطلاح اصلی [تقریبا] صرفمتعهد به منافع قدرت است، نه مردم.»
روزنامهنگاران میتوانند رویکرد سازندهتری برای گزارش درگیری در منطقه اتخاذ کنند. مطمینا روزنامهنگاری “نرم” نیست؛ زیرا عدهیی به دنبال اظهار نادرست آن بودند. این رویکرد در واقع شامل سطح بالاتری از روزنامهنگاری متعهد و تحقیقاتی است.
مطالعه جنگ و عکاسی رسانهیی جدید و گزارش دادن بسیار عالی از جنگ، به عنوان یک رشته اکادمیک توسعهیافتۀ است که از سوی برخی بهعنوان »خبرنگاری جنگـ« یاد میشود. اما مطالعات روزنامهنگاری صلح بسیار دچار افت است.
در حالی که دید استرالیاییها نسبت به پروژههای منطقهیی در همسایگیشان، به طور بالقوهیی طرفدار اقدامهای مبرم و خطرناکتر بودند، اما چشمانداز زلاند جدید، آرامتر، مستدلتر و غیر تهدیدآمیزتر به نظر میرسد.
با این حال، دیدگاه متضاد استرالیا در این برخورد رسانهیی که از مفاهیم روزنامهنگاری اجتناب میشود، غالب است.
روزنامهنگاری جنگ بهطور اغلب به خشونت بهعنوان دلیل اصلی خود تمرکز دارد و کمتر برای بررسی منشاء عمیق ساختاری درگیری باز است. اتکای بیش از حد به منابع رسمی منجر به تجزیه و تحلیل صفر جمع عدد میشود.
با این رویکرد، تعریف صلح تنها رسیدن به آتشبس تعریف شده است، اما پیامد کوچک این رویکرد، سربرآوردن دوباره قضایای عمیق لاینحل باقیمانده است که محکوم به دوباره مشتعل شدن هستند.
پس از یک دورۀ درگیری خشونتآمیز، مانند جنگهای داخلی بوجینویل، رسانهنگاری جنگ بر روی عوامل پدیدار، مثل کسانی که کشته یا زخمی شدهاند و بر تن یا جسمشان آسیب رسیده، متمرکز است، نه به فشارها و تاثیرات روانشناسی اجتماعی، جامعهشناسی و فرهنگی جنگ بالای مردم.
با گذشت یک دهه پس از پایان جنگ بونگینویل، مردم تا هنوز در حال بازیابی و بازسازی زندگی خود در منطقه خودمختار هستند و از زیر سایه مبارزانی که لوید جونز، نویسنده در رمان سال ۲۰۰۶ خود، (آقای پیپ) باز پدید آورده است. این رمان در سال ۲۰۱۳ به یک فلم بلند تبدیل شد.
رسانهنگاری جنگ، »دشمن« را تضعیف میکند، و» تبلیغگرا، نخبهمحور و متمایل به سمت طرف پیروزی است و متمرکز بر فعالیت نهادهاست.
برعکس، روزنامهنگاری صلح «صدای همه طرفین» را ارائه میدهد، که بر تاثیرات نامریی خشونت متمرکز باشد. گزارش به هدف افشای «غیر قابل اعتماد بودن گزارشهای یکطرفه»، «مردمگرا»، صدای بیصداها، بر محوریت جستجوی راههای حل تهیه میشود.
در اصل، بخش اعظم این روش، از خوبیهای روزنامهنگاری سنتی است. در زمان درگیری، روزنامهنگاران همیشه به تمرینات خوب و رهنمودهای اخلاقی پایبند نیستند و نمونههای مکرر آن در اقیانوس آرام جنوبی واقع شده است.
در قضیه فیجی، واکنشهای ناقص رسانههای خبری درباره تلاشهای جورج اسپایت در حین کودتای ۱۹ می ۲۰۰۰ نشاندهنده این مسأله است.
آغاز طولانی دادگاه انتپار در ۱ سبتامبر ۲۰۱۰ پس از گذشت تنها یک ساعت توسط قاضی خوسلین سلیس، رییس این دادگاه به تعویق افتاد، زمانی که یک وکیل مدافع مدعی شد که نیازمند به زمان بیشتر درباره اسناد لازم بوده، یک شاهد کلیدی دوسیه تحت پیگرد قانونی به قتل رسید.
