قرائتی که قربانی میگیرد
نویسنده: مصور شفق، استاد دانشگاه پروان.
قبل از اینکه در ماه نومبر سال ۲۰۱۱، شارلی ابدو با نشر مطلبی پیرامون شریعت اسلامی، کاریکاتوری از پیامبر اسلام را منتشر کند، این هفتهنامه کاریکاتورهایی از حضرت موسی، حضرت جبرییل، مریم مقدس، عیسی مسیح، پاپ(رهبر کاتولیکهای جهان) و فرزند نیکولای سرکوزی (رییس جمهوری سابق فرانسه) – که بهخاطر ازدواج با دختر ثروتمندِ یهودی به یهودیت گرویده بود را در شمارههایی پیرامون نقد مسیحیت و یهودیت به نشر سپرده است.
برخلاف مسلمانانی که یا متوسل به حملۀ مسلحانه و قتل شدند یا کتابهای فرانسوی را پاره کردند؛ یهودیان و مسیحیان فرانسوی، در مراجع رسمی علیه این هفتهنامه شکایت درج کردند.
چنان که در مورد پسر نیکولای سرکوزی، شارلی ابدو مجبور به پوزشخواهی و ارایه توضیحات شد.
اما پرسش این است که چرا در میان سه دین توحیدی، تنها پیروان دین اسلام، نسبت به مقدسات این دین حساسیت بیش از حد دارند؟!
در این نوشته تلاش شده تا نقش سه عامل کلیدیای اثرگذار بر واکنشهای اغلب خشونتآمیز مسلمانان را در رابطه به مسایل اعتقادی، تبیین و بررسی گردد:
هویت دینی به مثابۀ خط سرخ:
مفهوم هویت یکی از مفاهیم متزلزل، نوسانی و در عینحال پویایای عصر جهانیشدن است.
هویت بازنمایی ویژگیها، امتیازات، تواناییها، کاستیها و وجوه تمایز از دیگران است؛ بهعبارت سادهتر، هویت پاسخ بر پرسشِ کیستی «من» و «ما» است در برابر حضور و وجودِ «دیگری»
افراد بهطور کلی در دو سطح فردی و جمعی هویت خود را تعریف میکنند: هویت فردی و هویت جمعی (قومی، زبانی، دینی ، ملی و امثالهم…)
اگر افراد بتوانند با موفقیت و دستآوردهای که به شخصه بهدست آوردهاند، هویت خود را در کانسپت فردیت تعریف کنند؛ مجبور به روزرسانی و بازتولید همیشگی مهارتها، تخصص و دانش خوداند تا از قافلۀ سریعالسیر تحولات جهانی، عقب نمانند؛ زیرا در غیر آن فرد دچار اختلال هویت (Identity disorder) و یا بحران هویت (Identity Crisis) میشود.
در حالی که بهقول سامویل هانتینگتون: در میان مولفههایی که سازندۀ هویت افرادند؛ از جمله: قوم، زبان، دین، مملکت و… دین برای کسانی که با پرسشهایی از این دست روبهرو هستند که «من کیستم؟» و «به کجا تعلق دارم؟» پاسخهای قانعکننده و دمدستی دارد.
از همینرو اکثر آنانی که فرصت لازم برای ساختن یا تقویتکردنِ هویت فردی برایشان میسر نیست؛ دست به دامن هویت دینی میشوند.
مجید رشیدپور، جامعهشناس ایرانی در مقالهیی پیرامون هویتیابی جوانان، معتقد است که: موضوع هویت مذهبی و الگوی آن در ارتباط با هر دینی متفاوت است؛ چرا که هویت مذهبی به ماهیت و تاریخ ادیان، تاریخ جنبشهای مذهبی و نوع باورهای دینی و نگرشهای مذهبی، مربوط میشود. بنابراین دراندازهگیری هویت مذهبی در هر دین خاص باید به ترجیحات دینی، نوع طبقهبندی فرقهها، ارزشها و نگرشهای مذهبی هر کدام توجه کرد.
