تلاشی ناکام برای روایتی شیرین از شکستی تلخ
(نقدگونهیی بر فلم سینمایی پانیپت)
نویسنده: احمدفواد لامع
فلم پانیپت اثر سینمایی «اشوتوش گواریکر» کارگردان بالیوود، چند روز پیش در سینماها به نمایش درآمد. خلاف توقع و غوغاهایی که این فلم پیش از پخش برپا کرده بود، در روز نخست نمایش با استقبال گرمی مواجه نشد. هزینۀ ساخت این فلم بلند سینمایی صد کرور روپیۀ هندی اعلام شده است؛ اما در نخستین روز اِکران، فقط توانست بین ۶-۸ کرور روپیه درآمد داشته باشد. فلم «پدماوت» در عین ژانر، در نخستین روز اِکران ۱۹ کرور روپیۀ هندی به دست آورده بود.
دلایل این استقبال سرد تماشاچیان را منتقدان سینمایی هند در گزینش اشتباه بازیگران و همچنین انتخاب سوژهیی شکست غیرقابلانکار مرهتهها در جنگ تاریخی پانیپت عنوان کردهاند.
افغانها به علت پیوند تاریخی به نبرد تاریخی پانیپت و نقش برازندۀ احمدشاه ابدالی، شاهنشاه افغان در آن، برای تماشای این فلم ولع خاصی دارند و اگر گفته شود که فیصدی افغانهای مشتاق به تماشای این فلم بیش از فیصدی مشتاقان هندی آن است، مبالغه نکردهام.
من هم در نخستین روز اِکران فلم پانیپت، به تماشای آن شتافتم، با این پندار که حضور علاقهمندان فراوان ممکن است گرفتن تکت را دشوار کند؛ بنابراین پیشاپیش تکت آن را به صورت آنلاین خریداری کردم؛ اما با ورود به سالون سینما با افغانهایی برخوردم که نیمی از سالون بالای سینما را به خود اختصاص داده بودند و نیمی از چوکیهای سالون پایین همچنان خالی باقی مانده بود.
به هر صورت، با تماشای فلم اینک برداشتم را با شما در میان میگذارم.
نقاط ضعف و قوت فلم
برجستهترین عنصر فلم، نقشآفرینی «سنجیدت» است که نمیتوان از آن چشم پوشید. بدون درنظرداشت چگونگی داستان و روایتی که او آن را به تصویر کشیده است، هنرنمایی وی بر نقشآفرینی دیگران سایه گسترده است. برعکس «ارجن کپور» و «کریتی سنون» که نتوانستهاند خود را از تأثیر نقشآفرینان «پدماوت» و «باجیراو مستانی» برهانند. سنجیدت ثابت کرده است که بهمثابۀ یک هنرپیشۀ کارکشته، راه و روش خود را دارد.
گزینش ارجن کپور برای ایفای نقش «سدا شیو راوباو» با نقدهای فراوان همراه بوده است. بهراستی هم، ارجن نتوانسته است آنچنان که «رنویرسنگه» در نقش باجیراو درخشیده بود، در نقش برادرزادهاش، سدا شیو راو بدرخشد.
در بخش تخنیکی فلم، ضعف جلوههای ویژه آن باعث کاسته شدن از ابهت حکایت آن شده است، از کاخهای کاغذی گرفته تا سیاهیهای کمپیوتری برای کلان جلوه دادن سپاه و آبخیزی کمپیوتری دریای جمنا!
از لحاظ روایت تاریخی، فلم مملو از کاستیها و نارساییهایی است که آن را به فلمی هنری- تجارتی نزدیک کرده است؛ میتوان از این نقیصه تا حدی چشمپوشی کرد؛ ولی «اشوتوش گواریکر» کارگردان فلم ادعا میکند که سعی کرده به حقایق تاریخی پابند باقی بماند. اینجاست که باید کارکرد او را از لحاظ روایت تاریخی نقد کرد، بهویژه اینکه تماشای یک فلم هنری مبتنی بر رویدادهای تاریخی، با توجه به دوری نسل جدید ما از مطالعه، موجب میشود ناخودآگاه، تصاویر داده شده را بهمثابه حقایق پذیرفتهشده در ذهن خود حک کنند.
با درنظرداشت فلمهای اخیر سینمایی همچون «پدماوت»، «کیساری» و «باجیراو مستانی» انتظارم این بود که احمدشاه کبیر را نیز در حد «سلطان علاءالدین خلجی» و یا «محمد بنگش» زننده و وحشیصفت به تصویر کشیده باشند؛ هرچند تا حدی در حق وی مبالغه شده بود؛ اما بازهم از آنچه انتظار میرفت، تصویر نسبتاً بهتری از او ارائه شده است؛ هرچند احترامی که ما به احمدشاه درانی داریم و آن را «بابا» میخوانیم، مردم هندوستان به چنان دیدهیی به او نمینگرند و عقلانی هم نیست که از آنها چنین توقعی داشته باشیم. آنچه درباره نقش او در فلم پانیپت نقدبرانگیز است ناتوانی کارگردان و فلمنامهنویس در ارایۀ چهرهیی ثابت از «دشمن نهایت نیرومند» است.
