تحلیل

ترس روسیه در افغانستان از چیست؟

سرمقاله: آغاز فاجعۀ دیگر، تقسیم کشور میان گروه‌های جهادی-قومی و طالبان، سنگرگیری گروه‌های تروریستی متعدد و تهدید علیه جهان، زنگ‌های خطری ا‌ست که این روزها کارشناسان و نخبگان امنیت و سیاست خارجی امریکا مثل هربرت مک‌مستر در رسانه‌های بین‌المللی به‌طور علنی درباره آن هشدار می‌دهند.

اما به نظر می‌رسد روسیه و کشورهای آسیای میانه، از مدت‌ها پیش برای برخورد با این بحران‌ها و خطرات احتمالی از افغانستان، آمادگی کامل گرفته و به‌دقت اوضاع را دنبال می‌کنند.

در اوج جنگ‌های سوریه و عراق با دولت اسلامی (داعش) در سال ۲۰۱۴، اوزبیکستان اصرار ورزید که روسیه حضور نظامی خود را در آسیای میانه و در مرز با افغانستان تشدید کند. رهبران آسیای میانه مثل اسلام کریمف، رییس‌جمهوری فقید اوزبیکستان پیش‌بین بودند که با شکست داعش در سوریه و عراق، این گروه سر از افغانستان در آورد. کریموف گفته بود که گسترش خزنده افراط‌گرایی ستیزه‌جوی دینی نه‌تنها در قلمرو آسیای مرکزی که در خارج از مرزهای آن نیز به‌طور جدی نگران‌کننده است.

پوتین نیز در سفری به اوزبیکستان در سال ۲۰۱۴ گفت که نگرانی‌های اوزبیکستان را درک می‌کند و با سایر کشورهای آسیای مرکزی به‌طور مشترک اقدام می‌کند.

از آن پس، روسیه با ذره‌بین پی‌گیر تحولات افغانستان است. روسیه که از سال ۲۰۰۱ یک ناظر صرف و موافق حضور سربازان امریکا در افغانستان بود، پس از ۲۰۱۴ این سیاست منفعلانه خود را تغییر داد و این بار به‌عنوان بازیگر فعال و رقیب امریکا شروع به برقراری روابط با همه جناح‌ها، از جمله طالبان کرد.

طالبان که در زمان حاکمیت خود متکی به پاکستان بود، در طی این سال‌ها به این نتیجه رسیده که بدون روابط با همه همسایگان نمی‌تواند دوام بیاورد. در فبروری سال ۲۰۱۷ روزنامه هوادار پوتین «کومسومولسکایا پراودا» از زبان سید اکبر آغا، فرمانده پیشین طالبان نقل کرد که روابط طالبان با کرملین از سه‌سال پیش یعنی پس از ۲۰۱۴ جدی‌تر شده و دیدارهایی بین افراد طالبان و روسیه در امارات متحده عربی صورت گرفته و این دو علیه امریکا و حفظ امنیت مرز آمو متحد است؛ اتحادی که در آن روسیه به تجهیز و تمویل گسترده طالبان از سوی امریکا متهم شد.

روسیه تامین تسلیحات به طالبان را رد کرده، ولی داشتن روابط و همکاری را با طالبان می‌پذیرد. روزنامه «مسکو تایمز» در مقاله‌یی با عنوان «قمار روسیه در افغانستان» از قلم ارتمی کالینووسکی می‌نویسد که دو عامل عمده در نزدیک‌شدن طالبان و روسیه نقش دارد.

نخست پیدایش و گسترش دولت اسلامی (داعش) در افغانستان موجب نگرانی روسیه و آسیای مرکزی است؛ زیرا این گروه به‌طور فعال در کشورهای پساشوروی عضوگیری دارد و مایل است در داخل روسیه حمله کند؛ برخلاف طالبان که جاه‌طلبی فراتر از افغانستان و پاکستان نشان نداده است.

دوم، مسکو مدت‌هاست که به توانایی واشنگتن و متحدانش در از بین بردن طالبان به‌عنوان نیروی جنگی و پایه‌گذاری دولتی پایدار در کابل، اعتماد خود را از دست داده است.

به باور نویسنده، تصمیم مسکو برای همکاری با طالبان نوعی بیمه برای آینده است. از این نظر که مقامات روسی فکر می‌کنند طالبان دیر یا زود بخشی از ائتلاف حاکم یا اربابان مستقیم کابل خواهد شد. اگر قرار است آینده چنین باشد، پس کرملین باید از اکنون با طالبان روابط خوبی ایجاد کند.

این اقدام مسکو سابقه دارد. در خزان ۱۹۹۱، درحالی که دولت کمونیستی کابل برقرار بود و شهرهای بزرگ را در اختیار داشت، رییس‌جمهور یلتسین، هیاتی از مجاهدین به رهبری برهان‌الدین ربانی را به مسکو دعوت کرد. هنگامی که ربانی به روسیه رفت، یلتسین قول داد که پشتیبانی از رژیم کابل پایان می‌یابد و او به‌دنبال همکاری با حاکمان آینده افغانستان در آن زمان بود. آن هم پس از ده‌سال حمایت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از رژیم کمونیستی کابل تا حاکمیت خود را حفظ کند.

