مقاله

ضرورت حضور موثر جبهۀ چهارم

سید اصغر *اشراق

جنگ و صلح دو مفهوم همزاد بشر است. موجودیت هر دو وابسته به منافع و ارزش‌های افراد و طرف‌های جنگ و صلح است. منافع و ارزش‌هایی که به‌خاطر آن‌ها جنگ و صلح واقع می‌شود دو گونه است.

یکی همه‌شمول و متعلق به تمام افراد جامعه. تامین این منافع و ارزش‌ها باعث آرامش، رفاه و خوش‌بختی اجتماعی می‌شود. امروز تامین‌کننده این منافع و ارزش‌ها در افغانستان، دولت، جامعه مدنی و فعالان حقوق بشر است.

نوع دیگر منافع و ارزش‌ها متعلق به افرادی است که برای‌شان خوش‌بختی و رفاه اجتماعی مطرح نیست. آنان با ذهنیت قتل‌محور و خشونت‌گرا تامین‌کنندۀ منافع بیگانگان است. نماینده این قطب در افغانستان گروه طالبان با محوریت ملا برادر و انس حقانی است.

امروز در افغانستان بیش از هر زمانی موضوع جنگ و صلح حیاتی شده است. در جنگ و صلح افغانستان سه جبهه عملا شکل گرفته و یک جبهه غایب است. جبهه اول با محوریت رییس‌جمهور غنی، جبهه دوم با محوریت عبدالله عبدالله رییس اجرایی و جبهه سوم با محوریت ملابرادر و انس حقانی.

 جبهه چهارم با اشتراک فعالان جامعه مدنی، حقوق بشر، حقوق زن، حقوق اطفال، اصحاب رسانه و روزنامه‌نگاران، روشنفکران، استادان پوهنتون، معلمین و محصلین، شخصیت‌های سیاسی و متنفذان اجتماعی در شرایط کنونی باید تشکیل و از ارزش‌ها و دست‌آوردهای ۱۹ ساله دفاع کنند.

سوال اساسی این است که از سال ۲۰۰۱ تا سال ۲۰۲۰ جامعۀ افغانستان چه دست‌آورها و ارزش‌هایی خلق و نهادینه ساخته است که امروز برای حفظ و تداوم آن باید مبارزه کنند. بدون شک در این ۱۹ سال ما دست‌آوردهای ارزش‌مندی با همکاری ایتلاف بین‌المللی به رهبری ایالات متحد امریکا کسب کرده‌ایم که قابل قدر است و باید از آن دفاع صورت گیرد.

این دست‌آوردها عبارتند از قوانین نافذۀ کشور با محوریت قانون اساسی، موجودیت حدود ۳۴پوهنتون دولتی و ده‌ها دانشگاه خصوصی با هزاران دانشجوی دختر و پسر در تمام ولایات، موجودیت هزاران باب مکتب با چندین ملیون دانش‌آموز دختر و پسر در سراسر کشور، اعمار سرک در تمام قریه‌ها، ارایه خدمات مخابراتی سراسری، فعالیت صدها شفاخانه دولتی و خصوصی در تمام ولایات، فعالیت ده‌ها بانک دولتی و خصوصی، نهادینه‌سازی ساختار اداری منظم در عرصه خدمات ملکی و آموزش هزاران متخصص در بخش‌های دولت‌داری، نهادینه‌سازی سیستم مالیاتی منظم، نهادینه‌سازی سیستم تحقیقی و قضایی مسلکی برای حل و فصل دعوای شهروندان، نهادینه‌سازی سیستم منظم نظامی در سه بخش دفاع، تنفیذ قانون و استخبارات، فعالیت صدها رسانه تصویری، صوتی و چاپی آزاد با گرایش‌های فکری گوناگون در زمینه‌های سیاسی، مدنی و فرهنگی، ایجاد نهاد ارتباط خارجه و روابط منظم دیپلماتیک با تمام کشورهای دنیا، نهادینه‌سازی آزادی بیان و اندیشه، آزادی‌های فردی و مدنی و نظم زندگی اجتماعی بر اساس قرارداد اجتماعی در روشنایی قوانین تدوین‌شده در کشور.

امروز روابط ما بر اساس نژاد، قوم، مذهب، منطقه و زبان تنظیم نمی‌شود؛ بل ما بر اساس قرارداد اجتماعی زندگی می‌کنیم. رفتار شهروندان حداقل در شهرها را قبیله، ایل، داروغه و ارباب تعیین نمی‌کنند؛ بل اکثر رفتارهای اجتماعی بر اساس قوانین مدون و نافذ در کشور عملی می‌شود. این‌ها ارزش‌ها و دست‌آوردهایی است که افغان‌ها در این سفر دشوار ۱۹ساله خلق و نهادینه ساخته است.

جبهۀ اول با محوریت رییس‌جمهور غنی امروز شعارش دفاع و حراست از تمام این دست‌آوردها و ارزش‌هاست، اما آنان با انگیزه حفظ قدرت از این دست‌آوردها دفاع می‌کنند.

جبهه دوم با محوریت داکتر عبدالله رییس اجرایی است که تا هنوز داعیه و شعار این جبهه مشخص نیست. این جبهه از صلح حمایت می‌کند، اما واضح نمی‌سازد که صلح با کدام شرایط باید تامین شود. تلاش این جبهه بیشتر معطوف به تصاحب قدرت و شامل بودن در پروسۀ صلح است.

