رفیقبازی سیاسی در سیاست افغانستان
با وجود اینکه اخلاق در سیاست از دیرزمانی از مفاهیم مناقشهبرانگیز بوده، ماکیاولی برخلاف ارسطو، جایگاه اخلاق در سیاست را با سفارش حیلهگری و دورویی برای شهریار، زیر سوال میبرد.
ریالیستها هنوز هم کمتر جایگاهی برای اخلاق در سیاست قایل استند. با این وجود هم دموکراسیهای امروزی بیشتر طرفدار و پابند اصول اخلاقی سیاستاند و هرگاه سیاستمداران از این دایره پا فراتر مینهند، به آن مهر فساد زده میشود.
اما مرز بین رفیقبازی سیاسی و اصول اخلاقی سیاست در افغانستان روشن نیست. این رویه بهشکل گسترده از دوران چندین سالۀ حکومت حامد کرزی شروع شد و به نحوی تا حالا هم ادامه دارد. از همین رو شخصیتهای چون رنگین دادفر سپنتا که خود معلم علم سیاست است در حلقۀ رفیقبازی شهریاری چون حامد کرزی درآمد و آشکارا از اشتباههای سیاسی او تا هنوز چشمپوشی میکند تا جایی که حامد کرزی سپنتا را برای توجیه عملکرد گذشته خویش بارها «شاهد» آورده است.
سپنتا تنها فردی نیست که به رفیقبازی سیاسی رو آورده، اما تفاوت او با دیگران در این است که او خود را آموزگار علم سیاست میداند که در غرب درس خوانده و با اصول اخلاقی سیاست از هر کسی دیگر بهتر آشناست.
آخرین مورد این رفیقبازی را میتوان در حرفهای والی هرات عبدالقیوم رحیمی دید که بهخاطر دوستی با مولوی مجیبالرحمن انصاری یکی از عالمان هرات، از حرفهای تندروانه دینی او چشمپوشی کرد. و همین طور حلقات دیگری که با تورم تشکیلاتی حتا در ارگ ریاست جمهوری، رفقای چندسالۀ خود را در این نوع تشکیلات شامل و جابهجا میکنند.
رفیقبازی سیاسی آیا کار غیر اخلاقی است؟
ارسطو در کتاب (اخلاق نیکو ماخوسی) از سه نوع دوستی یعنی دوستی مبتنی بر فایده، دوستی مبتنی بر لذت و دوستی مبتنی بر فضیلت (خوبی) نام میبرد.
از نظر ارسطو نوع متعالی دوستی، نوع آخر آن است و نوع اول و دوم را او معیوب میداند. رفیقبازی سیاسی را میتوان شامل دوستی مبتنی بر فایده کرد که هر دو طرف در پی سود بردن از همدیگرند و با پایان داد و ستد سیاسی، این نوع دوستی پایان مییابد.
با وجود اینکه تیلو شابیرت؛ دانشمند آلمانی رفاقت سیاسی را در کتاب خود (سیاست بوستون: خلاقیت قدرت) نوعی ابتکار سیاسی برای هنر سیاستورزی میداند، اما بهطور کلی دانشمندان علم سیاست، رفیقبازی و دوستی را در جوامع مدرن به حوزۀ خصوصی محدود میسازند.
از نظر نظریهپردازان سیاسی، رفاقت با هدف متعالی سیاسی که در آن «حقوق همه» باید «برابر» تامین شود سازگار نیست. چون تامین حقوق برابر در جامعه، اساس نظامهای دموکراتیک را میسازد، ولی در رفاقتبازی سیاسی، افراد تنها در مقابل گروه خاصی خود را متعهد میدانند و نه همه.
دوستی دیگر بین شهروندان برای زندگی جمعی چون (دولت شهر) با تعداد محدود افراد پیششرط ضروری نیست که شهروندان با هم آشنا باشند و در مراسم خوشی یا عبادی غذای همگون صرف کنند. جامعه مدرن، جامعه متکثر، به دور از روابط شخصی ولی قانونمند است که دیگر از یکسری اصول ساده چون (دولتشهر) پیروی نمیکند.
