طرح یا توطیه؟ خاطرات یک خبرنگار
حامد علمی/ قسمت۱۰و پایانی
پایان یک سراب!
طوری که گفته آمد تا آخرین روز سقوط کابل به دست مجاهدان در ثور۱۳۷۱ نه طرح سازمان ملل را کسی دید و نه نامنویس پانزده نفری برملا شد که قدرت را به دست میگیرند و زمینه را برای انتخابات مهیا میسازند.
در اولین روزهای رسیدن به کابل از محمد معصوم خواستم تا مرا به منزل پوهاند محمد اصغر، رییس جمعیت رستگاری ملی و رییس سابق دانشگاه کابل و حکیم کتوازی، قوماندان سابق امنیۀ کابل ببرد؛ چون نام ایشان نیز در جمع هیات واهی پانزده نفری شایعه شده بود.
با معصوم به منزل پوهاند اصغر، واقع در کارته پروان، عقب سینما بهارستان رفتیم و دو سه تن از اعضای بلندپایۀ جمعیت آنها نیز حضور داشتند. وقتی از او پرسیدم که شما جزو هیات پانزده نفری بودید که باید قدرت به شما انتقال مییافت. آیا در این مورد با شما تماس گرفته شد؟ ایشان با یک لبخند تلخ گفتند، ما هم شنیدیم. منتظر بودم تا از خودت این موضوع را بپرسم. به همین ترتیب زمانی که با حکیمخان کتوازی تماس گرفتم، ایشان گفتند که امروز به هوتل کابل ملاقات دارم اگر میتوانید، آنجا بیایید. من هم عصر روز سوم انتقال قدرت به مجاهدان با ایشان ملاقات کردم. او هم شنیده بود، اما تماس رسمی از کسی نداشت.
محمد معصوم ادعا میکرد که این خبر زمانی شایع شد که کریس باورز روی میز یکی از دفاتر سازمان ملل در منطقۀ وزیر اکبرخان نامنویس را دیده و از روی آن گزارش تهیه کرده بود و فقط همین را میدانست و بس. البته کریس به هیچوجه نگفته بود و حق هم نداشت تا بنویسید که هیات پانزده نفری از طرف سازمان ملل متحد برای ایجاد ادارهیی که بتواند قدرت را از حکومت دکتور نجیبالله بگیرند و زمنیه را برای تعدیل قانون اساسی و انتخابات آزاد مساعد بسازند، تعیین میشود.
با این وجود، در کابل با هرکه ملاقات مینمودند از طرح پنج فقرهیی سازمان ملل متحد یاد میکرد و حتا امروز که این یادداشتها را بازنویسی و ترتیب میدهم، عدهیی در صحبتها و مقالات خود از طرح یا سبوتاژ طرح صحبت میکنند. در حالیکه تا تحریر این سطور باوجود تماسهای فراوان قادر به دریافت متن طرح نشدهام. پس اعضای حزب دموکراتیک افغانستان و کسانی تحت تاثیر تبلیغات آنها قرار گرفتهاند، روی چه انگیزه و به اساس کدام اسناد رسمی دربارۀ طرح سازمان ملل متحد سخن میگویند؟ آیا آنها نیز مانند دهها تن که در پاکستان، ایران، اروپا و امریکا فقط شایعه را شنیده بودند که جزو هیات پانزده نفری هستند، قربانی شایعهپراکنی و یا هم دسیسۀ بزرگی بودند که به قول استاد بازیهای پشت پرده بود؟ یا خود قصد تحریف تاریخ و جعل حوادث را دارند؟
سالها بعد زمانیکه در خدمت رییسجمهور کرزی بودم، عصر یک روز در دفتر کارشان با زلمی خلیلزاد ملاقات داشتند. البته ملاقات رسمی نبود، فقط خلیلزاد برای یک چای به دفتر رییسجمهور آمده بود و ما هم در چهار طرف میز کار و چوکیهای کریمیرنگ اتاق کار نشسته بودیم.
حرف روی تلاشها و نقش سازمان ملل متحد و جامعۀ جهانی بهطور کل در جهان و خصوصا در افغانستان آمد. رییسجمهور مانند همیشه در رابطه با جامعۀ جهانی نظر متفاوت داشت و تلاشهای آنها در راه ایجاد صلح و ثبات و حکومتداری خوب و افغانستان قدرتمند به دلش چنگ زیادی نمیزد.
رییسجمهور رو به آقای خلیلزاد گفت که زیاد ملامت هم نیستیم، زیرا جامعۀ جهانی صادق نیست و در کارهای خود اشتباهات فراوان دارد و اصلا به حرفهای ما وقعی نمیگذارند. رییسجمهور اضافه کرد زمانی که طالبان تصمیم به تخریب مجسمههای بامیان گرفتند، ما افغانها هر جایی که بودیم تلاش کردیم تا ملامحمد عمر را از این تصمیم باز داریم و به سازمان ملل و ایالات متحدۀ امریکا و دیگران بارها تماس گرفتیم، ولی اصلا حرف ما را کسی نشنید و آن زمان من به سازمان ملل و جامعۀ جهانی کاملا بیاعتبار شدم. همچنین در دهها موضوع دیگر آنها نقش خوبی بازی نکردند، همین جنگهای دهۀ نود میلادی را مطالعه کنید، ببیند که تا چه حد این سازمان سهلانگاری کرده بود.
