سوسیالیزم دیجیتل راهی برای اصلاح شبکههای اجتماعی
تبدیل شبکههای انحصارگرایانۀ رسانههای اجتماعی به شبکۀ دیجیتل محلی و جهانی برای عوام
منبع: الجزیره/ نویسنده: مایک کویت/ مترجم: شریفه عرفانی
در چند سال گذشته، روشنفکران از هر طیفی بیزاریشان را از بیگ تک اعلام کردهاند. «پنج خوفناک» گوگل، آمازون، فیسبوک، اپل و مایکروسافت با دارایی بیش از ۵تریلیون دالر، از قدرت عظیمیبرخوردارند. پس از سالها تحکیم بازار و شیوههای بهرهکشی، منتقدان در ایالات متحده تلاش میکنند تا امتیازات انحصاری بیگ تک را با قانون ضد انحصاری از بین ببرند.
شبکههای رسانۀ اجتماعی یکی از محورهای اصلی این گفتمان هستند: آنها حریم خصوصی را نقض میکنند، به ایجاد محتوای هیجانانگیز و اخبار جعلی کمک میکنند و از جذب ذهن کاربران به سوی خود استفادۀ ابزاری میکنند.
درهم شکستن رسانههای اجتماعی بزرگ به نظرایدهیی عالی است، اما این ایده را چگونه میتوان عملی کرد؟ تعدادی از محققان حقوقی و سیاستمداران، اصلاح شبکههای اجتماعی را با استفاده از قوانین و مقررات ضدانحصاری برای ایجاد بازار رقابتیتر پیشنهاد کردهاند. با این حال، سپردن این وظیفه به نیروهای بازاری، ایدۀ بدی است، زیرا نمیتواند مشکل اصلی را حل کند: کنترول انحصارگرایانۀ شبکهها و بهرهبرداری از توجه کاربران برای کسب سود.
برای تبدیل رسانههای اجتماعی به رسانۀ مشترک دموکراتیک جهانی، به یک راه حل مبتنی بر سوسیالیزم دیجیتل نیاز است. با قرار دادن مستقیم مالکیت و کنترول در اختیار مردم، از میان برداشتن رسانههای اجتماعی بزرگ امکانپذیر میشود.
پیشنهاد ضد انحصاری
محققان دو ایدۀ اصلی برای از میان برداشتن رسانههای اجتماعی بزرگ ارایه دادهاند که هیچ کدام نمیتوانند به اندازۀ کافی به اهداف تعیین شدۀ خود دست یابند.
مورد اول به دنبال بیاعتبار کردن ادغامها و مالکیتهای قدیمی است. بهعنوان مثال، فیسبوک سالها پیش انستاگرام و واتساپ را خریداری کرد و اکنون به دنبال ادغام هر سه سیستم عامل در یک شبکۀ ارتباطی بیسیم است.
محققانی مانند تیم وو، سارا میلر و مت استولر پیشنهاد کردهاند که فیسبوک، اینستاگرام و واتساپ را به سه شرکت جداگانه تقسیم کنند. آنها امیدوارند که این شرکتها پس از آن برای به دست آوردن کاربر رقابت کنند که آنها را مجبور میکند با احترام با کاربران رفتار کنند.
با این وجود هیچ دلیل موجهی وجود ندارد که بتوان باور کرد این امر باعث افزایش امنیت حریم خصوصی شده و رقابت به خودی خود لزوما باعث جلوگیری از رفتارهای زیانآور نمیشود. حتی اگر این شرکتها متلاشی شوند، با توجه به اینکه مدل تجارت آنها مبتنی بر ارایۀ تبلیغات و بهرهبرداری از دادههای کاربر است، هیچ انگیزۀ جدی برای تغییر رفتار خود نخواهند داشت.
افزون بر این، این شرکتها قادرند، نظارت بر کاربران را به پول تبدیل کنند، زیرا دادهها از طریق سیستم عامل آنها رد و بدل میشود و آنها مردم را مجبور میکنند، بخشی از شبکههایشان باشند تا از این طریق با دوستان و خانوادۀ خود تعامل کنند. برای مثال، کاربری که اقدامات حریم خصوصی فیسبوک را دوست ندارد، میتواند به شبکۀ دیگری برود، اما پس از آن باید دوستان خود را متقاعد کند که به او بپیوندند.
