از پیروزی پتلون جین تا لزوم فمنیزم
تعدد فرهنگها، نژادها و باورها باعث شد که فمنیزم یک اندیشۀ تکثرگرا باشد. به همین جهت تعریف زیادی از شاخههای مختلف فمنیزم به وجود آمد
عاقله نظری
از قدیم میشنیدم که میگفتند از نشانههای آخرالزمان این است که زنان کالای مردانه بپوشند. یعنی این زنگ خطری است که نشان میدهد جامعه به سوی نابهسامانی و فساد اخلاقی در حرکت است.
بعد از دورۀ طالبان وقتی پتلونهای جین زنانه به بازار آمد تا مدتها مردان خانواده به زنان اجازۀ پوشیدن آنها را نمیدادند. برخی از زنان که به خود جرات میدادند و جین میپوشیدند، روی خوشی از جامعه نمیدیدند.
همان زمان مفاهیمی نیز وارد ادبیات سیاسی و اجتماعی جامعه شد که برخی از آن مانند همان پتلونهای جین با مقاومت جامعه روبرو شدند. یکی از آن مفاهیم، فمنیزم بود.
جین به سرعت تابویش را شکست و جزو البسۀ لاینفک زنان شد. مفهوم فمنیزم اما هرگز به درستی تعریف نشد تا بتواند مسیر خود را طی کند. هرچند زنان زیادی در راستای حقطلبی شروع به فعالیت کردند اما اکثریت قریب به اتفاق آنها از لقب دادن فمنیست به خود پرهیز میکنند. حال سوال اینجاست، چه لزومی دارد که ما فعالیتهای حقطلبانۀ خود را تحت نام فمنیزم انجام دهیم؟
زنان مبارز در سراسر جهان شروع به تحقیق و نظریهپردازی کردهاند. کتابهای فراوانی دربارۀ فمنیزم نوشتهاند، موانع زیادی را مورد بررسی قرار دادهاند، ناعدالتی علیه زنان در طول تاریخ را به گفتمان مبدل کرده و به موفقیتهای چشمگیری نیز دست یافتهاند.
حال اگر فعالیتهای حقخواهانۀ زنان در افغانستان بخواهد خود را از فمنیزم جدا کند، نمیتواند از پشتوانۀ غنی و انکشافیافته آن استفاده ببرد و اینگونه در محدودیت فکری قرار خواهد گرفت.
مفهوم فمنیزم بدون شک مغایر وضعیت طبیعی جامعه است و مسلما ساختارشکن خواهد بود، اما این مفهوم در مقایسه با مفهوم دموکراسی که تقریبا همزمان وارد ادبیات سیاسی و اجتماعی افغانستان شد، ناممکنتر نیست.
بحث تقسیم قدرت، واگذاری قدرت، کنترول قدرت و قدرت مشروع در برابر خاستگاه قدرت مطلق از ساختارشکنی کمی برخوردار نبود. برای نهادینهشدن مفهوم دموکراسی هزینههای زیادی متحمل شدیم. جدای از اینکه در شکل گرفتن دموکراسی موفق بودهایم یا نه؟ این را خوب میدانیم که اکثریت مردم با مفهوم دموکراسی اندک آشنایی پیدا کرده و آن را مهم میشمارند. سوال دیگر این است، چرا فمنیزم در افغانستان در اول راه باقی ماند و تا به امروز استفاده از این واژه نوعی تابو به شمار میرود؟
مردسالاری در افغانستان ریشههای عمیق تاریخی دارد و از بارگاه پادشاهی گرفته تا به ساختار کوچک خانواده نفوذ کرده است. حالا تقسیم این قدرت برای مردان قابل هضم نیست و هزینهیی که برای دموکراسی صورت گرفت تا به نفع مردان در تقسیم مساوی قدرت باشد، برای فمنیزم نمیشود.
تعدد فرهنگها، نژادها و باورها باعث شد که فمنیزم یک اندیشۀ تکثرگرا باشد. به همین جهت تعریف زیادی از شاخههای مختلف فمنیزم به وجود آمد.
به یاد دارم روزی در دانشگاه یکی از استادان در تعریف فمنیزم رادیکال گفت: فمنیزم رادیکال حتی استفاده از محصولی که دست مردان در تولید و تهیه آن در کار باشد را ممنوع میداند. این تعریف از فمنیزم غلغلهیی در میان دانشجویان برپا کرد و همه به این نتیجه رسیدیم که فمنیزم نمیتواند یک راهکار درست برای تنظیم جامعه باشد. درحالیکه این تعریف از فمنیزم ناعادلانه و مغرضانه است.
عالمان دین هم در پای منبر، آموزههای دین اسلام را بسیار فراتر و ریشهدارتر از عقاید فمنیستی عنوان کردند. حقوق زنان را در سایۀ عدالتی که خود تعریف میکنند، برابر و عادلانه توصیف کردند. برخی هم بحث فمنیزم اسلامی را پیش کشیدند درحالی که در اوایل هم بحث دموکراسی اسلامی پیش آمد. همه میدانستند دموکراسی هرگز نمیتواند اسلامی باشد، اما بدون اینکه به آن بپردازند سعی کردند که مساله را از پررنگ شدن دور نگه دارند.
اندیشۀ فمنیزم هم مانند هر مکتب دیگری دارای نقاط ضعف و قوت است، اما ما بیش از آنکه از نقاط قوت فمنیزم آگاهی داشته باشیم با نقاط ضعف آن آشناییم؛ چرا که دستهای نامحسوسی در ایجاد تعاریف افراطی از فمنیزم در کار است.
نگارنده به این باور است که مفهوم فمنیزم میتواند خواست زنان را واضح و روشن بسازد. اینکه فعالیتهای حقخواهانه زنان از زیر مفهوم فمنیزم دور نگه داشته شود، خواستها را به ابهام میبرد و این زمینههای سواستفاده را فراهم میکند.
اینکه زنان در پوشیدن کالای جین فاتح میدان شدند به دلیل روشن بودن خواستشان بود. حالا هم اگر خواست زنان در مبارزات حقطلبانه به وضاحت فمنیزم باشد، میشود گفت به نتیجۀ مطلوبی خواهد رسید.