انگار فقط کافرها میتوانند دور هم جمع شوند!
فرشته حسینی
شب یلدا چه فلسفهیی دارد و چرا قدیمیها سر یک دقیقه درازتر بودن، اینهمه جاروجنجال به پا کردهاند و برایش قصه و افسانه بافتهاند و اسم خاص رویش گذاشتهاند، چیزی است که ما چندان عقلمان به آن قد نمیدهد و سرچ کردن دربارهاش هم با این انترنت کمسرعت و گران افغانستان چندان به صرفه نیست.
کل شب یلدا یک دقیقه طولانیتر است؛ آن وقت اگر بخواهیم دربارهاش مطلبی پیدا کنیم و بخوانیم چند ساعت از وقت گرانبهایی که میتوانیم در فیسبوک تلف کنیم و به این و آن فحش بدهیم، هدر میرود. به نظرتان این درست و انسانی است!؟
اما امان از وقتی که روز چاپ روزنامه با شب یلدا متقارن میشود و باید از خود حرکتی نشان داد تا خدا برکتی به صفحه کمرونق ما بدهد!
شب یلدا از آن شبها و مراسمهایی است که بر سر آن جاروجنجال زیاد است. تقریباً یک چیزی در مایههای فوتبال بارسا و ریال که وقتی باهم بازی دارند از چند روز قبل طرفداران و مخالفانش در فیسبوک همدیگر را به قطعات مساوی تکه و پاره میکنند.
در مورد یلدا هم بعضی از مذهبیها که از پیامبر هم مؤمنتر تشریف دارند، میگویند این رسم و رسوم مال کافرهاست. انگار فقط کافرها میتوانند دور هم جمع شوند و خوش باشند. من که فکر میکنم اگر خود پیامبر هم امروز در میان ملت پرشور حضور داشتند بدشان نمیآمد پیروانشان یک شب به هر بهانهیی جشن بگیرند و دست از بگیر و ببند همدیگر بردارند. در مقابل یک عده هم هستند که برپا کردن مراسم شب یلدا را برای خودشان حیثیتی کردهاند و برای درآوردن چشم همان مذهبیون خیلی مؤمن هر لحظه تبلیغات شب یلدا دارند. حالا بگذریم از اینکه اگر ازشان بپرسی نمیدانند یلدا خوردنی است یا پوشیدنی!
من خودم شخصاً عقیده دارم شب یلدا چیز خوبی است و برای کسی ضرر ندارد؛ اما واجب حتمی هم نیست. مثل محفل عروسی، که خوب جالب است و باحال و باعث تفریح و خوشحالی؛ ولی اگر نتوانستی بگیری هم اتفاق خاصی نیفتاده و آدم نمیمیرد! فقط نشان میدهد که یا پول نداری یا خسیس هستی یا حتماً یک مشکل مهم دیگر داری، خلاصه خاک بر سرت که یک عروسی هم نمیتوانی بگیری و مردم را نان بدهی تا آبرویت حفظ شود!
مثل اینکه مثال خوبی هم نبود، اصلاً بگذریم. به جای این حرفها برویم سر اصل موضوع. شب یلدا چی هست؟ میگویند یلدا آخرین شب پاییز را به اولین صبح زمستان پیوند میدهد. ما هم زیاد مقاومت نمیکنیم و این را قبول میکنیم.
میشود گفت که یلدا دیوار مشترک پاییز و زمستان است، یک جور پیچ و مهره که تقویم ما آدمها را به هم وصل کرده و ما برای تزیینش به آن رنگ و لعاب دادهایم و روی آن نقشهایی زیبا زدهایم تا بهانهیی باشد برای خوب شدن حالمان. این نقشها به مرور زمان با افزوده شدن مراسم و آیینها زیباتر و دلانگیزتر شدهاند تا به صورت فعلی به دست ما رسیدهاند.
از جمله این آدابورسوم میتوان شاهنامهخوانی، حافظ خوانی، فال حافظ، جمع شدن دور یکدیگر، نقل داستانها و بالاخره خوردن خوراکیهای خاص و خوشمزه را نام برد.
از نظر من مهمترین رمز ماندگار شدن شب یلدا هم همین ارجوقربی است که برای شکم در این شب قائل میشوند! و شکم در طول تاریخ بهانهای موجه برای همه خرابکاریها بوده است، چه برسد برای جشنها و خوشیها.
قرار است در این شب انار و چهارمغز و تربوز نوش جان بفرمایید.
حالا خوردن انار و چهارمغز منطقی به نظر میآید؛ چون طبیعتاً این خوراکیها در این مواقع وجود دارند، اما خوردن تربوز گمانم تازهترین رسم شکمی باشد که به شب یلدا اضافه شده، چون این تربوزهای سفید و رنگ و رو رفتهیی که شب یلدا گیرمان میآید معلوم است با هزار ترفند و نیرنگ به شب یلدا آورده میشوند و خودشان هیچ تمایلی برای حضور در این شب ندارند!
راستی یادتان نرود حتماً فال حافظ بگیرید. با اینکه جناب حافظ مثل همین مشاورهای روانشناس تلویزیونی چیزی نمیگوید که واقعاً به دردتان بخورد اما حداقل این است حرفهای قشنگی به زبان فارسی میزند؛ چیزی که این روزها کمتر از فارسیزبانان میشنویم!
شاهنامه هم میتوانید بخوانید البته اگر بتوانید بخوانید!
ممکن است حتی برنامههای شعر و آواز و موسیقی را در برنامههای مراکز فرهنگی و هنری پیدا کنید که در این صورت خوشا به حالتان.
در آخر هم یلدایتان مبارک و خوش و خرم باد