امریکا به اشتباههای خود در افغانستان ادامه خواهد داد؟
سرمقاله: با اینکه به نظر میرسید امضای موافقتنامۀ امریکا با طالبان، دستمایۀ انتخاباتی ترمپ قرار بگیرد و حضور دو دهه نظامیان امریکایی در افغانستان به بحث داغ میان او و رقیبش جو بایدن شود، چنین نشد. در واقع اتمام یا تمدید ماموریت امریکا در افغانستان غایب اصلی بحث انتخابات امریکا بود.
در این سو، طالبان پس از راندهشدن در سال ۲۰۰۱، در آغاز گفتگوهای صلح بیش از هر زمانی به مانور جنگی خود افزوده و بر تعداد قربانیانش، روزبه روز افزوده میشود. القاعده که ماموریت اصلی امریکا خوانده میشد، از بین نرفته و علاوه بر آن داعش نیز سر برآورده است، اما چه شد که این قدرت نظامی پس از دو دهه، بدون رسیدن به اهداف اصلی و با جاگذاشتن انبوهی از مشکلات، قصد رفتن دارد؟
به گزارش رسانههای امریکایی، به نظر نمیرسد جنگ طولانی امریکا در افغانستان پایانیافتنی باشد. این نتیجه چیزی نیست که مردم امریکا پس از سرنگونی سریع طالبان در سال ۲۰۰۱ انتظار داشتند. به بیان دیگر طولانی شدن جنگ در افغانستان نتیجۀ اشتباهات خود امریکا است.
فارین پالیسی در فهرستی از اشتباهات امریکا در افغانستان مینویسد که یکی از بزرگترین اشتباهات در ساخت دولت صورت گرفت. بدین معنا که امریکا از ساختار دولت کاملا متمرکز پشتیبانی کرد که سنتهای استقلالطلبی محلی افغانستان را نادیده گرفت و قدرت بیش از حد به رییسجمهوری داد. دولت جدید قرار بود کل کشور را از کابل اداره کند و همۀ مقامات محلی را منصوب کند، اما رژیم کرزی فاقد کارمندان مدنی و شایسته بود. ساختار بهشدت متمرکز فرصتهای عالی برای فساد ایجاد کرد. تجمع رهبران گروهها و محلی در کابل نیز به مافیایی شدن اقتصاد کمک کرد.
افزون بر این، اقتصاد کشور نمیتوانست از یک ساختار پیچیده و گسترده یا نیروهای امنیتی بزرگ پشتیبانی کند. این امر باعث شد که دولت نوپای کرزی از ابتدا به طور دایم به کمکهای خارجی وابسته باشد.
مجلۀ میلیتاری تایمز (Military times) نیز مینویسد که امریکا به جای سرمایهگذاری در نیروهای محلی و ساخت حکومتهای محلی، راه تقویت دولت متمرکز، آن هم با راههای حل بالا به پایین را در پیش گرفت. در واقع اشتباه امریکا این بود که تصمیم گرفت ساخت این خانه را از سقف آن آغاز کند و به پایین تعمیر برسد و همین سقفی که ساخت نیز چکک میکند.
امریکا با وجود دانستن تجربۀ شوروی و بریتانیا، اقدام به استقرار واحدهای نظامی در مناطق وسیعی از افغانستان کرد و علیرغم قایل شدن دولت متمرکز، افغانها را از پیشتاز بودن در انجام امور کشور محروم کرد. این امر بدبینیها و سوءظن به امریکاییها را افزایش داد.
اشتباه عمدۀ دیگر که امریکا در افغانستان مرتکب شد، دادن اجازۀ بازگشت به طالبان بود. هم فارین پالیسی و هم ملیتاری تایمز تجدید حیات و بازگشت طالبان طی سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۹ را نتیجۀ ایتلاف ناکارآمد ناتو و انحراف توجهها به جنگ عراق میداند. انحراف منابع نظامی و اطلاعاتی از افغانستان به طالبان فرصت بازسازی و از سرگیری جنگ داد. به باور کارشناسان امریکایی اگر سیر سرکوب طالبان در سال ۲۰۰۳ تا به امروز ادامه مییافت، این گروه هرگز قدرتی که اکنون یافته را نمیداشت.