جبهه سوم گروه طالبان با محوریت ملا برادر و انس حقانی با داعیه مشخص و خطرناک. آنان قوانین نافذه کشور با محوریت قانون اساسی افغانستان را قبول ندارند، نظم دولتی ملکی و نظامی فعلی را قبول ندارند، تمام پوهنتون‌ها و مکاتب از نظر آن‌ها غیر اسلامی و غیر دینی است. برای آنان فراگیری ساینس، ریاضی، فلسفه، هنر و ادبیات، بدعت و عامل فساد زندگی است. آزادی بیان و اندیشه و آزادی‌های فردی و مدنی را برنمی‌تابند، نظم زندگی اجتماعی بر اساس قرارداد اجتماعی در روشنایی قوانین نافذ و موجود کشور را برخلاف روش زندگی فردی و اجتماعی‌شان می‌دانند و در تلاش‌اند این نظم را دگرگون و نابود سازند. حضور زنان و دختران در جامعه از نظر آنان فسادآور است. تونی گیسوان زنان و دختران عامل تباهی جامعه و بوی عطر زنان در کوچه و بازار عامل فساد روح و روان طالبان کرام.

 بدیل ملا برادر و انس حقانی برای علوم و هنر چند متن مبهم است که در بازار قصه‌خوانی پیشاور در کاغذهای زرد بی‌کیفیت و بدریخت چاپ می‌شود. خواست اصلی طالبان سلطۀ همه‌جانبه بر اساس تفکر قصه‌خوانی پیشاور بالای ملیون‌ها شهروند و جوان تحصیل‌کرده و اندیشمند اعم از زن و مرد است.

جبهه چهارم همه‌شمول، با نکاتی که یادآوری شد در این شرایط باید تشکیل شود و فارغ از هرگونه خواست فردی و منفعت شخصی در مقابل تفکر سلطه‌جو، عقل‌ستیز و انحصارگر طالبان ایستاد شوند و در هماهنگی با نهادهای حقوق بشری بین‌المللی برای حفظ دست‌آوردها و ارزش‌های انسانی مبارزه و دادخواهی کنند.

این میدان برای دکتور غنی و داکتر عبدالله بسیار وسیع است. آنان به‌تنهایی توان مبارزه در این میدان را ندارند و احتمال دارد که در دقایق آخر بازی را ببازند و همه چیز دگرگون شود. چنان‌که طالبان در خزان سال ۱۳۷۵ از نفاق دولت مجاهدین استفاده و همه را غافل‌گیر کرد.

طالبان با تفکر بدوی و خشونت‌محورشان که تعدادشان به ۱۰۰هزار نفر نمی‌رسد و هزاران شهروند این کشور را در این مدت کشته‌اند، با کمال وقاحت اراده دارند بیش از ۳۰ملیون افغان را که تعداد کثیرشان مسلط به علوم و تخصص‌های مختلف‌اند در اسارت بگیرند.

اگر خواست جبهه چهارم مشخص باشد و دادخواهی قدرت‌مند و هدفمند را آغاز کنند، طالبان راهی جز قبول خواست افغان‌ها ندارند. حتا اگر رییس‌جمهور ترمپ ۴۵دقیقه و یا ۴۵ساعت با ملا برادر تلیفونی صحبت کرده باشد.

جبهه چهارم خطوط سرخ زندگی‌شان را اعلان کنند. این خطوط عبارتند از رعایت حقوق بشر در قالب اعلامیه‌ها و میثاق‌های بین‌المللی حقوق بشری، رفتار اجتماعی مبتنی بر آزادی‌های فردی و مدنی مطابق قوانین ملی و قوانین حقوق بشری، آزادی بیان و اندیشه، آزادی کسب علوم تجربی و انسانی توسط دختران و پسران، حفظ قوانین نافذه کشور با محوریت قانون اساسی و حفظ نظم و سیستم دولتی، خصوصی و مدنی کنونی کشور.

وضعیت امروز نقطه مرزی است بین مرگ و زندگی. زندگی تنها نفس کشیدن در سایه هر نوع حکومت نیست، بل عبارت از زیستن بر اساس حقوق طبیعی و اجتماعی است. متاسفانه ملا برادر و انس حقانی برای افغان‌ها نه حقوق عندی بر اساس طبیعت قایل است و نه حقوق آفاقی بر اساس عقلانیت بشری. در این مقطع تاریخی هر نوع مماشات و سهل‌انگاری خودکشی است.

جبهه چهارم باید برای جهانیان نشان دهند که ما می‌خواهیم هیچ انسانی در این سرزمین کشته نشود و از بی‌سوادی، جهل، فقر، خشونت و انحصارگری رنج نبرد، اما طالبان می‌خواهند با کشتن شهروندان دوباره سایه جهل را بگسترانند و همه امیدها، آرزوها، سرور و شور زندگی افغان‌ها را بربایند و برای دلخوشی باداران منطقه‌یی‌شان به آنان تحفه دهند.

 در این شرایط، جبهه چهارم باید در کنار غنی و عبدالله به‌منظور دفاع از ارزش‌های ۱۹ساله ایستاده شود و برای آن‌ها خط مشی تعیین کنند که از این خطور سرخ نگذرند؛ زیرا آنان سیاست‌مدارند و سیاست‌مداران در معامله‌کردن دست و دل باز دارند. دادخواهی برای حفظ ارزش‌های مشترک همگانی شود و مسوولیت تنها بر شانه‌های دکتور غنی و داکتر عبدالله نباشد.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا