مقالات

متن نصوص دینی ایستا/اصطکاکی یا پویا/تفسیرپذیر؟

نصیر آرین؛ دکتورای ادبیات

قبل از آغاز این بحث، بگذارید اعتراف کنم که من تخصص علوم دینی ندارم و ممکن است، بر این برداشت اشکالاتی وارد باشد، اما قصدم تحلیل یک «صفت» در نصوص دینی از منظر خاصی ا‌ست.

تفسیر، از نظر بارت تعلیق و تاخیرِ مفهوم و معناست. «معنا» در این جا به معنای نتیجۀ قطعی، نهایی و تغییرناپذیر است. هرمنویتیک/تاویل، دو عمل را توأم انجام می­‌دهد: نخست رسالت تفسیر متن را بر دوش دارد. این متن، در دوره­‌های نخست علم هرمنویتیک بیش‌تر متون مذهبی و دینی بوده است. دوم، به کالبدشکافی سرشت رسالت و فرایندِ فهم می‌پردازد.

از نظر هیدگر، فهم مستلزم تفسیر و اتفاق تفسیری در زبان است. اگر هستی را منفک و از وجهۀ تفسیری زبان در نظر بگیریم، هیچ فهمی در جهان وجود نخواهد داشت. این فهم، زمانی قابل حصول است که مترتب بر حضور باشد.

یعنی متن، به‌عنوان ابژۀ ارزشی خارج از دنیای سوژه (هرمنوت) قرار نداشته، بل با وجهۀ دیالکتیکی خود را در معرض قرار بدهد و میان سوژه و ابژه، رابطۀ انطباقی و انجذابی بر قرار باشد.

به سخن دیگر، وحدت میان سوژه و ابژه حاصل شود و نگاه سوبژکتیو محض و ابژکتیو محض زدوده شود. این رابطه، متن را دچار انعطاف می­‌کند و در این صورت متن می­‌تواند، دست به تولید معنا بزند تا از این معنا فهم حاصل شود. 

معنا و قطعیت آن متهم به نامستوری (اَلِتیا Alethia) و نه‌ آشکارگی Unconcealed است. برای دستگیری چنین متهمی، هرمنوت (مفسر) وارد ماجرا می­‌شود و پروندۀ معنا را در خانۀ وجود (زبان) ارزیابی می­‌کند. به همین دلیل، گادامر، هرمنویتیک را همیشه مستلزم معنای چیزی می­‌داند که روشن و آشکار نیست.

 متن تفسیرپذیر، متنی است که همیشه در حال زایش است، معنا در آن قطع‌­ناپذیر است و به فراخور مواجهه با آن می‌توان از آن معنا استخراج کرد. معنا در چنین متنی سیال است و منظم به تعویق می‌­افتد. یعنی متن تفسیرپذیر، معنای قطعی را به تعلیق در می‌آورد، یا به سخن دیگر چنین متنی واجد اپوریاAporia  و عدم قطعیت است و در بند معنای واحد گیر نمی‌افتد و نابود نمی‌شود.

متن تک‌معنا و ایستا محکوم به نابودی‌ست و باید برای متن‌ها و گفتمان‌های دیگر جا خالی کند. نیروی اصطکاکی متنِ تک‌بعدی و تک­معنا باعث فرسایش آن می‌­شود و فاتحۀ نابودی آن را زمزمه می­‌کند.

 نصوص به‌عنوان متن تفسیرپذیر، همیشه از صراحت معنا طفره می‌رود و خود را دست و پابند دام ایستایی و رکود نمی‌سازد. معنای قطعی و تاویل­ناپذیر، دامی است که تن متن را به دام ­چالۀ فنا می­‌افکند، این دام را معبران پیش پای متن نصوص می‌­گذارند. نمونۀ خصیصه‌ نمای متن‌های ایستا و یک‌دنده، متن‌ها و گفتمان‌های علمی‌ است که هر از گاهی از اوج پذیرش به حضیض رهایش برمی‌افتد و جایش را به متن‌ها و گفتمان‌های دیگر علمی رها می‌کند، اما در متن­‌های پویا و گفتمان­‌ها‌ی نرم، حفره‌هایی ایجاد شده که حجم کثیری از مفاهیم را از یک سو برای جاودانگی و تضمین حیات خویش و از سوی دیگر برای تولید معنای مبتنی بر زمان و شرایط، در دل خود جا داده است. این حفره‌ها معمولا مفاهیمی را به سطح می‌کشد و به نمود در می‌آورد که نگرش و زاویه‌ دید خوانش‌گر متن ایجاب می‌کند.

 متن تفسیرپذیر، متن لغزنده‌یی است که به هیچ زاویه‌ دید خاصی متمرکز نیست. این لغزندگی دلیل استعلای آن است. لغزندگی، تاریخ انقضای متن را به طور منظم تمدید می‌کند و از نابودی متن جلوگیری می‌کند. از سوی دیگر تفسیر، بیش‌تر سهم متونی است که پیوسته تقلای هژمونیک و ادعای جاودانگی دارد. این خصیصه بیش‌تر از هر متنی دیگری در متون دینی نمود دارد و همین ویژگی باعث ادعای ابدی-ازلی در آن می‌شود.

