گلیم صلح در کجا پهن خواهد شد؟
سرمقاله: شوکت میرضیایف، رییسجمهوری اوزبیکستان در نشست مجازی سران سازمان همکاریهای شانگهای پیشنهاد کرد یک کنفرانس بینالمللی در رابطه به افغانستان در شهر تاشکند برگزار شود. پیش از این نیز زمزمه میشد که میزبانی گفتگوهای صلح از قطر به آسیای میانه انتقال یابد. بدون شک این پیشنهاد میرضیایف، با پشتیبانی ولادمیر پوتین، رییسجمهوری روسیه و چراغ سبز اروپاییها کلید خورده تا پیشدرآمدی باشد به این موضوع که درصورت بینتیجه ماندن گفتگوهای دولت و طالبان در قطر، به اوزبیکستان یا یک کشور دیگر در آسیای میانه تغییر و ادامه یابد. گفتنی است که پارسال طالبان و بعضی از سران جهادی هم در روسیه نشستی داشته و هم از شهر سمرقند دیدار کرده است.
این موضوع از این جهت اهمیت دارد که پس از گذشت یک هفته، هنوز سرنوشت انتخابات امریکا در کشاکش میان ترمپ و بایدن، در ابهام قرار دارد و به یقین در این آشفتگی، گفتگوهای صلح افغانستان برای امریکا اولویت نیست. تا مشخص شدن نتایج انتخابات امریکا و با توجه به خلاء موجود در مورد میانجیگری، این احتمال میرود با ظهور و جهش سایر گروههای تروریستی، وضعیت از این که هست وخیمتر شود.
این پیچیدگی همه را نگران کرده، بهویژه کشورهای آسیای میانه را که همواره باید مواظب تندروان در افغانستان باشند تا تهدیدی متوجه کشورهایشان نشود. از سوی دیگر، این پیچیدگی از نبود تعریف جامع، مشخص و مورد قبول همه جوامع بینالمللی نیز ناشی میشود.
تروریزم برای برخی کشورها مزیت است و برای برخی دشمن تلقی میشود. برخی از کشورها تروریزم را نوعی از حقطلبی و روش مقاومت آن را مشروع میپندارند. بهطور مثال گروههای فلسطینی برای اکثر کشورهای منطقه، جنبشهای آزادیبخش و مقاومت آنها در برابر اسراییل با موضوع اشغال مشروعیت دارند. حزب الله لبنان از سوی ایران جنبشی مذهبی و قانونی است و از آن به شدت پشتیبانی میکند، اما در جبهه کشورهای غربی، این گروه ها، تروریزم بینالمللیاند.
در مورد داعش، طالبان و القاعده هرچند در ادبیات گفتاری تروریزم خوانده شده و اجماع نظر جهانی درباره تروریستی بودن این گروههاست، اما در عمل کشورها بهویژه کشورهای منطقه هرکدام با هر یکی از این گروهها برخورد خاص و مبتنی بر منافع ملی خود دارد. به بیان دیگر، داعش در سوریه دشمن سرسخت کشورهای غربی است، اما همین کشورهای غربی، حضور و گسترش داعش در افغانستان را موجب نگرانی خود نمیداند و برخورد قاطعی از آنها برای ریشه نگرفتن این گروه در کشور دیده نشده است. برعکس جوانه زدن داعش در افغانستان برای آسیای میانه نگرانی پدید آورده است تا آن جا که همسایگان شمال به طالبان بهعنوان دشمن بالقوه علیه داعش نگاه میکند و در سالهای پسین حمایتهای گستردهیی از این گروه روا داشته است.
نکتۀ دیگر درباره طالبان این که این گروه هرچند در پاکستان علیه نفوذ شوروی و مجاهدین شمال به وجود آمد و تا هنوز به طور سنتی از سوی این کشور پشتیبانی گسترده میشود، اما اکنون پی برده که برای تداوم و رقابت با گروههای همزاد، مجبور است با همه کشورهای همسایه ارتباط برقرار کند. این امر سبب شده که طالبان از گروه متحد و یکدست به گروههای متعدد و حتا متضاد در درون هم تبدیل شود. زیرا کشورها مبتنی بر نیاز و استراژی خود از بخشی از طالبان حمایت میکند. تنها چیزی که این گروه را تا هنوز متحد نشان داده، ایدیالوژی نفرت و خشونت آنهاست.