شهردار شهر آمپتوان، آندال امپاتوان جونیور و ۱۶ افسر پولیس که گفته میشود بهعنوان اعضای ارتش مخفی قبیله امپاتوان در مگویندانائو، در جنوب فلیپین خدمت میکردند، متهم شدند. آنها به جرم قتل عام ۵۸ نفر، از جمله روزنامهنگاران و کارمندان رسانهها در یک کاروان همراه با یکی از کاندیداهای سیاسی در حال بازگشت از برنامه برای فرماندار امپاتوان جونیور، متهم شده بودند.
در یک سروی که اخیرا درباره سرنوشت روزنامهنگاران فلیپینی از زمان مارکوس به این سو انجام شده، ۲۰۶ تن به قتل رسیدهاند.
درباره چنین کشتار، روزنامهنگاران، مسوولان رسانهها این سوال را مطرح کردند که وقتی روزنامهنگاری با چنین مخالفتی روبهرو شوند، چگونه از روزنامهنگاری صلح به عنوان یک دسپلین یا انتظام جدید استفاده شود «نه فقط از افراد و گروهها، بل از طریق خود سیستم رسانهیی.»
دنی آرایو، ستوننویس، در تحلیل هفتهیی خود در خبر آسیا، یک پرسش اساسی را مطرح کرد: چگونه روزنامهنگاری باید در زمان پابرجایی تدریس شود که خبرنگاران در زمان فرهنگ معافیت از مجازات کشته شود؟
به باور آرائو «بیطرفی سرد، در شرایطی که قتل روزنامهنگاران به بالاترین رقم رسیده است، سانسور افزایش یافته و ژورنالیستان تمرین مسابقه بیعلاقگی دارند، فرهنگ معافیت و سرکوب رسانهها طغیان کرده است.
مادامی که در طول سه دهه گذشته گزارشگر جنوب اقیانوس غربی بودم، ترور پیر دکلرچ، دبیر کل اتحادیه طرفدار استقلال کالدونیون، در کالدونیا جدید (۱۹۸۱)، شورش »جمعه سیاه« را در پپیت (۱۹۸۳)، قتل عام هینگین در کالدونیای جدید (۱۹۸۴)، ترور رهبر استقلال کاناک (۱۹۸۵)، کودتای نظامی در فیجی (۱۹۸۷) و آغاز جنگ داخلی در بوژینویل (۱۹۸۹/۱۹۹۰) را پوشش دادم.
در سال ۱۹۸۸ ماموریت اختصاصی یافتم تا کودتا و منازعه فلیپین را پوشش دهم. یک اتاق در مانیل همراه با یک کشیش پروتستان، جوبللی ویا، کسی که جان ماری تجیبائو، رهبر استقلال کاناکو ییوین یئون را بهخاطر آنچه او و سایر فعالان کاناک میخواستند کشت. خیانت به جنبش استقلال با امضای آنها در توافقنامه ماتیگنون ۱۹۸۹ خودش توسط یکی از محافظان تجیبائو به ضرب گلوله کشته شد.
پس از آن که در سال ۱۹۹۳ به عنوان آموزگار روزنامهنگاری (پس از چندین سال کار روزنامهنگاری آزاد، به دانشگاه پاپو اگینه جدید پیوستم و بعد از آن که سالها بهعنوان خبرنگار خارجی مستقر شدم)، بیشتر به آنچه دانشجویان خبرنگاری در اتاق خبر برای پوشش خبر توجه میکنند، اهمیت دادم. مثل جنگ داخلی در آن زمان، بوگنویل، از جمله بحران جنگ نیابتی سندلاین (۱۹۹۷) و تیراندازی به سه دانشآموز در یوپی ان جی (۲۰۰۱)
من در سال ۱۹۹۸ به دانشگاه اقیانوس آرام جنوبی منصوب شدم، جایی که دانشجویان، جای که جرورج اپایت، در فیجی قصد کودتا داشت، (می ۲۰۰) و سایر رویدادهای مهم خبری را در وبسایت خود، رسانههای که از وبسایت آنها اقتباس میکردند و روزنامه وانسولوارا پوشش میدادند.
