کودکان زبالهگرد؛ طردشده از دنیای کودکانه
الهه موسوی؛ جامعهشناس
سلامت جسمی و روانی کودکان شاغل به جمعآوری زباله به شدت در خطر است
از زمان انقلاب صنعتی، کارخانهدارها به این فکر افتادند که چرا فقط مردان و زنان نیروی کار انسانی باشند. چرا کودکان نباشند؟
کودکان با دریافت دستمزدی خیلی کمتر تا ۱۸ساعت در روز هم کار میکردند. تا سال ۱۸۱۰، دومیلیون کودک فقیر در کارخانهها و معادن به کار گرفته میشدند تا اینکه اولین قانون دربارۀ کار کودکان در بریتانیا وضع شد و از ساعت و شرایط سختی کار، کم کرد.
سپس، پیمان جهانی حقوق کودک که حاصل ده سال تلاش کارشناسان حقوق، روانشناسی، جامعهشناسی، بهداشت و بحث و گفتگو بین نمایندگان کشورهای عضو سازمان ملل متحد بود، در سال ۱۹۸۹ در ۵۴ماده تدوین گردید و در سال ۱۹۹۰ به تصویب سازمان ملل رسید.
پیمان جهانی حقوق کودک بر اساس پیشینهیی تاریخی شکل گرفته است. جنگ جهانی اول پیامدهای ناگواری برای همۀ جهانیان بهخصوص اطفال داشت. بههمین علت، پس از پایان جنگ در سال ۱۹۲۳، اولین اعلامیۀ حقوق کودک به منظور حمایت از اطفال در برابر آسیبهای ناشی از جنگ، در ژنو تنظیم گردید و در سال۱۹۲۴ به تصویب جامعۀ بین الملل رسید. مفاد این اعلامیه بیشتر در زمینۀ فراهم کردن امکانات مناسب برای تغذیه، بهداشت و مسکن برای کودکان جنگزده و آواره و حمایت از آنان در برابر آسیبهای جسمی و روانی ناشی از جنگ بود.
با تاسیس سازمان جهانی کار، مقابله با کار کودکان در اولویت قرار گرفت و چشمانداز این سازمان این بود که پدیدۀ کار کودکان را تا سال۲۰۲۵ خاتمه دهد. با این وجود، براساس آمار سازمان جهانی کار، هنوز ۱۵۲میلیون کودک کار در جهان وجود دارد.
افغانستان کشوری است که همراه ۱۹۲کشور دیگر، پیماننامۀ جهانی حقوق اطفال را امضا نموده، اما تاکنون پس از گذشت سالها به دلیل فقر، بیسوادی و فساد، نتوانسته به قوانین این پیماننامه پایبند بماند.
بنابر آمارهای رسمی وزارت کار و امور اجتماعی یک میلیون و ۲۰۰هزار کودک کارگر وجود دارد و بر اساس گزارشهای کمیسیون حقوق بشر، بیش از ۹۰درصد این اطفال بیش از ۳۵ساعت در هفته کار میکنند که همین مساله باعث میشود تا چنین کودکانی فرصتی برای لذت بردن از دنیای کودکانۀ خود نداشته باشند و برخلاف کودکان دیگر از بسیاری از فرصتها، امکانات و نیازهای طبیعی خود دور بمانند.
بر اساس گزارش کمیسیون حقوق بشر ۵۰درصد کودکان کارگر مشغول شاگردی در مشاغل دکانداری، ترمیمکاری موتر، هوتل، نانوایی، کفاشی و حلبسازی و … ۵۰درصد دیگر، مشغول دستفروشی، زبالهگردی، اسپندی و سایر کارهای آزاد هستند.
حقیقت تلخی که ما همهروزه (در ارتباط با کارگری کودکان) شاهد هستیم. اطفالی هستند که در آشغالها (کثافات یا زبالهها) برای پیدا کردن پلاستیکها، فلزات و شیشه غوطهورند تا با فروش آنها بتوانند نان خانواده را تامین کنند.
چرا زبالهگردی؟
افزایش کودکان زبالهگرد به این دلیل است که آشغال (زباله) درآمدی است که قابل دسترس است و یادگرفتن تفکیک زبالهها کار پیچیدهیی نیست.