آیا متن­‌ها و نصوص دینی، متن ایستا و دارای نیروی اصطکاکی­‌اند؟ یا متن پویا و زایشی که پیوسته در حال بازتولید و تداوم حیات خویش است؟  متون دینی خود از مداومت و بازتولید خویش سخن می­‌گوید و یکی از رازناک‌ترین مساله‌ها در امر تداوم و طول حیات متون دینی صبغۀ تفسیرپذیر بودن و تفسیرپذیرخواندن آن است. از قدیم‌ترین دوره­‌ها تا زمان ما، همۀ کسانی که دغدغۀ دین داشته­‌اند و خواسته­‌اند غبار قرون را از صورت دین و متون دینی بزدایند، تاکید بر وجهۀ هرمنویتیک، تاویل و تفسیرپذیری دین و متون دینی دارند.

 بزرگ­ترین دانشمندان هرمنویتیک و تاویل، جدی­‌ترین حامیان تیوریک و علمی دین و متون مذهبی بوده­‌اند، این مساله خود می­‌گوید که هر متنی برای پایداری و مقابله در برابر زمان، باید به متن نویسا و متن پویا و تفسیرپذیر تبدیل شود. نابه‌جا نبوده که کسانی چون شلایر ماخر، گادامر، هوسرل، هیدگر و …  برای خوانش متون دینی رویکرد هرمنویتیکی را پیشنهاد کرده‌­اند. بنابراین متن و گفتمان دینی، متن نویسا، متن تفسیرپذیر و متنی است که از تک­معنایی و صراحت مفهوم فرار و بیزار است.

متن دینی و تفسیر طالبانی

طالبان و سایر گروه­‌هایی که از نصوص دینی فرمان­‌های تضمینی و ابدی-کنشی استخراج می­‌کنند و مخالف لغزندگی و سیالیت معنا در این متون هستند، تک­‌بعدی و تک­‌معنایی فکر می­‌کنند. این هرمنوت و مفسر در دام پیش‌­فرض­ها گیر افتاده.

پیش‌­فرض یا پیش‌­فهم، امری مساله‌­آمیز در علم هرمنویتیک است. هرمنوت پیش‌­فرض‌­انگار، ناخواسته و ناخودآگاهانه در پی ایجاد شکافی است که ذهن مردم را وا می­‌دارد تا متن و گفتمان دیگری را دست کم در ضمیر پنهان خود جاگزین این گفتمان جبرگرا و مطلق­‌اندیش کند.

جهان از مرز مطلق دوگانه­‌انگاری دکارتی عبور کرده و از متون انتظار دیالوگ دارد، متنی که از دیالوگ می­‌گریزد محکوم به فناست. عامل فنای متن، هرمنوت متن است، کسی که مونولگ‌­اندیش است و متن را در حصار مطلق زشت و زیبا محبوس می­‌سازد.

 نصوص دینی جبرگرا و مطلق­‌اندیش نیستند، بل مواجهۀ گروه‌های خاصی با این متن و از زاویه­ دید خاصی است که در عین حال این نگرش را بر دیگران تحمیل می­‌کنند.

 تفسیرپذیربودن و نویسابودن متن نصوص را در سایه قرار می­‌دهد و جزم‌­انگارانه منکر تعلیق معنا می­‌شود. هرمنوت با این کنش، راه تولید معنا را در متن می­‌بندد. متن اگر بازتولید نشود و خود را منظم احیا نکند به مردابی می­‌ماند که تقلایش فقط گندیدن است. شلایر ماخر، برجسته‌­ترین دانشمند هرمنویتیک می­‌گوید: فهم، عبارت است از بازتولید عمل ذهنیِ معنای اصلی مورد نظر مولف بر پایۀ هم­‌خویی روح. قید هم‌خویی روح به یکی از فراموش­‌شده‌­ترین نکات مهم در امر تفسیر متن دینی نزد ما مبدل شده است. تفسیر دین باید بر پایۀ هم­‌خویی روح انجام شود و خود نصوص دینی چنین تفسیری را مجاز قرار داده است.

 یک نگاه اجمالی به آیات منسوخ در قرآن که با آیه یا احادیث متواتر حکم شرعی آن­ها از اعتبار افتاده و هم­­چنان تسامح پیامبر اسلام و تفسیرهای مطابق به شرایط و زمان از برخی مسایل در اسلام، نشان می­‌دهد که متون دینی تفسیرپذیر است و این تفسیرپذیری از امتیازات بزرگ متونی است که از انعطاف در برابر زمان برخوردارند و قرن­‌ها دوام می­‌آورند.

 گفتمان دینی، یک گفتمان نویساست، گفتمان زمان­-تفسیری، گفتمانی که در هر زمانی خود را بازتولید می­‌کند. راکد، خشک، غیرمنعطف و اصطکاکی نیست. تقلا برای انکار از این اوصاف متون دینی، اقدام حساب‌­شده برای تخلیۀ معنا از متن این گفتمان است.

گروهک­‌های تندرو، برخلاف فریادِ کام و تفنگ‌شان، مرتکب خیانت به ساحت تفسیرپذیر گفتمان دینی می­‌شوند. گفتمان دین، باید در موازات نیازمندی زمان، خودش را بازتولید و بازخوانی کند. در غیر این صورت، مفسران دروغین چنین متنی، نخست این گفتمان را به یک گفتمان ایستا و راکد تبدیل می­‌کنند و سپس با تفسیر غلط­انداز و دل‌­بخواه، شماتت تولید  می­‌کنند و اعتقاد مردم را دست­‌آویزی برای تهی­‌کردن زندگی از معنا و ارزش زمان حال می­‌سازند.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا