در حکومت علیه حکومت
دولتی که اقتدارش را نشان ندهد، دولت نیست
سلیمان باختری
در طی سالهای گذشته، یکی از مهمترین دلایل شکست دولت در مقابل دشمنان و البته شکست روایت دولت- ملت، نفوذ طالبان و طرفداران آنها در میان مقامهای ارشد و کارمندان حکومت بوده است.
فکر کنید هر عملیاتی که دولت میخواسته علیه گروههای تروریستی و مخالفان مسلح انجام بدهد، قبل از قبل یکی از داخل دولت به آنها خبر میرسانده، حتی هر مصوبهیی که دولت برای افزایش و کاهش مالیه گمرکی وضع میکرده قبل از اتاقهای تجارت، پاکستان اطلاع پیدا میکرده است.
چندی پیش وقتی یکی از قاتلان مردم؛ انس حقانی که صدها عملیات انفجاری و انتحاری به او برمیگشت، از جمله انفجار چهارراهی زنبق که باعث مرگ بیش از چهارصد نفر و معلولیت صدها نفر دیگر شد، بدون مجازات از محبس خلاص شد. یک عده از روشنفکران و نویسندگان دولتی به دیدن او رفتند و برای او شعر خواندند و بعد از او خواستند که شعر بخواند و مثل ملکالشعرایی که تازه جایزه نوبل گرفته باشد از او تجلیل کردند.
با این ذهنیت قاتلپرست است که ما هر روز کشته میدهیم و شکست میخوریم. دشمنم بود و عاشقش بودم؛ این دقیقترین تعبیر در اینباره است. جالب است که چطور این آدم در این چند سال اعدام نشد؛ چون عدهیی همیشه خواب آزادیاش را میدیدند، همان عدهیی که برای اعدام زمان احمدی، روزنامهنگار، بیصبری میکردند.
این زخم ناسور در این چند روز، دوباره سر باز کرده و تشت رسوایی فیض زلاند؛ استاد پوهنتون کابل، با سخنان سخیفش از بام افتاده است. فیض زلاند که سخنگوی یکی از تیمهای مطرح انتخاباتی بود، استاد رسمی دانشگاه کابل است، جایی که در آن بهترین استادان ما سالها پشت دروازه میمانند، اما یک همکار بالقوۀ تروریستها در آن صاحب کرسی است.
او در صحبت تلیفونی خود که فایل صوتی آن در رسانهها دست به دست میشود با بیشرمی به طالبان میگوید: «حکومت که از طالب آتشبس میخواهد، باز چون میدان هوایی ارگ، سرکها و تلویزیونها پیش حکومت است، عسکر و اردو پیش حکومت است، هر روز به طالبان خواهند گفت که بیایید این خانم که دهن دروازه ارگ آمده پسرش را شهید ساختید جواب بدهید، در فلان انفجارتان که دوصد نفر تلف شده، تظاهرات کردهاند و از این قبیل گپها که طالبان را مثل حکمتیار خواهند ساخت. مگر قضیه باید سرچپه شود، طالبان میدانهای هوایی را از نزدشان بگیرد، ارگ را از وجودشان خالی کند، سرکها و زمینها را از نزدشان تصرف کنند باز به اینها بگویند که بیایید. حالی چی میخواهید.»
یعنی میدانهای هوایی را انفجار بدهید، سربازها را بکشید و ارگ را راکتباران کنید. او از حملات بیشتر به شفاخانه و مکتب حمایت میکند تا بعد دولت در موقع ضعف باشد و بگوید چه میخواهید ما در خدمتیم!
چنین هیولایی در پوهنتون کابل از دولت معاش میگیرد؛ از مالیه کسانی که برای مردنشان آرزو میکنند و برنامه میریزند. اگر هم دولت بخواهد این آدم را دستگیر کند، صدها نفر در داخل دولت پیدا میشوند که از او حمایت کنند و او را بهعنوان شاعر و نویسنده تجلیل کنند.
ما واقعا برای که میجنگیم؟ سربازان ما که هر روز جنازههایشان در تابوتهای تلخ به بدخشان و اندراب و ننگرهار میرسند برای چه کسانی کشته میشوند؟ برای همین زلاندها. برای وحشیهایی که فرزندانمان به دستشان گروگان است و جان ما در کف دست خونینشان.
چگونه امکان دارد؟! اما متاسفانه امکان دارد و هیچ کاری هم صورت نمیگیرد. حال آنکه دولت در خط باریک فنا و بقا حرکت میکند و مبادا همان اشتباه داکتر نجیب را به تصور خویشاوندی تکرار کند. این کشور توان تاوان دادن و چهل سال جنگ داخلی دیگر را ندارد. باید او و همه همفکرانش دستگیر شوند و هر کسی هم که از آنها ضمانت و حمایت میکند بیتعارف دستگیر و مجازات شود.
دولتی که اقتدارش را نشان ندهد، دولت نیست. دولتی که اسیر چند تروریست باشد برای چه با اربابان آنها مذاکره میکند؟ این همان سیاست اشتباهی است که آقای کرزی انجام داد و همه پستهای مهم دولتی را به آدمهای ارشد حکمتیار سپرد. آدمهایی که امروز میگویند ما فدایی حکمتیاریم، یعنی سالها از خون و خوان مردم علیه مردم عمل میکردهاند، مقام ارشد حکومت بودهاند و به نفع کسی کار میکردهاند که پشت دروازههای کابل، برای کشتن معلم و متعلم کابل نقشه کشیده است. یعنی آقای کرزی سالها جان و مال و ناموس مردم را به دست قاتلان و تروریستها سپرده بوده است.
امروز دولت باید درس بگیرد. دشمن دولت، شمالی تلوار نیست، دشمن دولت کسانی نیستند که پوهنتون را دانشگاه یا یونیورسیتی میگویند، دشمن دولت، موریانههاییست که از درون در حال فروپاشاندن دولت هستند. باید بیخ این ستون پنجم کنده شود. اگر نه بیخ جمهوری نوپای ما، بیخ تمدن و آزادی ما را خواهند کند. دوباره دارهای چهارراهی آریانا برافراشته میشود و البته که دختر و پسر خود این فیضهای بیفیض، بیش و پیش از همه صدمه میبینند.
در غیر آن، بهتر است دولت را مستقیما به طالبان بسپاریم تا حداقل نظامی یکدست بیخاین داشته باشیم. از مردن تدریجی یک رویا، از یک تلخی بیپایان، یک پایان تلخ بهمراتب بهتر است.
باختری شما از شجاعی علی پور محقق خلیلی مزاری هم بګوید وبنوسید زلاند استاد است وبه کانون علم ودانش مصروفیت دارد طالبان هم تابعین افغانستان است حق دارد در حکومت کارکنند ریس شود وزیر شود بست سال تمام قدرت دولتی دراختیار شروفساد است که همه دار ونه دار افغانستان را چورکردند از وضیعت بد امنیتی کابل بنوسید از وکیلان چپا ولګر بنوسد از فحشا روسپی ګری در کابل وولایات بګوید برکت این همه همان پولیس ناملی اردو ناملی وامنیت ناملی اقلیتهای مزدور است که به کفار جاسوسی وغلامی مکنند