الیزابت ماس: اصل من روایت صادقانۀ داستان زنان است
منبع:اندپندنت/ الکساندرا پولارد/ ترجمه: شریفه عرفانی
چند سال پیش روزنامهنگاری دیدگاهش را دربارۀ الیزابت ماس اینگونه شرح داد: او در شخصیتهای ساکت و بهشدت آسیبدیده که احساساتشان را سرکوب میکنند، عالی ظاهر میشود.
آثاری که او از آن زمان تاکنون در آنها ظاهر شده به نظر میرسد در راستای اثبات غلط بودن این گفته است. او در «بوی او» عربدهکشی و عصبانیت را نمایش داد. همچنین در فلم «ما» (۲۰۱۹) با پوزخندی روی لب، قیچی را روی صورت خود کشید و در فلم «مرد نامریی» (۲۰۲۰) با فروکردن خنجر و شلیک، خود را از خطر نجات داد.
در صحنهیی که درآن تنگناهراسی به نمایش گذاشته میشود، ماس، شرلی جکسون، نویسندۀ رمانهای ترسناک، فردی ضد اجتماع، بهانهجو و مبتلا به آگورافوبیا یا بازارهراسیست. او زوایای زیادی از شخصیت خود را منطبق با نویسنده میداند.
بازیگر ۳۸ساله در میان نوشیدن جرعه به جرعۀ اسموتی سبز کمرنگش میگوید «من اکثراوقات تنها هستم. قرنطینه برای من نوعی نسیم بود؛ زیرا من مشکلی برای ماندن در خانه به مدت طولانی ندارم و ندیدن دیگران برایم مهم نیست و باید اضافه کنم که من خودم را غرق کارم میکنم.»
ماس از طریق برنامۀ زوم از خانهاش در نیویارک صحبت میکند. این بازیگر که مجلۀ نیویارک به او لقب «ملکۀ تلویزیون پیک» را داده، میگوید که او جوایزش را در قفسۀ کتابهایش نگه میدارد، اما هیچ نشانی از دو جایزۀ گلدن گلوب (برای بالای دریاچه و سرگذشت ندیمه) دیده نمیشود، جایزۀ «اِمی» (دوباره برای سرگذشت ندیمه) و جایزۀ انجمن بازیگران (برای مردان دیوانه) در فضای بههمریختۀ پشت سرش دیده میشوند.
اولین باری است که ماس در طول سهدهه فعالیت حرفهیی خود در قالب شخصیتی واقعی در نقش شرلی ظاهر میشود. هرچند که فلم با پردازش آزادانه، داستان زندگی جکسون را روایت میکند، اما با نادیده گرفتن چهار فرزند و شیفتۀ یک زن جوان متاهل شدن، بیشتر قصد دارد روحیۀ پیچیدۀ نویسنده را به تصویر بکشد.
در ابتدا او را که میان گرد و غبار و آوار احاطه شده میبینیم، در عمق آنچه همسرش استنلی (مایکل استولبرگ) از آن بهعنوان یکی از «تقلاهای» وی یاد میکند. ورود مستاجرهای جدید «فرد» (لوگان لرمن) و «رز نمرس» (اودسا یانگ) که شرلی به نحوی شیفتۀ دومی میشود، روح تازه به او میبخشد.
ماس این نقش را رهاییبخش توصیف میکند. او میگوید: «من فکر میکنم در درون بسیاری از ما بهعنوان یک زن یک شرلی زندگی میکند.» ما مایلیم در گفتن مطالب تردید داشته باشیم؛ زیرا نمیخواهیم عوضی یا سختگیر به نظر برسیم و زبان خود را گاز میگیریم و خودمان را ملزم میدانیم به روشی متفاوت از مردان صحبت کنیم.
چیزی که من در مورد شرلی دوست داشتم این است که او دقیقا آنچه را در ذهنش بود، میگفت و حاضر نبود تن به هر چیزی بدهد، حتی اگر زنی هرزه به نظر برسد.
در یک صحنه که شرلی در مهمانی گیر افتاده، شراب سرخ را به واسطۀ هیجانی که درگیر آن است، روی مبل میزبان میریزد. ماس میگوید: «چند بار دل ما خواسته که کاری شبیه این انجام دهیم ؟!» این حس را تجربه کردهاید: «مردهشور این مهمانی را ببرد، دلم نمیخواهد با این مردک عجیب و غریب که دلش میخواهد خودش را به من بچسپاند حرف بزنم.» ما همه چنین موقعیتی را تجربه کردهایم.
