آیا فمنیزم خطری بالقوه برای مردان است؟
حسین آقاحسینی
واژۀ فمنیزم در افغانستان در بین بسیاری از مردم، دارای بار معنایی منفی است و بسیاری از افراد به محض شنیدن این موضوع که فردی فمنیست است یا اینکه زنان به دنبال کنش فمنیستی هستند، بهشدت موضع گرفته و به سرعت مفاهیمی چون مردستیزی، غربزدگی، ضدیت و مخالفت با ازدواج، عشق و مادری را به فمنیزم ربط میدهند.
یکی از وجوه مهم ضدیت با فمنیزم که در واقع ناشی از عدم آگاهی درست از این مفهوم و جنبش است، واکنشی است که نسبت به زنان فمنیست و یا زنانی که هدف خود را مبارزه برای حقوق زنان قرار دادهاند، صورت میگیرد.
این زنان به وضعیت اجتماعی موجود که مبتنی بر نابرابری میان زنان و مردان است معترض هستند و به اشکال مختلف از مشارکت اجتماعی گرفته تا شیوۀ سخن گفتن و لباس پوشیدن، نظم موجود را به چالش میکشند. از منظر عمومی، این زنان، مردنما، نامتعارف، مردستیز و حتی خطرناک تصور میشوند.
نگاهی به زندگی تلخ و غمبار فمنیستها در سراسر جهان از اروپا و امریکا گرفته تا مصر و ترکیه و فلسطین و ایران (که بسیاری از آنها در طردشدگی، فقر و تنهایی یا مردند و یا خودکشی کردند) نشان میدهد که زنان دگراندیش و کسانی که خود را وقف آزادی و رهایی زنان کردهاند، بهویژه در خاورمیانه و جوامع اسلامی، کمترین مقبولیت اجتماعی را داشتهاند.
ساختار سیاسی و مذهبی و همچنین مردان، آنها را به چشم تهدید نگریسته و به طرق مختلف از محرومیت اقتصادی و اجتماعی گرفته تا زندان و ترور و قتل عام گروهی و اعدام، کوشیدند صدای این زنان را خاموش کنند.
جای تاسف است که سالهاست در کشورهای اسلامی، توان فراوانی مصروف برداشتن حجاب از طرف گروهی و بازگرداندن آن توسط گروهی دیگر شده، اما بدتر از آن این است که منازعۀ حجاب و آزادی زن، مبارزۀ زنان بر سر حقوق خود را به تمامی تحت تاثیر قرار داده و این پیشینه، موجب غصب جنبش زنان و زبان فمنیستی آنها توسط استعمار غربی شده است.
به علاوه، استفادۀ ابزاری از فمنیزم برای سلطۀ فرهنگ استعمارگران و زوال فرهنگ بومی، باعث به وجود آمدن این گمانه برای فمنیزم در جوامع غیرغربی شد که فمنیزم، ابزاری جهت خدمترسانی به سلطۀ استعماری و غربزدگی است. این گمانه مبارزۀ فمنیستی در جوامع اسلامی را با موانع بسیاری روبه رو کرد.
در افغانستان، مردان بسیاری، آشنایی کامل و درستی از فمنیزم ندارند و با شناخت پراکنده و ناقصی که از شبکههای اجتماعی به دست آوردهاند، فمنیزم را تهدیدی برای ارزشهای اجتماعی افغانستان میدانند.
از طرفی برخی زنان، با شناخت نادرست از فمنیزم، خود را فمنیست مینامند و در ستیز با مردان قرار گرفتهاند و با کنشهای شتابزده، نامعقولانه و سطحی، باعث ایجاد سوتفاهمها و کجفهمیها نسبت به فمنیزم حقیقی، در بین بسیاری از مردم میشوند.
این درحالی است که فمنیزم نه به دنبال از هم گسیختن خانواده و نه در ذات خود، مردستیز است. هدف اساسی فمنیزم ایستادن مقابل تمام تبعیضات و نابرابریها و مبارزه برای حقوق انسانی زنان است، اما از آنجا که همۀ ساختارهای اجتماعی مسلط بر جوامع انسانی با سلطۀ مردانه تعریف شدهاند، فمنیزم چارهیی ندارند جز مبارزه برای تغییر این ساختارها و بازتعریف جهان به گونهیی که این بار نقش زنان و حقوق آنها نیز دیده شود.
جهانبینی فمنیستی در سراسر جهان در جستجوی آن نظم سیاسی و اجتماعی است که در آن سلطۀ جنسیتی و تبعیض وجود نداشته باشد، از اینروست که ما نمیتوانیم از یک فمنیزم واحد و یکدست صحبت کنیم. این جنبش، اشکال، تعاریف و شیوۀ مبارزاتی مختلفی دارد؛ زیرا تیوریهای بیشماری بر محور چگونگی مقابله با تحقیر و تبعیض جنسیتی بر زنان در چارچوب نظمهای سیاسی موجود از جانب فعالان حقوق زنان تعریف شده است.
خلاف آنچه بسیاری از افراد و بهویژه مردان، تصور میکنند، جنبش حقوقی زنان یا فمنیزم، لزوما سر ستیز با مردان ندارد و آنها را دشمن خود نمیپندارد. فمنیزم در راه تحقق اهدف خود، نه تنها با مردان دشمن نیست، بل آنها را به یاری میطلبد؛ چون به خوبی میداند در جهانی که نیمی از جمعیت آن را مردان تشکیل میدهند و قدرت، ثروت و اراده و زمام بسیاری از امور به دست مردان است، تا آنها نسبت به برابری زن و مرد و بهبود جایگاه اجتماعی و فردی زنان آگاه نشوند و دست از امتیازهای سنتی و مردسالارانه خود نکشند، تلاش زنان به تنهایی دستآورد چشمگیری نخواهد داشت.