به همین اساس، مرزهای هویت دینی در ادیانی با تقدسگرایی بیشتر و اخصا برای آنان که تمام هویت خود را دینی تلقی میکنند؛ فوقالعاده حساس و عبور از آن خطوط، حساسیتبرانگیز است.
که در اکثر اوقات، این حساسیتها ناآگاهانه و بر اساس پیوند عاطفی موجود میان شخص و عقیدهاش شکل میگیرد.
قرائت رادیکال از اسلام؛ دستۀ چاقوی اسلامهراسی:
اما مسالۀ هویت دینی پررنگ، تنها یکسوی ماجراست.
در واقع، قرائت رادیکال از دین در قالب افراطیت و بنیادگرایی، هستۀ اصلی چالشبرانگیز شدن مفهوم هویت دینی در جهان مدرن است.
اگر به جای روایات سلفی و تکفیری که ریشه در خشونتگرایی جنبشهای بنیادگرا و افراطی اسلامی قرن بیستم دارد؛ قرائت و برداشت از اسلام ناب محمدی، سنت و کردار پیامبر اسلام و روایات این دین پیرامون همگرایی، اخلاق نیکو و انعطافپذیری باشد؛ گرایشهای اسلامفوبیایی (اسلام هراسی) در سطح جهان و به خصوص در بین جوامع غربی، کاهش چشمگیری خواهد داشت.
در دین اسلام، در کنار اخوت یا برادری میان مسلمانان، مفهوم رفتار و گفتار نیکو؛ یکی از دستورات اسلامی است که جنبۀ عام دارد. چنانچه آیت زیر، بهتنهایی دستور صریح خداوند در قرآنکریم در امر داشتن خُلق نیکو با خَلق را در قالب یادآوری از اخلاق پیامبر اسلام، بیان میکند.
«فَبِما رَحمهِ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظّاً غَلیشَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِک»{آل عمران: ۱۵۹}
ترجمه: «پس به [برکت] رحمت الهی با آنان نرمخو [پرمهر] شدی و اگر تندخو و سختدل بودی قطعا از پیرامون تو پراکنده میشدند.»
از مکه تا طایف و مدینه، مخالفان و دشمنان پیامبر اسلام، بارها قصد جان او را کردند، بر سرش خاکروبه و شکمبه ریختند، برایش لقب ساحر و دیوانه دادند؛ اما در عوض او در برابر آنان چکار کرد؟!
او برای آنانی که با سنگ و چوب پاسخ پیامش را دادند و بر او القاب ناپسند
گذاشتند؛ از خداوند تقاضای بخشش کرد.
او روزی که پیرزن بر سرش خاک نریخت، به عیادتش رفت و او تحتتاثیر اخلاق حمیدۀ پیامبر اسلام مسلمان شد.
بعد از فتح مکه، او غلامی که کاکای محبوبش (حضرت حمزه) را به شهادت رسانده بود بخشید، هند دختر عتبه و همسر ابوسفیان که جگر کاکای محبوبش را به دندان گرفته بود، عفو کرد و به مردم مکه که روزگاری او را توهین و تبعید کرده بودند؛ امان داد. «هر کس داخل خانۀ خود، داخل کعبه و به خانۀ ابوسفیان پناه ببرد؛ در امان است.»
در حالی که ابوسفیان، بارها از طراحان اصلی سوقصد به جان پیامبر گرامی اسلام بود.
از همین لحاظ، با توجه به بنیادهای اخلاق و منش اسلامی در صدر اسلام، پاره کردنِ کتب فرانسوی، آتشزدنِ پرچم فرانسه، زیر پا کردن عکسهای ایمانویل ماکرون و مواردی از این دست؛ نه تنها که ابراز حُب بر آن نماد اخلاق و خوی حمیده نیست؛ بل اهانت به دستورهای دینی است که مسلمانان را به نیکو سخن گفتن دعوت میکند. اهانت به پیامبری است که با خُلق نیکو، امانتداری و عفو؛ سرسختترین مخالفان زمانش را مسلمان ساخت.