بنابراین دوستی در جامعه مدرن به حوزه روابط اجتماعی شخصی محدود شده و هرگاه دوستی وارد حوزه عمومی در سیاست میشود از آن به عنوان فساد یاد میکنند که راه را برای الطاف سیاسی (بخشش)، نیپوتیسم و کلاینتالیسم هموار کرده و به نورمهای دموکراتیک آسیب میرساند. رفیقبازی سیاسی متفاوتتر از دوستی مدنی (موجودیت حوزه عمومی و اعتماد برای تبادل و ابراز دیدگاههای متفاوت) مبتنی بر قانون است.
نظامهای غیر دموکراتیک دارای ساختارهای غیر رسمی با روابط شخصی و درگیر رفاقتهای سیاسی است. بهطور مثال در روسیه که روابط شخصی و رفاقتهای سیاسی همان طوری که (نیکولاس هیوز) استدلال میکند حوزۀ عمومی را تحت تاثیر قرار داده و فضای دیالوگ و گفتگوی دموکراتیک را از میان برداشته است.
از همین رو، چنین روابط سد بزرگی برای اظهار نظر مخالف و مانع تفکر انتقادی در جامعه میشود. پس جای تعجب نیست که رفاقتبازی سیاسی از نظر اخلاقی کار ناپسند است.
گسترۀ رفیقبازی سیاسی
با وجود اینکه قرابت و خویشاوندپروری نقش مهمی در نهادینهسازی فرهنگ فساد در افغانستان داشته، رفیقبازی سیاسی (بدون درنظرداشت علایق قومی و زبانی) در ترویج فساد کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
در این رابطه نقش حامد کرزی بعد از شکلگیری حکومت جدید از همه برجستهتر است. حلقه دوستی او هنوز هم متشکل از جنگسالاران برجسته، لیبرالدموکراتهای چون سپنتا و افراد طرفدار تفکر افراطی چون طالبان با تفاوتهای عمیق ایدیالوژیک است.
آنچه این گروهها و افراد را باهم پیوند میدهند دوستی مبتنی بر فایده است، نوعی دوستی که ارسطو از آن بهعنوان دوستی معیوب و ناپایدار یاد میکند. نمونههای اینگونه رفیقبازی متاسفانه در سطوح مختلف دولت و گروههای قدرتطلب خارج از دولت بیشمار بوده و به نهادینهسازی نوعی فرهنگ بیمارگونۀ سیاسی کمک میکند.
گسترۀ رفیقبازی تنها محدود به ساحۀ سیاست نمیشود. رفیقبازی حتی حوزههای دیگر را در افغانستان همچنان متاثر ساخته است. به گونه مثال یکی از این حوزهها حوزۀ ادبی است که آثار شاعران و نویسندگان افغان معمولا توسط دوستان و آشنایان نزدیک صاحب اثر نقد شده و به پاس دوستی، از معایب کار آنها چشمپوشی میشود.
این کار در ذات خود ناپسند و غیر اخلاقی است. در کل، فرهنگ دوستی ما با تفکیک حوزه خصوصی و عمومی و با درنظرداشت جنبههای اخلاقی آن، بهطور جدی نیازمند تجدید نظر و واکاوی بیشتر است.
مجیبالرحمن اتل؛
پژوهشگر انستیتوت مطالعات منطقهیی دانشگاه ایرلنگن آلمان
آقای اتل به خوبی حق مطلب را اداء کرده است. رفاقت های که در حال حاضر در جامعه ما بین سیاستمداران در جریان است، نه لحاظ منفعت اجتماعی بلکه بر اساس منعفت شخصی و قومی و گروهی است. بنابراین سودی برای کشور نه داشته و بلکه کشور ما را به تباهی در لجن زار فساد کشانده است. چون همان طوری که درمتن مقاله به آن اشاره رفته است، رفاقت ها باعث می شود تا شخص از خطا های رفیق چشم پوشی کرده و در نتیجه فساد گسترش یافته و یا همین گونه رفاقت ها در واقعیت امر با دزدان دهن جوال گرفتن است. با سپاس از روزنامه راه مدنیت. و نویسنده محترم که موضوع را خوب واکاوی کرده است.