شاید ماس کمی انسانگریز بهنظر برسد، اما در عمل هر چیزی هست غیر از این. او که یک پلیور به تن دارد و در صفحۀ زوم نام «لیزی ماس» را برای خود برگزیده، روحیۀ سرزنده و شیطنتباری دارد، سریع و هیجانزده نفس میکشد و طوری صحبت میکند که انگار همین حالاست، خندهاش بگیرد.
او این ایده را که بازیگری باید یک فرآیند هنری طاقتفرسا باشد مزخرف میداند. وی میگوید: «کار من بسیار عالی است.» فلمنامهیی را از کنارش برمیدارد و در مقابل دوربین تکان میدهد. «این فلمنامهها نوشته شده و به من داده شده تا نقشها را در ذهنم مجسم کنم و تظاهر کنم که من آن آدمها هستم. این کار مضحکیست و من از این طریق پول درمیآورم و از این کار احساس نشاط میکنم. من هرگز احساس نکردهام که کار بازیگری تلخ و تاریک است.
«سرگذشت ندیمه» در ترسیم یک جامعۀ زنستیز و توتالیتر چنان بیرحمانه عمل کرده که باعث شد یکی از منتقدان «تلگراف» دچار حملۀ قلبی ناشی از اضطراب شود. ماس در اواسط فلمبرداری اولین فصل این فلم بود که دونالد ترمپ انتخاب شد و ناگهان چنین وضعیتی پیش آمد؛ تصویب سلب حقوق زنان چندان دور از ذهن بهنظر نمیرسید. درست همانطور که پگی اولسان در «مرد دیوانه» به یک نماد فمنیستی تبدیل شده بود، اگر این فلم را ندیده باشید احتمالا تصویر پگی را با عینک آفتابی به چشم و سیگار به دهان در حال کار دیدهاید. «آفرد» (Off red) به نمادی از رنج و بقای زنان تبدیل شد.
پیشوای یک جنبش فمنیستی بودن هیچگاه کار سادهیی نبوده. او میگوید، اینکه درجریان یک برنامۀ پرسش و پاسخ ادعا شد که این فلم یک داستان انسانیست، نه یک داستان زنانه «اشتباه» بود. بهعنوان کسی که همیشه در پی علم بوده (دختری متولد لسآنجلس که خودش را «دختر دره» مینامد و پدر و مادر نوازندهاش او را مذهبی بار آوردهاند) او مجبور بود از خود در برابر اتهامات ریاکارانه دفاع کند. وقتی یکی از طرفداران در انستاگرام ادعا کرد که «علمشناسی و گیلیاد» هر دو معتقدند، همۀ منابع بیرونی، یعنی اخبار، غلط یا شیطانی هستند» ماس پاسخ میدهد «این در واقع در مورد علمشناسی صدق نمیکند.»
یکی از معدود، مواردی که وی دوست ندارد در مصاحبهها درباره اش صحبت کند باورهای دینیاش است. وی گفت: «من توانستهام جذابیت را به نمایش بگذارم، اما شما حق حفظ حریم خصوصی خود را دارید.»
امروز، ماس مشکلی ندارد که کار خود را در چهارچوب دیدگاه فمنیستی بگنجاند. او میگوید که «مرد نامریی» تولید امسال، یک فلم به معنای واقعی ترسناک، دربارۀ یک زن، سیسیلیا، است که از دست شریک زندگیاش که مردی کنترولگر است، میگریزد تا دوباره به چنگ خود نامریی او گرفتار شود، یک «قیاس عالی» برای سؤاستفاده و برآشفتن روح و روان است.
ماس میگوید: «مرد نامریی میتواند دوستپسر سابق، دوست سابق یا رییس سابق شما باشد، کسی که احساس کنید شما را به نوعی در چرخه سؤاستفاده گرفتار کرده. این همان چیزی است که ما میخواستیم باشد. این احساس که «من باید بر آن غلبه کنم، باید با این حضور، این ضربۀ روحی مقابله کنم.» این داستانی بود که ما سعی داشتیم در قالب این فلم ترسناک که در واقع به مثابه اسب تروا جانی برای این مفاهیم بود، بیان کنیم.
ما هرگز واقعا شاهد سؤاستفاده از سیسیلیای در حال فرار نیستیم، نیازی هم به آن نداریم. هر به خود پیچیدن، فریاد و رعشهیی که ماس دچارش میشود، عمق آسیب روحی به شخصیت او را هویدا میکند. اگرچه او قادر است هر تفاوت جزیی را درک کند، اما از آن دسته بازیگران نیست که فقط اشک روی گونههایش جاری شود؛ او با تمام جسمش گریه میکند.