پس در عصر جهانی شدن، قرائتهای رادیکال و افراطی از دین اسلام با استناد به آیات جنگ و جهاد؛ چیزی جز فربهکردن ایدۀ اسلامستیزی و اسلامهراسی نخواهد بود.
تیوری توطیه؛ مخلوقِ «جهل مقدس» و خالقِ ترس:
مسالۀ دیگر، اعتقادِ بیچند و چون به تیوریهای توطیه است.
اساسا جامعهشناسان و روانشناسان معتقدند: زمانی که فرد کنترولی بر اوضاع نداشته باشد رو میآورد به ایجاد، گسترش و باور به تیوریهای توطیه.
هرچند علل روانشناسانه و جامعهشناسانه بسیار- و خارج از حوصلۀ این نوشته- در گرایش به تیوری توطیه وجود دارد؛ اما ناآگاهی و بدآگاهی، ناتوانی در تحلیل قضایا و ارایۀ راهکارهای واقعگرایانه، سطحینگری و واقعیتگریزی و مواردی از این قماش؛ سبب میشود تا افراد برای داشتن آرامش خاطر و فرار از اوضاع خارج از کنترل، دست به ساختن و پرداختن تیوریهای توطیه بزنند. تیوریهای که انداختن تمام اتفاقات ناخوشایند به گردن یک دشمنِ مرموز و دور از دسترس، همیشه در محور و محراقِ تمرکزشان قرار دارد و از آنجا که افراد کمی در مقیاس نفوسِ جهانی به چنین تیوریهای اعتقاد دارند، سبب جذابتر شدن این افسانهپردازیهای مدرن میشود.
تیوریهای توطیه راجع به گروههای مرموز که با پول، فناوری و لابیگری؛ جامعۀ بشری را کنترول میکنند و در پی نابودی یک گروه یا ایدیولوژی خاصاند؛ میتواند از عوامل تحریکپذیری و حتی بسیج خشونتگرای مردم بر علیه یک دشمنِ نامریی شود که تهدیدی بر علیه مرزهای هستی و وجودشان که همانا هویت دینی آنان است؛ تلقی میگردد.
نتیجهگیری:
چنانچه بررسی کردیم، متکی بودن به هویت دینی در عصر جهانی شدن، باعثِ وابستگی و تقدسگرایی بیش از حد بهتمام جزییات و کلیات یک عقیده میشود؛ در حالی که قرائتهای رادیکال از دین، سبب خدشهداری وجهه مثبت آن در سطح جهانی میگردد.
و در آخر، اعتقاد و دامنزدن به تیوریهای توطیه است که فرد دارندۀ هویت دینی و قرائت رادیکال از آن دین را در اضطراب و ترس واهی قرار داده؛ او را به سوی خشونت و واکنشهای عجولانه سوق میدهد.
اما راهحل چیست؟!
الوین تافلر در کتاب «شوک آینده» میگوید، مسالۀ انسان معاصر گذشته نه بل آینده است. زیرا سبک، معنا و مفهوم زندگی بسیار به سرعت درحال تغییر و تحول است. اگر انسان معاصر با این تحولهای سریع نتواند به پیش برود و نتواند پذیرای معنادارِ تغییر و تحول شود، از چرخۀ زندگی عقب میماند.
تا زمانی که علما قرائت منعطف و معتدل از دین را ارایه و در سطح عمومی گسترش ندهند و صاحبنظران حوزۀ الهیات مفاهیم امروزی را در کانسپت دین بررسی نکنند؛ تا زمانی که مطالعه عمیق، قشری و جدی جایش را به دانش سطحی، پیروی از تیوری توطیه و جهل مقدس ندهد.
خشونت عجین شده با دین، با فربهسازی اسلامهراسی و اسلامستیزی؛ از جامعۀ بشری قربانی خواهد گرفت.