زندگی اجتماعی بازیچۀ دست اقبال نیست
مهمترین عامل ضد مشارکت در یک جامعۀ قوی بودن فرهنگ آمریت- تابعیت است
دکتر علیرضا عباسی
یکی از مولفههای بسیار مهم در جهتگیری مثبت رفتاری یک جامعه، در مفهوم مشارکت نهفته است. به همین دلیل است که مفهوم مشارکت، بهویژه از دهۀ هفتاد میلادی به بعد بهعنوان یک موضوع مهم و ضروری جای خود را در علوم اجتماعی و سیاسی باز کرد و البته دامنۀ آن در فلسفههای سیاسی نیز تجلی یافت. این معنا، چنان فربه است که در بسیاری از مفاهیم اجتماعی دیگر چون همیاری، تعاون، هماندیشی، همراهی و…، سهمی از آن معنا را میتوان یافت.
مشارکت میتواند در بخشهای مختلفی باشد: مشارکت در تصمیم گیریها، مشارکت در تصمیمسازیها، مشارکت در عمل و اجرا و مشارکت در سطح نظارت.
از آغاز تاریخ تاکنون، سطوحی از مشارکت را در همۀ جوامع میتوان یافت و این خود بیانگر آن است که فطرت سالم آدمی، اقتضای مشارکت دارد، اما نکته اینجاست که امروزه توجه به همۀ سطوح آن است که بهعنوان یک ضرورت اجتنابناپذیر برای جوامع کنونی تلقی میشود.
خواجه نصیرالدین طوسی میگوید: «همچنانکه انسان به عناصر و مرکبات محتاج است تا معاونت او دهند، به نوع خود نیز محتاج است تا به طریق خدمت، یکدیگر را معاونت کنند.»
پیامدهای مثبت مشارکت اجتماعی
از جمله آثار مشارکت اجتماعی این است که، مردمان اهل مشارکت، این پیام را میدهند که نسبت به سرنوشت خود بیتفاوت نیستند، بل حساساند و مسوولیت خود را در کنشهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پذیرفتهاند. بدین ترتیب مهمترین اثر و برکت مشارکت، زنده بودن جامعه و برخورداری از حیات است.
از یکسو، هر چه سطح مشارکت در جامعه افزایش یابد، کنش اجتماعی، سازمان یافتهتر میشود. هر چه کنش اجتماعی سازمان یافتهتر و نظاممندتر باشد، سطح بالاتری از مشارکت را ایجاد میکند. بنابراین، مشارکت، یک کنش مثبت، کارساز و پربرکت اجتماعی است که بر زمینۀ آگاهی و اراده و خواست، روییده و نشانگر حیات یک جامعه است.
نتیجۀ مثبت دیگر آن، این است که باعث میشود، فرهنگ آمریت- تابعیت کاهش یافته و شکنندهتر شود.
رویارویی این دو را میتوان در آنجا دید که اساسا مهمترین عامل ضد مشارکت در یک جامعۀ قوی بودن فرهنگ آمریت- تابعیت است. آنجا که این فرهنگ مستقر و مستحکم است، اساسا مشارکت، معنای حقیقی خود را از دست داده یا به سطح بسیار نازلی فرو کاسته میشود؛ زیرا در فرهنگ تابعیت، انتظار مردم از خودشان نیست، بل منتظر آمرانند که انجام کارها را به عهده گیرند.
در فرهنگ مشارکت، مشارکت چیزی بیشتر از سهیم بودن و سهم داشتن است. مشارکت، فعالیتی ارادی است که آدمی را نه فقط تماشاگر صرف، بل به بازیگری فعال، آگاه، بیدار و زنده تبدیل میکند.
نکتۀ دیگر اینکه مشارکت منجر به بهبود وضع زندگی آدمیان میشود. زندگی اجتماعی، بازیچۀ دست اقبال و شانس نیست. مردمانی که در زندگی اجتماعی خود مشارکت نمیورزند، در واقع عنان زندگی و حیات جمعی خود را به بخت و اقبال میسپارند و بخت و اقبال هیچگاه نمیتواند یک زندگی شایسته را بسازد.