مهمترین اتفاق در منقه پاپوا غربی رخ داد که بیشتر آن را «جنگ فراموششده» هم مینامند، این موضوع کاملا توسط رسانههای بینالمللی فروگذاشته شد و در این موضوع، تروریزم حکومتی به ندرت مورد توجه قرار گرفت.
در همین زمان بود که پیمان امنیتی با اندونیزیا در نوامبر ۲۰۰۶ منعقد شد، استرالیا بهطور آشکارا آغاز به سرکوب فعالان و طرفداران استقلال شد.
استرالیا مشغول تمویل و آموزش نیروهای ضد تروریزم، در اندونیزیا زیر نام دینیوس ۸۸ یا انفجار ۸۸، به دلیل سرکوب وحشیانه فعالان بدنانم طرفدار استقلال شد.
در ماه می ۲۰۱۳، این نیرو متهم به قتل ۱۱ نفر شد و ۲۰ نفر دیگر نیز پس از درگیری نیروهای نظامی و پولیس در جنبش پاپووا در ارتفاعات مرکزی، در منقطهیی به نام »نوار غزه« ناپدید شدند. این مورد توسط مقامهای اندونیزیایی رد شد.
در همین حال، استرالیا و سایر کشورهای غربی سیاستی را دنبال کردهاند که واقعا از سرکوب معترضان و جنبشهایی که به دنبال خودمختاری اندونزی هستند، حمایت میکند، نیوزیلند از زمان آغاز کار دولت لنگ در سال ۱۹۹۹ به «جلوگیری از هرگونه اختلال در روابط نیوزیلند با اندونزی» متمرکز شده است.
گزارش دیدبان رسانههای اقیانوس آرام درباره آزادی مطبوعات در منطقه که مشمول بخشهای هراسافگنانه در غرب پاپووا بود، هشدار داد که در دو ولایت تحت کنترول اندونیزیا روزنامهنگاران در بدترین وضعیت به سر میبرند.
نیک چسترفیلد، سردبیر، ویست پاپئو میدیا که مدتهاست مستندترین و عمیقترین گزارشها را پیشکش میکند، برخی از این موضوعات را به تفصیل شرح داد.
جاکارتا همچنان ممانعتهای خود را برای همه روزنامهنگاران و کارمندان رسانههای خارجی از ورود به هر ولایت در غرب پاپوآ، حمایت میکند، مگر اینکه پیاپیش روند آهسته و بروکراتیک وزارت اطلاعات را پیشاپیش طی کرده باشد و تصویب شده باشد. حتا پس از تایید هم روزنامهنگاران همیشه تحت کنترول نهاد ملی استخبارات هستند. فقط درسال ۲۰۱۱ به سه روزنامهنگار خارجی اجازه دسترسی به پاپوا ربی داده شد.»
با کمال تعجب، تعداد اندکی از روزنامهنگاران این مسیر رسمی را انتخاب میکنند و بسیاری از آنها تصمیم به سفر به غرب پاپوا از مسیرهای غیر رسمی میروند، روندی که ممکن است موجب اخراج جمعی خبرنگاران مستقر در جاکارتا شود.
فعالان حقوق بشر به طور مرتب گزارش میدهند که نیروهای امنیتی کسانی را که در حال گفتگو با روزنامهنگاران خارجی دیده میشوند، آزار و اذیت میکنند، اگرچه بسیاری از افراد هنوز هم در حضور روزنامهنگاران خود را به خطر میاندازند.
روزنامهنگاران متعهد هستند که منطقه را بهطور مرتب و مکرر پوشش دهند و آنانی را که از کار با رسانههای خبری که به نفعشان نیست، یا حوادث را تفسیر سادهانگارانه میکنند مایوس نمایند.
پینوشت:
این مطلب شیرازهیی از کتاب جدید دیوید رابی، زیر عنوان «رسانه، ضرب و شتم و حقوق بشر در اقیانوس آرام» است.
دکتور *دیوید رابی، مدیر مرکز رسانههای اقیانوس آرام در دانشگاه ای.یو.تی نیوزیلند است و سالها به عنوان روزنامهنگار در اقیانوس آرام زندگی و کار کرده است.