احمدشاهی که – در فلم- بر تخت قندهار نشسته و با دست خالی چند مهاجم مسلح را از پای درمیآورد، احمدشاهی که کف دست خود را در برابر تیغ بُران سپر میکند و محافظان خود را از مداخله برحذر میدارد، در میدان جنگ اما چهرهیی است که خود را در عقب سپاهش پنهان نگه میدارد و شمشیر از نیام برنمیآورد مگر برای کشتن چند تن از سپاهیان گریزی خود.
احمدشاهی که توانسته است یکتنه امپراتوری بزرگی را تشکیل دهد و لشکرکشیهای ظفرمندانه داشته باشد، احمدشاهی که با شنیدن پیام ایلچی، فوراً به مقاصد پنهان نجیبالدوله پی میبرد، احمدشاهی که در شکستن و بستن پیمانها در هند از خود شایستگی نشان میدهد؛ همان احمدشاه چندبار به حدی سادهلوح نشان داده شده است که آگاهانه با فریب خوردن توسط یک فرد، وارد جنگ میشود.
احمدشاهی که در بخشی از فلم با شنیدن نامش، پیشوایان مرهته هیبتزده میشوند، در بخش دیگر با شنیدن خبر اغتشاش در قندهار، همچو طفلی به زانو درمیآید و فریاد برمیآورد.
از لحاظ چهره و سنوسال هم، احمدشاه در زمان وقوع جنگ پانیپت فقط ۳۹ سال داشته است؛ اما نقش او را سنجیدت ۶۰ ساله بازی کرده است. پسرش تیمور که در جنگ پانیپت نوجوان سیزدهسالهای بود، در فلم جوان برومند و بزرگی جلوه داده شده است.
این تناقضهای واضح در شخصیت احمدشاه درانی را نمیتوان به حساب «روایت ما و آنها» گذاشت، بلکه آن را نوعی از گیجی و گم شدن فلمساز در یافتن و ارایۀ شخصیت ابدالی خوانده میتوانیم.
یکی از نکات مثبت در کار اشوتوش گواریکر این است که اختلافات و انگیزههای مذهبی در آن نبرد را در حد نزدیک به صفر جلوه داده است و هدف او شاید جلوگیری از اثرات تفرقهانگیز فلم در جامعه هند بوده باشد. بنا بر روایات تاریخی، قدرتها در آن زمان برای بسیج سپاه از انگیزههای مذهبی کار میگرفتند.
نکتۀ مهم دیگری که میتوان آن را اساس روایت گواریکر از رویداد پانیپت عنوان کرد، رُخ ملتگرایی و وطندوستی در میان مرهتهها و سپاهیان آنان است. چنانچه در فلم نیز بیان شده است، احمدشاه کبیر خواستار مصالحه بود، اما کوتاه نیامدن مرهتهها باعث درگرفتن جنگ شد. سپاهیان مرهتهها به صدها هزار میرسید و لشکر احمدشاه حدود شصت تا هشتاد هزار.
دهلی و کانجپوره که شهرهای تدارکاتی محسوب میشدند نیز در اختیار مرهتهها افتاده بود. از لحاظ نظامی نیز فرانسه توپهای سنگینی را به مرهتهها کمک کرده بود، با تمام این سنجشها، مرهتهها باور داشتند که اگر جنگی آغاز شود، برندۀ قطعی آنها خواهند بود؛ ولی نتیجه بالعکس شد و مرهتهها شکست تاریخی و سنگینی متحمل شدند.
اکنون برای توجیه این اشتباهِ مرهتهها، بالیوود باید انگیزۀ پاکیزه و مقدسی برای آن بتراشد. گواریکر در فلم خود، ملتگرایی، حس مسوولیت نگهبانی از مردم شمال و وطندوستی را انگیزۀ مرهتهها معرفی کرده است، چیزی که در آن عصر و مکان هرگز مطرح نبوده است؛ زیرا مرهتهها بیش از هزار مایل به طرف شمال لشکرکشی کرده بودند و در حقیقت خود در سرزمین بیگانۀ «سلطنت دهلی- آل مغول» شمشیر میزدند. آنان نیز همانند سپاه درانی، مهاجم بودند نه صاحب خاک پانیپت.
در نهایت این مرهتهها بودند که در زمان تیمورشاه درانی دوباره به قصد انتقام به پانیپت یورش بردند و چون آنجا احمدشاه و سپاهی وجود نداشت با تجاوز به مردم غیرمسلح و عادی پانیپت و نواحی دهلی، آنان را بیرحمانه کشتند. آیا انگیزۀ ملتگرایی، حس مسوولیت نگهبانی و وطندوستیشان اینگونه بوده است؟
برعکس، آنچه انگیزۀ لشکرکشی درانی عنوان شده است، بیش از حرص به چپاول، سادهلوحی و فریب خوردن توسط نجیبالدوله، چیز دیگری نبوده است.
بااینهمه سعی و تلاش برای ساخت روایت تازهیی از جنگ پانیپت که در آن کنفدراسیون مرهتهها هزیمت سنگین دیده است، فلمساز نتوانسته دستکم بینندۀ هندوستانی را به اثرش علاقهمند کند؛ زیرا پانیپت چنان خاطره تلخی است که با صدها تلاش در شیرین نشان دادن شجاعت و پایمردی مرهتهها، نمیتوان آن را با اشتیاق به خور تماشاچیان هندی داد.