زنان بیشماری پس از اکران فلم که یکی از آخرین اکرانهای بزرگ قبل از همهگیری، با فروش ۱۳۴میلیون دالر در گیشه بود، به او نامه نوشتند تا بگویند که چقدر با داستان ارتباط برقرار کردهاند.
او میگوید: «من دوستانی دارم که نمیدانستم چنین چیزی را تجربه کردهاند و به من میگویند، تماشای این فلم برایشان پالایش روانی بود. من فکر میکنم همۀ ما تجربیاتی داریم که احساس کردهایم، کسی روان ما را آشفته میکند یا بهخاطر آنچه که فکر یا احساس میکنیم به ما خواهد گفت که دیوانهایم. این چیزی نیست که در پنج سال گذشته بهوجود آمده باشد. این مانعی نیست که هرکس بتواند از روی آن بپرد، این قصهیی به قدمت تاریخ است.»
ماس عمیقا احساس میکند، وظیفه دارد داستانهای زنان را بهخوبی روایت کند. او از زمان نوجوانی در نقش شخصیتهای پیچیده بازی میکند، در نقش دختری مبتلا به اسکیزوفرنی قربانی آتشسوزی در کنار آنجلینا جولی و وینونا رایدر در فلم «دختر از هم گسیخته» و در نقش دختر پرزرق و برق رییسجمهور در تمام هفت فصل «بال غرب» ایفای نقش کرد.
میگوید: «زنان میتوانند فوقالعاده، ناقص، خوب و بد یا پیچیده باشند و برای من فقط بیان داستان صادقانه مهم است. قرار نیست داستان شخصی کامل را تعریف کنیم. قرار هم نیست فلم درس اخلاق باشد، مساله فقط بازگو کردن داستانهای صادقانه دربارۀ زنان است. این اصل، راهنمای من است.»
او به خط مشی مورد علاقۀ خود در شرلی اشاره میکند. برای استنلی دربارۀ علاقۀ همسرش به یک زن گمشده سوال خلق میشود، دانشجوی دانشگاهی که هرگز حتی او را ملاقات هم نکرده، اما با او احساس خویشاوندی میکند. شرلی پاسخ میدهد: «به من نگو من این دختر را نمیشناسم.»
«من احساس میکنم، این حس در مورد بسیاری از ما کاملا صدق میکند. من فکر میکنم، همۀ ما بهعنوان زن این تجربه مشترک را داریم. خواه این حس، احساس تنهایی باشد یا اینکه نمیتوانید در مورد چیزی صحبت کنید، یا اینکه احساس کنید اگر حرفی بزنید به شما برچسپ دیوانه، هیستریک یا سختگیر زده میشود. ما این تجربۀ مشترک را داریم و من این خط مشی را دوست داشتم، زیرا شیفتۀ این طرز فکر بودم که به همسرش نگاه کند و بگوید «به من نگو من نمیدانم که این چه حسی است. تو اصلا چیزی از احساس من نمیفهمی.»
ماس احساس خوشایندی دارد که از زمان آغاز جنبش MeToo# زنان بهطور فزاینده تجربیات خود را با یکدیگر به اشتراک میگذارند. او میگوید: من در سالهای اخیر بیش از پیش در گفتگوها شرکت کردهام.
برای ما زنان مهم است که در مورد احساسمان صحبت کنیم. حتی اینکه در جلسهیی باشید و مردی حرف زنی را قطع کرده و شروع به صحبت کرده باشد، مسالهیی است که اکنون مورد توجه قرار گرفته. حالا میتوانید، کلمات فوقالعادۀ کامالا هریس را تکرار کنید و بگویید «من صحبت میکنم.» این بدان معنا نیست که دیگر چنین چیزی اتفاق نمیافتد، اما بهنظر میرسد دیگر این جملۀ «نه، شما در واقع مجاز به انجام این کار نیستید.» بیشتر به رسمیت شناخته میشود، که به نظر من خوب است.
ماس سعی دارد برای نسلهای جوان نیز الگویی باشد. «وقتی کسی را که با او کار میکنم و صاحب فکر است را میبینم و آنها در مورد موضوعی اظهار نظر میکنند، فکر میکنم مهم است که بگویم، ممنون که حرفت را زدی. من به نظر تو توجه میکنم.» این دقیقا همان کاریست که باید انجام دهید. این عالی است که «نظر» خود را داشته باشید. عالیست که حرف خود را بزنید. « او پوزخند میزند.» هیچکس قرار نیست فکر کند که تو هرزهیی.