با اینکه بارک اوباما در سال ۲۰۰۸ اعلام کرد که به جنگ عراق پایان میدهد تا بتواند روی «جنگ واقعی» در افغانستان تمرکز کند و حتا نیروهای نظامی در دو مرحله تا ۱۷هزار اعزام شد، اما تصمیم افزایش نیرو اشتباه بود، زیرا پناهگاههای طالبان در آن زمان نه در افغانستان که در پاکستان بود. هم بیتوجهی امریکا به لانههای اصلی طالبان در پاکستان اشتباه بود و هم افزایش کوتاهمدت نیروی نظامی. آنچه باید صورت میگرفت، سرکوب طالبان در لانههای اصلی آنها در پاکستان و حضور منظم و متمرکز طولانیمدت امریکا در افغانستان بود که روی نداد.
همچنان بیتوجهی امریکا و سهلانگاری در خشکاندن ریشههای تمویل طالبان و از بین بردن مسالۀ تجارت مواد مخدر نیز سبب شد که طالبان قدرت بگیرد و به عملیاتهای تروریستی خود ادامه دهد. طالبان از کشت کوکنار و تولید مواد مخدر بهعنوان یکی از منابع درآمد برای ادامۀ جنگ خود علیه مردم و دولت افغانستان استفاده میکند.
افزون بر این، امریکا و ناتو نتوانستند همۀ گروههای مسلح را خلع سلاح کرده و بازیگران منطقهیی که طالبان را مسلح و تجهیز میکند، شناسایی و با آن برخورد قاطع کنند.
خلاصه اینکه اشتباهات امریکا در افغانستان را از هر زاویه فهرست کنیم، از استقرار پراکنده و نامنظم پایگاههای نظامی شروع و تا ساخت دولت، بدون در نظرگرفتن واقعیتهای فرهنگی و قومی، عدم توجه به منابع تمویل و تجهیز طالبان، عدم توجه به لانههای امن طالبان و القاعده در کشورهای همسایه و عدم توجه به بازیهای دوگانه و مخرب همسایههای افغانستان و اعلام استراتیژیهای مهلتدار حضور و خروجاند.
بنابراین، دولت بعدی امریکا اگر بخواهد ماموریت این کشور در افغانستان تا حدودی به موفقیت نزدیک شود، بایستی از تکرار اشتباههای گذشته جلوگیری کند. انتظار این است، ادارۀ جدیدی که در کاخ سفید روی کار میآید، چه درصورت سرانجام یافتن گفتگوهای جاری و چه شکست آن به روند اصلاح دولتداری در افغانستان کمک کند.
اصلاحات ضمن حفظ یکپارچگی افغانستان، تقسیم قدرت و تقسیم منابع باید به گونهیی باشد که هم ساختار دولت را کوچک و چابک کند و هم با انتقالبخشی از صلاحیتهای اجرایی از مرکز به حکومتهای محلی از وضعیت سلسلهمراتبی متمرکز که همۀ گروهها به آن چنگ میاندازند، رهایی یافته و به صورت افقی و مبتنی بر نیازهای جغرافیایی شکل بگیرد. این امر زمانی ممکن است که امریکا در تقویت نیروهای اجتماعی و جامعۀ مدنی محلی و بنای دولت مبتنی بر احزاب در سطح ملی و محلی، دولت کابل را کمک کند.
و در بخش سرکوب دشمن مشترک امریکا، جامعۀ جهانی و افغانستان یعنی گروههای تروریستی بدون دستهبندی آنها یکسان عمل کند. به عبارت دیگر طالبان و القاعده و داعش که به لحاظ ماهیتی با هم یکیاند، به گونۀ یکسان و همزمان هدف نابودی قرار بگیرند. برای رسیدن به این هدف امریکا چارهیی ندارد جز اینکه به خواست برحق مردم افغانستان که سالهاست فریاد میکنند، لانۀ تروریزم در خارج از کشور است، توجه نماید؛ چون بدون توجه به بازی دوگانه و مخرب متحد فرضی خود، یعنی پاکستان نمیتواند، طالبان و القاعده را زمینگیر کند.