چیزی بگو که دیوارها را فرو بریزد
تنها حضور سمبولیک و شعارهای فمنیستی، زنان را به صلح و برابری نمیرساند
معصومه موسوی
زنان سراسر دنیا مشکلات زیادی را پشت سر گذاشتهاند تا به سطح امروزی برسند. آنان برای رسیدن به این نقطه تلاش و مبارزه کردهاند. منظورم از مبارزه آموختن و کار در جامعه است، نه تفنگ گرفتن و جنگیدن و یا شعار دادن پوچ علیه مردان.
مبارزه یعنی کمپاینهای راهاندازی شده، موسسه و آموزشگاههای تاسیس شده، کتابهای نوشته شده، آثار هنری خلق شده که به سبب همین قدرت و توانمندی زنان امروز از جایگاه اجتماعی برابر با مردان برخوردارند.
تاکنون زنان افغانستان بدترین دشواریها را پشت سر گذاشتهاند. بحث آمدن طالبان و سهمگیری در دولت نیز یکی از آن دشواریهاست که میتوانند پشت سر بگذارند اگر هوشیار باشند و با آگاهی و تلاش در اجتماع کار کنند.
تنها حضور سمبولیک در مذاکرات قطر یا نشستن در مجالس نمایشی ارگ و شعارهای سیاسی و فمنیستی، زنان را به صلح و برابری نمیرساند. همچنین پیوستن به کمپاینهای جهانی مثل «me too» کمک چندانی به زنانی نمیکند که هنوز برای حقوق اولیهٔ انسانی خود مثل مدرسه رفتن و دانشگاه نیاز به حمایت دارند.
زنان توانمند، باید عملی وارد صحنه شوند و براساس واقعیتها و مشکلات جامعهٔ افغانستان حرکت کنند. مشکلات را به طور مشخص شناسایی کنند و برای بهبود آن راهحل ارایه دهند و روی آموزش و آگاهی زنان کار کنند.
برای توانمندسازی و استقلال خود در اقتصاد و تجارت کوشش کنند و از استعداد جوانترها حمایت کنند.
تجربه ثابت کرد تنها چیزی که میتواند زنان افغانستان را به آیندۀ بهتر برساند، آموزش است. هیچ گروه خارجی تحت هر ارگان و نام که باشد، نمیتواند به زنان کمک کند.
دیدیم که یکی از توجیههای مداخلهٔ نظامی امریکا در افغانستان، در سال ۲۰۰۱ نزد سازمان ملل، نقض حقوق زنان بهطور گسترده توسط طالبان بود. در حالی که امروز در قرارداد صلح امریکا با طالبان، حقوق زنان در نظر گرفته نشده و تنها بهعنوان یکی از چالشها در گفتگوهای مذاکرهکنندگان مطرح شده است. این به روشنی نشان میدهد که کشورهای قدرتمند بیگانه از وضعیت زنان تنها برای رسیدن به منافغ خودشان در افغانستان استفاده میکنند و بس.
زنان باید عبرت بگیرند و چشم امیدشان به حمایت خارجیها نباشد؛ بل از خارجیها بیاموزند و خودشان برای خودشان چاره بیندیشند.
زنان در راه مبارزه در هر عرصه که هستند قبل از هرچیز نیاز به حمایت همدیگر دارند. قبل از هرچیز نیاز دارند خودشان را از اختلافهای قومی، حزبی و مذهبی خانمانسوز جدا کنند و برای اتحاد در میان خود و جامعه کار کنند.
انتظار میرود زنانی که سواد و جایگاه اجتماعی بالاتر دارند از زنان قشرهای پایینتر و زنان جوان، بدون هیچگونه تبعیض حمایت کنند و برای تغییر وضعیت آنان کارهای عملی انجام دهند، اما متاسفانه یکی از مشکلاتی که درمیان زنان به وضوح دیده میشود و آنان را پراکنده میکند، رقابتهای ناسالم بین خودشان است. کمتر میبینیم زنان همدیگر را حمایت کنند. مثال واضح در این مورد، زنان هنرمند در عرصهٔ موسیقی است که گاهی شاهد جنجال و تنشهای آنها در شبکههای اجتماعی و حتی مصاحبههای تلوزیونی هستیم.
مشکل دیگری که زنان را بهسوی انزوا و خاموشی میبرد، برخورد جامعه است. از برخورد عمومی در کوچه و سرک تا عملکرد رسانهها، زنان در حاشیه هستند و بیشتر اوقات استفادۀ سمبولیک و ابزاری از آنان میشود.
زنان برای اینکه به متن جامعه بیایند و کار کنند نیاز به حمایت همهجانبه جامعه دارند. اما نگاه سنتی حاکم در افغانستان که از جملهٔ شوم «زن ناقص العقل است.» سرچشمه میگیرد، هنوز به روشنی در برخورد برخی رسانهها و مردان در شبکههای اجتماعی دیده میشود. تا زمانیکه زنان از سوی جامعه حمایت نشوند و تواناییهای آنان جدی گرفته نشود، پرسش اینکه چرا زنان به جامعه نمیآیند و یا چرا زنان خاموش هستند، بیمعنی است.
زنان برای اینکه جایگاه اجتماعی به دست آمده در بیست سال اخیر را حفظ کنند و زیر بار محدودیتها نروند باید یک صدا شوند و در گفتگوهای صلح در سطوح مختلف جامعه سهیم شوند و تصمیمهای غیرعادلانه و نابرابر را به چالش بکشند.