ایدۀ دوم راه حل دیگری برای این مشکل پیشنهاد میکند: ایجاد ارتباط بین شبکههای اجتماعی. پلتفرمهای رسانههای اجتماعی مجبور میشوند به اعضای یک شبکه اجازه دهند با اعضای شبکه دیگر تعامل داشته باشند. مثلا یک کاربر فیسبوک میتواند هنگام ورود به فیسبوک، در زیر یک ویدیوی یوتویوب نظر ارسال کند و بالعکس. دادههای کاربران همچنین قابل انتقال است، بنابراین آنها میتوانند مشخصات خود را به یک سیستم عامل دیگر منتقل کنند.
قابلیت همکاری در سرویسهای ارتباطی دیگر مانند شبکههای تلیفونی و ایمیل وجود دارد.
با این حال، پیشنهاد ضد انحصاری رقابت از طریق همکاری بسیار ناقص است.
دلیل اینکه شرکتهای بزرگ شبکههای اجتماعی قادرند به دادههای همه دستدرازی کرده و با کاربران بدرفتاری کنند، این است که آنها واسطههای متمرکز و مبتنی بر ابر (cloud-based ) هستند. اگر بخواهم عکسی را با شما به اشتراک بگذارم، ابتدا آن را روی مثلا سرورهای فیسبوک بارگذاری میکنم و سپس شما آن را از سرورهای فیسبوک بارگیری میکنید. سپس تجربۀ کاربر توسط نرمافزار شبکۀ فیسبوک ارزیابی میشود.
این شکل از متمرکزسازی مبتنی بر ابر به شرکتها قدرت بیشتری برای داشتن کنترول روی سیستم عامل و دادهها میدهد. مالکیت انحصاری شبکه، قدرت اجباری در اختیار شرکتهای بزرگ قرار میدهد تا دادههای کاربر را به پول بدل کرده و کاربران را مجبور به دیدن تبلیغات کنند. قابلیت همکاری شبکههای اختصاصی این پویایی قدرت را تغییر نمیدهد. این شرکتها به سادگی برای جمعآوری دادههای بیشتر و ارایۀ تبلیغات بیشتر به رقابت میپردازند تا بتوانند سود بدست آورند.
برخی از محققان ضد انحصاری همچنین پیشنهاد کردهاند که شبکههای رسانههای اجتماعی میتوانند این مشکل را با دریافت هزینه از افراد برای استفاده از شبکههای خود حل کنند. کاربرانی که دریافت خبر و تماشای تبلیغات را دوست ندارند، میتوانند به جای آن هزینه استفاده از شبکههای اجتماعی را از جیب بپردازند.
یک شبکۀ اجتماعی مبتنی بر سابسکرایب ممکن است، برای طبقات متوسط و بالا عالی به نظر برسد، اما برای میلیاردها تن فقیر راه حل خوبی نیست. کسانی که درآمد کمی دارند یا درآمد ندارند، نمیتوانند هزینۀ حریم خصوصی یا سایر مزایای بدون بهرهبرداری مانند دسترسی بدون تبلیغ را بپردازند.
همین آفت به مسالۀ بغرنج اکوسیستم برنامههای موبایل نیز سرایت کرده؛ ۷۰درصد برنامهها از طریق ردیابهای مخفی مشغول به جاسوسی کاربران هستند. کنترول انحصاری برنامهها باعث میشود، مردم نتوانند ردیابها را از بین ببرند و رقابت میان میلیونها برنامه مانع بدرفتاری ناشران برنامه با کاربران نمیشود.
ساخت یک شبکۀ اجتماعی مشترک
پیشنهاد جدید ضد انحصاری در رفع مشکلات رسانههای اجتماعی شکست خواهد خورد؛ زیرا در یک سیستم سرمایهداری وارد میدان رقابت شده. بنابراین یک راه حل واقعی باید انگیزۀ سود را از بین ببرد و به مردم امکان کنترول مستقیم ابزار محاسبه را بدهد.