ازسوی دیگر، افرادی که کودکان را تشویق به زبالهگردی میکنند، پیشنهاد امکاناتی مثل جای خواب، سرپناه و دستمزد و امکانات دیگر را میدهند.
کودکان زبالهگرد چه کسانی هستند؟
معمولا کودکان زبالهگرد کودکانی هستند که از ولایات مختلف برای کارگری و زندگی بهتر، همراه با خانواده خود و بعضا به تنهایی به شهرهای دیگر سفر میکنند و به دلیل بیپناهی و نداشتن جای خواب و غذا به مشاغل اینچنینی روی میآورند. برخی از این کودکان از ولسوالیها و مناطق محروم اطراف به سطح شهر آمده و مشغول زباله گردی میگردند. از آنجا که پدیده زباله گردی ارتباط مستقیمی با افزایش فقر و بیکاری در سطح جامعه دارد نمیتوان کودکان زبالهگرد را صرفاً کودکانی نامید که از سایر ولسوالیها و ولایات آمدهاند بلکه چنین کودکانی در بطن هر جامعهای نیز رشد میکنند و در سطح شهر زندگی میکنند، مربوط به لایههای پنهان و پررنگ شهر هستند که در فقر و مشکلات اجتماعی-اقتصادی به سر میبرند.
مشکلات کودکان زبالهگرد
۱. شرایط کاری پر از مخاطره
از آنجا که این کودکان ساعات زیادی را در محیط بیرون از خانه به سر میبرند، خطرات بسیاری پیش روی آنهاست. چندی پیش بانو سیما سمر، رییس پیشین کمیسیون حقوق بشر در نشست خبری گفت که یافتههای این نهاد نشان میدهد که ۴۰درصد کودکان کار با فشار و تهدید روبرو هستند. به گفتۀ او، ۳۳درصد آنان در جریان کار مورد ضرب و شتم قرار میگیرند؛ ۳۹درصد تحقیر و توهین میشوند و بیشتر از ۲۸درصد، مجبور به کارهایی میشوند که بالاتر از توان آنان است.
این کمیسیون در تازهترین گزارش خود دربارۀ وضعیت کودکان کار در افغانستان نوشته که نزدیک به ۱۶درصد این کودکان مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته که بیشتر از ۴۰درصد این آزارها از نوع تماس بدنی گزارش شده است.
۲. محیط نامطلوب و ناسالم
کودکانی که در محیطهای آلوده زندگی و یا کار میکنند در معرض بیماریهای خطرناک قرار میگیرند. با نزدیک شدن به فصل سرما، یک بیماری ساده مثل سرماخوردگی برای کودکانی که شرایط مساعدی ندارند، میتواند به دردسری بزرگ بدل شود. بسیاری از این کودکان هنگامی که سرماخوردگی میگیرند، درمان نمیشوند. این بیماری به ظاهر ساده است اما اگر درمان نشود، میتواند باعث ایجاد سینوزیت عفونی، فونت ریوی شدید شده و توان سیستم ایمنی بدن را پایین بیاورد.
علاوه بر این، زبالهگردها بهدلیل حمل گونیهای سنگین به زانودرد، دیسک کمر و کمردرد مبتلا میشوند.
براساس تحقیقات انجامشده، تعدادی از این کودکان به بیماریهایی مانند ایدز، هپاتیت، حصبه، کزاز، اسهال خونی، انگلهای رودهیی، سالک پوستی مبتلا شدهاند، اما شانس درمان شدن را ندارند و اگر هم درمان شوند، این درمانها به صورت موقتی است؛ به دلیل اینکه محیط زندگیشان آلوده است.
۳. انگ، برچسب و تحقیر
آسیبهای روحی و روانی که به کودکان کارگر و بهخصوص زبالهگردها وارد میگردد کمتر از آسیبهای جسمی نیست. کودکان زبالهگرد توسط برخی از افراد جامعه مورد خشونت کلامی قرار میگیرند.
پیامدهای زباله گردی در کودکان
۱. پیامدهای جسمی
علاوه بر مواردی که قبلا به آنها اشاره شد، بر اساس گزارش کمیسیون حقوق بشر : محرومیت از آموزش، احساس کهتری نسبت به همسالان، قربانی شدن در بازار قاچاق، قربانی هوسهای جنسی شدن، محرومیت از برنامههای تفریحی و بازی که از حقوق ابتدایی و اساسی تمام کودکان است، دوری از خانواده و محرومیت عاطفی، معلولیت جسمی و ذهنی.
