تلطیف حقانی؟!
روزنامه نیویارکتایمز، مقالۀ منسوب به سراجالدین حقانی؛ معاون گروه طالبان را به نشر رسانده که در آن دیدگاه طالبان نسبت به خیلی از مسایل چالشبرانگیز از جمله حقوق و آزادی زنان، ارایه خدمات دولتی، مساوات و برابریهای اجتماعی تلطیف شده و ضمن برجسته ساختن آرزوهای طالبان برای برقراری صلح و امنیت در افغانستان از ایجاد روابط نیک همکاری متقابل افغانستان با جامعه بینالمللی نیز سخن رفته است.
معاون طالبان در این مقاله تاکید ورزیده که معاهدات بینالمللی را در صورتی که مغایر اصول و پرنسیبهای اسلامی نباشد، بهرسمیت میشناسد و خواستار ایجاد مناسبات نیک و مبتنی بر احترام متقابل با کشورهای جهان است.
صرف نظر از محتوای این مقاله، دو سوال جدی یکی در پیوند به نشر آن در روزنامه معتبر نیویارکتایمز مطرح میشود که بر اساس کدام معیار اخلاقی و اصول و پرنسیبهای حقوق بشری، این روزنامه تریبون صدای کسی قرار گرفته که دولت ایالات متحده امریکا مبلغ پنجملیون دالر جایزه برای دستگیری آن تعیین کرده و تا هنوز هم از تغییر موضع واشنگتن در این زمینه بهصورت رسمی سخن نرفته است.
نشر این مقاله در چنین روزنامهیی که التزام مستحکم اخلاقی نسبت بهحمایت از حقوق بشر؛ حداقل حقوق بشر امریکایی دارد، به این میماند که یک روزنامه ایرانی در تهران، مقالهیی از معاون رییسجهمور امریکا را که در آن از کشتن قاسم سلیمانی دفاع کرده باشد، به نشر رسانده و افکار عامه مردم ایران را نسبت به این اقدام امریکا تلطیف نماید.
از همین رو نشر این مقاله در روزنامه نیویارکتایمز، یک نگرش بهشدت پاردوکسیکال است که دموکراسی لیبرالی امریکا، ستونی از روزنامه خود را در اختیار دشمن درجه اول شهروندان خود و جامعه بینالمللی قرار میدهد.
قطع نظر از اینکه بیرحمی و قصاوت سراجالدین حقانی در امر کشتن انسانهای عادی و انفجارهای خونین و ویرانگر که منجر به مرگ صدها انسان بیگناه گردیده، یک داستان شناختهشده است، صدها سرباز امریکایی به دستور این فرد کشته شده و علاوه بر این دیری نشده که دو گروگان امریکایی و کانادایی بر اثر تبادله با برادر سراجالدین، از اسارت این گروه رها شده است.
آنچه را آقای حقانی در این مقاله مدعی شده و نکاتی را که به عنوان فضیلتهای مشترک انسانی برشمرده، چیزی بیشتر از یک شعار تلطیفشدۀ سیاسی نیست که بهمنظور فریب افکار بینالمللی و با قلم استخبارات پاکستان طرح و تدوین گردیده است.
آقای حقانی اگر به این چیزها پابند میبود یا التزام اخلاقی میداشت، تا حالا به کشتار بیرحمانه مردم افغانستان نمیپرداخت و جنگ را بهعنوان گزینۀ اتصال به قدرت سیاسی برنمیگزید.
حالا که بحث صلح و مذاکرات طالبان با جانب امریکایی به نتایج نهایی رسیده و قرارداد ختم منازعه میان دو طرف به امضا میرسد، نشر باورهای جعلی و شعاری آدمکشترین انسان معاصر ما در ستون روزنامه معتبر نیویارک تایمز، نوعی تلطیفسازی خشونت عریان طالبان تعبیر میگردد که در آینده نزدیک قرار است از دشمنی با منافع امریکا به حافظ منافع امریکا در منطقه چهره عوض نمایند.
حالا اگر این روزنامه، قصد تلطیفسازی خشونت طالبان را ندارد، به کدام دلیل مقالۀ معاون این گروه را که خود عامل مرگ و ویرانی بسیاری میباشد، به نشر رسانده است؟
سوال دوم این است که آقای حقانی با این تسلط فصیح نوشتاری که بر زبان انگلیسی در این مقاله دارد، چرا تا حالا از نام و نشانی وی چیزی به نشر نرسیده و چرا از آرزوهای سیاسی خود و گروه طالبان به صورت نوشتاری سخن نگفته است؟
فرض کنید که روزنامه نیویارکتایمز اگر تا حالا حاضر به نشر مقاله آقای حقانی نبود، وی و گروه وی تا آن اندازه دسترسی به تریبونهای منطقوی داشت که بتواند دیدگاه و آرزوهای سیاسی خود را با افکار بینالمللی شریک کند.
پاسخی که عجالتا بر این سوال مطرح میگردد، این است که یک توافق سیاسی میان اسلامآباد و واشنگتن به میان آمده که به ملایمسازی رفتار خشن و ماهیت خونریز طالبان پرداخته تا درجه نگرانی افکار عامه از ناحیه آنها کاهش یافته و زمینه مشارکت آنان در یک نظام سیاسی که جامعه جهانی و بهخصوص ایالات متحده امریکا از آن حمایت می کند، توجیهپذیر گردد.
واقعیت اما این است داستان و روایتی را که طالبان پدید آورده و خود در پرتو آن با حمایت پاکستان، سالها به کشتار مردم و ویرانی افغانستان پرداختند، به این سادگی قابل تغییر و دگردیسی نیست.
مراجع و منابعی که به قصد تلطیف این روایت برآمدهاند، افکار و کردارشان به این میماند که جنایت نازیها را در اردوگاه اشویتس تلطیف نمایند.