برای رفع مشکل رسانههای اجتماعی، فعالان و قانونگذاران باید برایجاد سوسیالیزم دیجیتلی پافشاری کنند. یک راه حل مبتنی بر مشارکت عمومی که شامل اصول سوسیالیستی آزادیخواهانه متمرکز بر خودگردانی، تمرکززدایی و فدراسیون است.
رسانههای اجتماعی باید از یک شرکت سودجو به رسانۀ مشترک دموکراتیک جهانی تبدیل شود. شالودۀ فناوری برای آن از قبل پیریزی شده است.
برای دستیابی به این هدف، ما باید قوانینی را تصویب کنیم که راه حلهای غیرمتمرکز، رایگان و منبع باز را به اکوسیستم رسانههای اجتماعی تحمیل میکند. شرکتهای بزرگ فناوری مجبور به رد اطلاعات کاربر میشوند و زیرساختهای شبکههای اجتماعی توسط کاربران کنترول شده و در اختیار آنها قرار میگیرد. نرم افزار پلتفورم، منبعی باز است، بنابراین عموم مردم میتوانند کد را بازرسی کرده و فضای کاربری را شخصیسازی کنند.
برای اطمینان از توسعه و حفظ زیرساختهای شبکه، دولتها میتوانند به فناوری حامی منافع عمومی کمکهزینه اختصاص بدهند. میتوان به تولیدکنندگان فناوری هزینهیی پرداخت کرد تا نرمافزار لازم را در دانشگاههای دولتی و سازمانهای غیرانتفاعی تهیه کنند. برنامهنویسان میتوانند در سراسر جهان همکاری کنند و از یکدیگر کد بگیرند و در عین حال، افراد و جوامع میتوانند به شبکههای موجود بپیوندند و یا شبکههای جدیدی را بنا به نظر خود ایجاد کنند.
دولتها همچنین میتوانند برای ایجاد انترنت با باند پهن و زیرساختهای ابری شخصی کمکهزینه (سوبسید) اختصاص دهند. دستگاههای ارزان قیمت «جعبۀ آزادی (Freedom Box ) میتوانند در اختیار خانوارهای کمدرآمد قرار بگیرند و سرورهای کوچک توسط جوامع محلی اداره شوند.
شرکتها میتوانند به نوعی مشارکت داشته باشند، اما قوانین و فناوری جدید به شکل موثر دست آنها را از کنترول حریم خصوصی، تولید سودهای کلان، تحمیل تبلیغات یا جاسوسی از کاربران کوتاه میکند.
با دریافت مالیات از شرکتهای ثروتمند و بیگتک میتوان بودجۀ لازم برای اجرای این شبکههای اجتماعی را جمعآوری کرد. منابعی برای زیرساختها و توسعه باید بهعنوان جبران استعمارگری از جمله استخراج درآمد اخیر از طریق استعمار دیجیتلی، به مردم جنوبی جهان اختصاص یابد.
تمرکززدایی از رسانههای اجتماعی
پایه و اساس سیستم رسانههای اجتماعی با زیربنای مشترک هنگام تشکیل «فدیورس» (فدراسیون جهانی) – مجموعهیی از شبکههای اجتماعی با قابلیت همکاری مبتنی بر نرمافزارهای آزاد و منبع آزاد – بنیان نهاده شده است. پلتفورم فدیورس شامل ماستادون (شبیه به توییتر)، پیرتویوب (شبیه به یوتویوب) و پیکسل فد (شبیه به انستاگرام) هستند.
شبکۀ اجتماعی ماستادون که بیش از چهار میلیون کاربر ثبت شده دارد، مبادی آدابترین نمونه تاکنون است. مجموعه ویژگیهای آن شبیه توییتر است: شما میتوانید به دیوار خود پست ارسال کنید، سایر پستها را بپسندید و به اشتراک بگذارید، حسابهای کاربری خود را دنبال کنید و غیره.
با این حال، چند تفاوت اساسی وجود دارد.
از یک طرف هیچ سرور مرکزی یا سرپرستی وجود ندارد که تمام فعالیتهای کاربر، دادهها و عضویت از طریق آن جریان داشته باشد. درعوض، شما به یکی از چندین سرورمتعدد به نام «نمونهها« (instance) میپیوندید، که میزبان دادههای کاربرهستند و آنها را انتقال میدهند. هر «نمونه» شرایط و ضوابط خاص خود را تعیین میکند: ممکن است سخنان نفرتانگیز و پورنوگرافی را ممنوع کند، یا روی سرگرمی یا علاقۀ مشترکی تمرکز کند.