در یکی از جلسات کابینۀ دولت انتقالی اسلامی افغانستان که مرحوم مارشال فهیم، معاون رییس دولت در آن حضور داشت، بحث دربارۀ سازمان ملل متحد و اعتماد دکتور نجیبالله بر آن سازمان بود.
مارشال فهیم در حضور تمام اعضای کابینه گفت، وزیر صاحبان گوش کنید که یک جریان را برای شما بیان کنم و میشود که یادداشت هم بگیرید. مارشال گفت زمانیکه کابل در آستانۀ سقوط به دست طالبان قرار داشت و ما تصمیم به عقبنشینی گرفتیم، آمر صاحب از درک دکتور نجیب پریشان بود. ما شخصی را به امر آمر صاحب نزد دکتور نجیبالله فرستادم و از ایشان خواستم تا با ما یکجا از کابل عقبنشینی کند. من پیام شخصی توسط کاکاجان محمد برایش فرستادم که حاضرم بیایم و یکجا برویم. دکتور نجیبالله پیام فرستاد که مرا سازمان ملل متحد حفاظت میکند. وقتی پیام را دریافت کردیم، باز برایش اطلاع دادم که سازمان ملل متحد یک دفتر است و چهار محافظ هم از افراد ما میباشند، زمانیکه از کابل برآمدیم آن چهار نفر نیز آنجا نخواهد بود و اگر باشند هم کاری را نخواهند توانست، اما باز هم دکتور نجیب گفت که سازمان ملل مرا حفاظت میکند. من حیران بودم که نجیب سازمان ملل متحد را چه فکر کرده بود، نجیب فکر میکرد که سازمان ملل متحد یعنی تمام اردوی جهان و من حیران بودم که رییسجمهور یک مملکت و رییس خاد چطور یک شناخت سطحی و اعتماد بیش از حد بالای یک تعمیر داشت که حتا محافظ هم ندارد.
دو مثال بالا بهخاطر این بیان گردید که کسانی در جبهۀ مخالف حکومت دکتور نجیبالله قرارداشتند به کندکاری و تعلل سازمان ملل متحد در دهها قضیه بینالمللی کاملا آگاه بودهاند، اما کسانی که در کابل در زیر سایههای حکومت دکتور نجیبالله به شمول شخص ایشان زیست داشتند تصورات و توقعات بالایی از آن سازمان نزدشان بود.
به صراحت گفته میتوانم اگر دکتور نجیبالله تصور بسیار دور از حقیقت دربارۀ سازمان ملل و گروه طالبان نمیداشت، شاید در چهارراهی آریانا آویزان نمیشد.
آنچه گفته آمد چشم دید و برداشت شخصی این جانب است، اما سوالاتی مطرح میشود که فقط گذار تاریخ به آنها پاسخ خواهد داد.
در آن مقطع حساس شایعات طرح پنج فقرهیی و هیات پانزده نفری از کجا نشات کرده بود؟
چرا نمایندگان سازمان ملل متحد تلاش جدیتر را بهخاطر تطبیق و یا رد آن به خرج ندادند؟
دکتور نجیبالله به کدام دلیل تا حد افراط به سازمان ملل متحد باور داشت؟
دکتور نجیبالله چرا اعضای حزبش و سیاسیون را که در زیر سایههای حکومتش قرار داشتند در تاریکی قرار داده بود؟
چطور در کابل طرح سازمان ملل متحد و در میان مخالفان حکومت، هیات پانزده نفری سر زبانها بود؟
چرا بازماندگان حکومت دکتور نجیبالله رسما از سازمان ملل متحد درخواست جواب نکردهاند؟
آیا این یک مانور سیاسی نبود؟
آیا میتوان این برنامه را جزو دسیسۀ جهانی برای اغفال دکتور نجیبالله و مخالفانش دانست؟
خلاصه
طرح نوشته شدۀ رسمی سازمان ملل تا حال در جایی دیده نشده است یا لاقل بنده آن را ندیدهام.
آنچه در لابلای کتابها دیده میشود، اعلامیه است نه طرح رسمی سازمان ملل متحد.
تصمیم بر تشکیل گروه از افغانهای بیطرف و قابل قبول که گفته میشد در موجودیت دکتور نجیبالله زمام امور را به دست میگرفت، ثابت نشده است.
رهبران سیاسی، نظامی، فرماندهان ارشد مجاهدان افغانستان، مقامات بلندرتبۀ حکومت دکتور نجیبالله و حزب وطن، افغانهای مقیم خارج همه از طرح صحبت کرده، اما متن طرح را کسی ندیده است.
حداقل بیست تن کسانی را نام برده میتوانم که تصور میکردند در میان گروه پانزده نفری شاملاند و شاید هم به دهها تن دیگر نیز این خبر رسیده باشد که در میان پانزده نفر هستند.