۲. پیامدهای روانی
پیامدهای روانی چنین مشاغلی در کودکان، به وجود آمدن حس حسادت، خشونت، انتقامجویی، بیثباتی و بیقراری، بی اعتمادی به دیگران، بدبینی و منفیگرایی، افسردگی، اضطراب، حس ناامنی و ترس، از بین رفتن خلاقیت و ضعف هوشی است.
۳. پیامدهای اجتماعی و فرهنگی
در حوزۀ انحرافات اجتماعی، نظریات گوناگونی برای تبیین کجرویها وجود دارد که برخی از آنها از الگوهای روانشناسی اجتماعی پیروی میکنند.
در این الگوها میان شخصیت افراد و کجرویها ارتباط وجود دارد. بر اساس این رویکرد افرادی که دارای تجربه ناخوشایند در زندگی خود خصوصا در زمان کودکی باشند، در سطح کنش اجتماعی به ارزشها و هنجارهای پذیرفته شده، اهمیت نمیدهند و از این طریق به احساسات عمومی اهانت روا میدارند. این نوع واکنشها اختلالاتی را در نظم اجتماعی ایجاد میکنند که از آنها به نام انحراف یاد میکنند. بر اساس این دیدگاه، کودکان زبالهگرد به دلیل بستر اجتماعی و فرهنگی نامناسب دچار پیامدهای روانیای میشوند که پیش از این گفته شد.
راهکارها:
دولت باید در زمینۀ زبالهگردی کودکان، از این پس توجه بیشتری نماید. باید امکانات و نیاز روزانه مثل نیاز به بهداشت و ابزارهای محافظتی تامین شود. باید روی آنها سرمایهگذاری آموزشی کرد، مشاغل جایگزین برایشان درنظرگرفت و تواناییهایشان را ارتقا داد.
در رویکرد مبتنی بر حقوق، امکان مطرح کردن این افراد باید فراهم شود و آنها را باید به رسمیت شناخت. باید دیده و شنیده شوند و سعی کنیم که حقوقشان تامین شود.
دولت اقدامات جدی برای پایین آوردن میزان فقر در کشور انجام دهد، با تدوین برنامههای حمایوی به حل معضلات اقتصادی بپردازد تابا افزایش درآمد و معاش خانوادهها، کودکان را از چرخۀ کار بیرون کشیم و امکانات بهتری را برایشان در نظر بگیریم.
سازمانهای مردمی باید در کنار هم و همکاری دولت کار را پیش ببرند و برای کاهش این پدیده از ارتباط با نهادهای بینالمللی نیزغافل نشوند.
برای حذف زبالهگردی کودکان، ما به تولید دانش و علم در این حوزه نیازمندیم در غیر این صورت هر برنامهیی تدوین شود، بیشتر توجه به روبنا است تا زیربنا و مشکل به طور موقت حل خواهد شد، نه به طور دایم. اینکه چه عواملی باعث زبالهگردی شده و چه پیامدهایی دارد و اینکه برای ساماندهی، جمعآوری و کاهش آسیبهای ناشی از زبالهگردی چه باید کرد، نیاز به تامل و پژوهش دارد.
عدم حمایت دولت از شاروالیها موجب گردیده تا این مراکز در افزایش موترهای جمعآوری زباله برای تمام مناطق و ناحیههای شهر، بودجۀ کافی نداشته باشند.
همچنین عدم ارتباط مستقیم دولت با شاروالی موجب عدم نظارت و کنترول درست بر آنها شده است که در این صورت، راه برای فساد هموار گشته و از کمکهای بینالمللی چیزی برای تنظیف شهرها، مدیریت زبالهها، فرهنگسازی و آموزشدهی باقی نمانده و نخواهد ماند.
ما جامعهیی به شدت مصرفگرا هستیم و انبوهی از زبالههای ما را کاغذ و پلاستیک تشکیل میدهد. شاید اگر زیرساختهای آموزش شهروندان فراهم شود و به آنها آموزش دهیم که زبالههای تر و خشک را از هم جدا کنند و الگوی مصرفیمان را تغییر دهیم تعداد کودکان زبالهگرد در سطح ولایتها کم شود.