برای باز کردن یک حساب، شما به سادگی در یک نمونه ثبت نام میکنید. بگذارید بگوییم شما نام کاربری آلیس را در نمونهیی به نام instance123.social انتخاب کردهاید. دسته رسانههای اجتماعی شما این است: @alice@instance123.social. متناوبا میتوانید برای میزبانی نمونۀ خود هزینه پرداخت کنید و کد رفتار را مطابق میل خود تنظیم کنید.
فدیورس از پروتکلهای ارتباطی مشترک مانند پروتکل شبکههای اجتماعی فدرال (ActivityPub) استفاده میکند تا کاربران بتوانند در پلتفورمها تعامل داشته باشند. به عنوان مثال، یک کاربر از ماستادون میتواند یک کاربر را از شبکۀ اجتماعی پیرتویوب را دنبال کند یا روی پست او نظر بگذارد، بدون اینکه لازم باشد ماستادون را ترک کند. چیزی شبیه ایمیل که میتوانید از یک حساب جیمیل به یک حساب یاهو پیام ارسال کنید.
با توییتر شما یک جدول زمانی در اختیار دارید که پستها و فعالیتهای کاربران دیگر را نشان میدهد. با ماستادون میتوانید سه جدول زمانی در اختیار داشته باشید. اولین مورد، جدول زمانی صفحۀ شخصی شما است که محتواهایی مانند پستهای روی دیوار یا فیلمهای به اشتراک گذاشته شده توسط افرادی را که دنبال میکنید نمایش میدهد. مورد دوم یک جدول زمانی محلی است که محتوای اعضای نمونۀ شما را نمایش میدهد. سوم جدول زمانی فدراسیون شماست که محتوای نمونههای دیگر را نمایش میدهد. هر جدول زمانی روش متفاوتی را برای تعامل و کشف محتوا ارایه میدهد.
ماستودون برای حصول اطمینان از اینکه شما تجربهیی ایمن و لذتبخش دارید، انواع سیاستهای تعدیل محتوا را اتخاذ میکند. هر کاربری میتواند سایر کاربران و نمونههایی را که نمیخواهند، ببینند یا با آنها تعامل داشته باشند، فیلتر کنند. ناظران نمونه همچنین میتوانند سایر کاربران یا نمونهها را فیلتر کنند. به عنوان مثال، اگر یک نمونه دیگر با محتوای برتری نژاد سفید بارگیری شود، در این صورت شما یا مدیر نمونه میتوانید آن نمونه را مسدود کنید.
توانایی افراد در ایجاد نمونههای خود، تعامل در شبکهها و تنظیم کد رفتار خود، مالکیت متمرکز و مدل کنترول رسانۀ اجتماعی بزرگ را تضعیف میکند و از آنجا که نرم افزار سروری که ماستادون را تامین میکند تحت یک مجوز قوی نرمافزار آزاد قرار دارد، عموم مردم میتوانند آن را به نحوی که به دلخواه خودشان باشد تغییر دهند.
به عنوان مثال، برخی از توسعهدهندگان گلیچ (Glitch) را ایجاد کردند، نسخه اصلاح شدۀ ماستادون که دارای مجموعهیی از ویژگیهای خاص خود است. در گلیچ میتوانید پستهای خود را فقط به صورت محلی تنظیم کنید تا درخارج از نمونهها نشان داده نشوند.
منبع باز نرمافزار شبکه نیز پاسخگویی مستقیم را برای عموم ایجاد میکند. مثلا اگر توسعهدهندگان ماستادون سعی کنند، بنرهای تبلیغاتی را درون پلتفورمهای خود قرار دهند، یک برنامهنویس خارجی میتواند کد را بردارد، تبلیغات را حذف کند و یک نسخۀ بدون آگهی برای جامعه منتشر کند.