سوای این مساله امریکا نشان داده که پس از نزدیک به ۲۰سال جنگ در افغانستان، قصد خلاص کردن خود دارد تا باری از سنگینی هزینهها و انتقادهای داخلی را کم کند، اما واقعیت این است که قدرتهای منطقه نمیخواهند امریکا غیرمسوولانه افغانستان را رها کند، آن هم در زمانی که با حضور امریکا انواع و اقسام گروههای تروریستی در افغانستان جا خوش کرده است. البته که هیچ یک از کشورهای منطقه دوست ندارد حضور امریکا در درازمدت ادامه یابد.
بنابراین امریکا در شرایطی که با بحران ناشی از همهگیری کرونا درگیر است، اقتصادش دچار مشکل شده و به اضافه آن، با بحران سیاسی انتقال قدرت نیز مواجه شده، ممکن است روند مدیریت گفتگوهای صلح را از دست بدهد. در چنین شرایطی دست به کار شدن کشورهای منطقه بهویژه همسایگان شمالی قابل تفسیر است.
دخالت کشورهای همسایه شمال در روند گفتگوهای صلح هم میتواند پرمزیت و هم پرضرر واقع شود. بدین صورت که آسیای میانه به رهبری روسیه تجربه حضور و شناخت دقیقتر از بافتهای اجتماعی و جغرافیای افغانستان از دوران شوروی دارد. دوم این که اکثر کشورهای آسیای میانه با افغانستان اشتراکات اجتماعی، فرهنگی و تاریخی دارند و ممکن است با این درک که افغانستان پارهیی از تاریخ و فرهنگ منطقه است، واقعبینانه به صلح افغانستان کمک کنند. سوم این که آسیای میانه از رشد افراطیت در امان نبوده و به نحوی قربانی و در هراس از تهدیدات تروریزم بهسر میبرد. بهویژه که ناراضیان اسلامگرای هر کشوری در افغانستان حضور دارند و هدف نهایی خود را ضربه زدن به دولتهای سکولار و ملی آسیای میانه و شرق میدانند. مانند حزب اسلامی ترکستان شرقی متشکل از اویغورهای چین و قزاقستان، جنبش اسلامی اوزبیکستان و حزبالتحریر که هر کدام در کشورهای خود سرکوب گسترده و از آنجا به افغانستان پناه آوردهاند.
خطر دخالت کشورهای شمال در روند گفتگوهای صلح میتواند این باشد که این کشورها به دلایل ارتباط زبانی و قومی در افغانستان این برداشت را به وجود بیاورند که هر کدام قصد حمایت از گروههای قومی و زبانی خود را دارند یا صرفا از جبهه شمال استفاده میکنند. در آن صورت بار دیگر تنشهای موجود بیش از پیش جنبه قومی و سمتی به خود خواهد گرفت. افزون بر این ممکن است روسیه طالبان را برای مقابله با داعش بیشتر تقویت کند که در آن صورت تهدید جدی برای دولت افغانستان خواهد بود. از جانب دیگر کشورهای دیگر، داعش یا حزب اسلامی ترکستان شرقی، التحریر و… را برای ایجاد مزاحمت به منافع چین، روسیه و سایر همسایگان شمالی برای کسب امتیاز ترغیب و تقویت کنند. در این سناریو بدون شک افغانستان به میدان جنگهای نیابتی تمامعیار قدرتهای منطقهیی و جهانی تبدیل خواهد شد.
همۀ اینها بستگی به این دارد که جمهوری اسلامی افغانستان با همه این تهدیدها و مزیتها چگونه برخورد خواهد کرد. روی هم رفته دولت افغانستان باید متحدانه به ورود میانجیگران از شمال با خوشبینی اما با احتیاط بنگرد و خود ابتکار عمل را در دست بگیرد.