دوران مسوولیت ربانی زیاد دوام نیاورد، ولی به باور کارشناسان روسی، ارتباط یلتسین در درازمدت مفید بود. در جنگ داخلی تاجیکستان بسیاری از شورشی‌های تاجیک در خاک افغانستان پناه برده بودند که همین ارتباط کرملین با ربانی در پایان یافتن جنگ داخلی تاجیکستان موثر واقع شد.

بی‌تردید، مقام‌های روسی در برقراری ارتباط با طالبان فکر می‌کنند نوعی ریالیزم سیاسی را تمرین می‌کنند. در نومبر۲۰۱۸ روسیه با دعوت از طالبان و مجاهدین سابق شمال، ایالات متحده را به چالش کشید و نقش خود را به‌عنوان واسطه بین دولت و طالبان روزبه‌روز برجسته کرد تا میزبانی را از دوحه به‌سمت خود بکشاند. مطرح‌شدن تاشکند برای یک کنفرانس صلح یا به‌عنوان میزبان بالقوه برای گفتگوهای صلح دولت و طالبان نیز در همین راستاست.

با این وجود، ورود دوبارۀ مسکو به سیاست افغانستان ممکن است بار دیگر صدمات مهیبی (از آن نوع رویارویی سابق امریکایی و روسی/شوروی) به کشور وارد کند.

به‌هرحال نگرانی روسیه از اوضاع افغانستان چنان جدی است که این کشور سال گذشته، برای اولین بار سیستم موشکی زمین به هوا S-300  را در پایگاه نظامی خود در تاجیکستان؛ نزدیکی مرز با افغانستان مستقر کرد. روسیه اعلام کرده که این پایگاه سنگری در برابر تهدید گروه‌های تندرو اسلام‌گرا و قاچاق مواد مخدر است. همچنان گزینۀ استقرار سرباز در افغانستان روی میز پوتین نیز قرار گرفته است.

روسیه به‌جز حفظ امنیت قلمرو خود در افغانستان منفعت دیگری ندارد. آن سوی دریای آمو برای روسیه مثل همیشه خط سرخ است. از این جهت روسیه و همچنان چین نگرانند که در پی تقابل با امریکا روی موضوعات مختلف، از سوی داعش، جنبش اسلامی ترکستان و جنبش اسلامی اوزبیکستان (که خطر جدی برای کشورهای شمال و چین محسوب می‌شود) با تحریک امریکا، مورد آزار و اذیت قرار گیرند.

حضور این گروه‌های تروریستی مسلح در افغانستان مشهود است. تازگی‌ها اعلام شد که امریکا جنبش اسلامی ترکستان شرقی را از فهرست گروه تروریستی خارج می‌کند. امری که بدون تردید در دید چین، قزاقستان و روسیه برای خلق مزاحمت به این کشورها با چراغ سبز امریکا تلقی می‌شود.

بنابراین توافق دولت و طالبان و خروج سربازان امریکایی نه‌تنها منوط به توافق امریکا با طالبان نخواهد بود، بل روسیه با دخیل کردن کشورهای منطقه چون ایران، اوزبیکستان، تاجیکستان، ترکمنستان و قزاقستان به روند گفتگوهای صلح هم مواضع خود را تقویت خواهد کرد و هم ممکن است با پیوند زدن امنیت شمال به گفتگوهای صلح افغانستان، توافق احتمالی بین دولت و طالبان را به‌گونه‌یی رقم بزند که خروج یا ماندن امریکا مشروط به سرکوب همه گروه‌ها در افغانستان شود.

در غیر این صورت، آن‌چنانی که استخبارات این کشورها در گذشته از میان گروه‌های تروریستی موجود در افغانستان برای اهداف خود یارگیری و برای تقابل با رقیب از آن استفاده کرده، بار دیگر این یارگیری‌ها بیشتر تشدید خواهد شد و افغانستان بیش از این، میدان تاخت و تاز قدرت‌های کلان توسط گروه‌های تروریستی اجیرشده واقع خواهد شد.

ولی آنچه بیشتر مایه نگرانی است، انفعال دولت افغانستان در برابر گروه‌های تروریستی و عدم تعریف روشن و واضح از پدیدۀ تروریزم میان سیاسیون کشور است. بنابراین دولت باید هم تعریف و هم فهرست خود از همه گروه‌های تروریستی که حتا ممکن است برای برخی‌ها تروریزم تلقی نشود، تهیه و به همه آشکار گرداند و همان‌طور که روس‌ها مطرح کرده از سیاست «مشت جمعی» علیه همۀ گروه‌های تروریستی که به‌طور مستقیم دشمن مردم و دولت است یا به نیابت از کشورهای منطقه وارد درگیری و رقابت با دیگر گروه‌ها شده، استفاده و حمایت کند.

نوشته‌های مشابه

یک دیدگاه

دکمه بازگشت به بالا