مدل فعلی فدیورس بیشتر غیرمتمرکز است، اما جای پیشرفت دارد. مدیران سرور هنوز اختیار نظارت بر کاربران و تحمیل تصمیمهای تعدیل محتوا را بر اعضای نمونه دارند. این بدان معناست که کاربران باید به مدیران سرور که با آنها در ارتباط هستند، اعتماد کنند. برای پرداختن به این ویژگی، برنامهنویسان نرمافزار رایگان در حال ایجاد فناوریهای نظیر به نظیر هستند که به طور کامل قدرت و اختیار تام بر حریم خصوصی را در اختیار کاربران قرار دهد.
شبکهۀ لیبرسوشال (LibreSocial) نگاهی اجمالی به چگونگی عملکرد این نرمافزار انداخته. نیازی به اعتماد به مدیران سرورها نیست؛ زیرا ساختار نظیر به نظیر همۀ آنها را حذف میکند. در عوض، شبکۀ اجتماعی توسط جامعۀ کاربران نهایی از طریق نرمافزار لیبرسوشال اداره میشود. این شبکه رایگان و منبع باز است، استفاده از آن آسان است و امکان شخصیسازی تجربۀ کاربر، مانند اینکه کاربر میخواهد دیوارش به چه شکل دیده شود یا وارد کدام بازیهای اجتماعی شود را از طریق استفاده از افزونههایی (plugin) فراهم میکند که هرکسی میتواند آن را ایجاد یا بارگیری کند.
با وجود اینکه لیبرسوشال هنوز در مرحلۀ آزمایش است که به زودی در اختیار عموم قرار خواهد گرفت، برنامه نویسان یک مدل تحسین برانگیز برای یک شبکۀ اجتماعی کاملا غیرمتمرکز ساختهاند.
جایگزینی سرمایهداری دیجیتل با سوسیالیزم دیجیتل
نبوغ جامعۀ نرمافزار آزاد در تلاش برای دستیابی به حقوق فناوری و برابری نقشی اساسی دارد. راه حلهایی مانند فدیورس و لیبرسوشال ثابت میکنند، جهانی که در آن از کاربران بهرهبرداری نمیشود امکانپذیر است، اما آنها به تنهایی نمیتوانند میلیاردها کاربر گیرمانده در فضای رسانههای اجتماعی بزرگ را از این رسانهها دور کنند.
در نهایت، فعالان باید به دنبال فنآوریها، قوانین و مقررات جدیدی باشند که رسانههای اجتماعی بزرگ را ریشه کن کرده و جهان را به یک شبکۀ اجتماعی مشترک انتقال دهد.
متاسفانه، پیشنهادهای قانونی فعلی از سوی محققان حقوقی ایالات متحده و کنگره، الگوی سرمایهداری را ارتقا میبخشد که در آن بسیاری از فیسبوکها و توییترها برای جلب توجه کاربران و دادهها با یکدیگر رقابت میکنند. این مشکلات ما را حل نمیکند.
همان طور که نمیتوانیم بحران آب و هوا را با زغال سنگ پاک، راههای حل انرژی ذکر شده یا اصلاحات مبتنی بر مبادلات تجاری حل کنیم، نمیتوانیم رسانههای اجتماعی را با صاحبان شرکتها، فناوری اختصاصی، ابرهای متمرکز و رقابت در بازار حل کنیم.
یک راه حل واقعی به سوسیالیزم دیجیتلی احتیاج دارد: یک شبکۀ اجتماعی غیرمتمرکز مبتنی بر فناوری آزاد و منبع باز، پشتیبانی شده توسط قوانین و داراییهای عمومی. شالودۀ آن در حال حاضر پیریزی شده، اما لازم است که یک جنبش مردمی آن را به بررسی بگیرد.
*مایکل کویت از اعضای مهمان پروژۀ جامعه اطلاعاتی در دانشکدۀ حقوق ییل است. او نویسندۀ «استعمار دیجیتل: امپراطوری ایالات متحده و امپریالیزم جدید در جنوب جهانی» است و میزبان پادکست theTech Empire است. آثار وی در مادربُرد، وایرد، رادیوی اخبار جهانی بیبیسی و کانترپانچ منتشر شده. وی دکتورای خود را در جامعهشناسی از دانشگاه رودس آفریقای جنوبی دریافت کرده است.
ترجمه عالی بود.