توپی که به آن نمیرسیم
اغلب ما اقتصاد را برابر پول میدانیم، اما پول یک ثروت محدود است
عارف محب
یکی از راههای برونرفت از معضلات کشور و مردم، فقرزدایی و جهت دادن جوانان در کنار تحصیل به سمت اقتصاد است، ولو اندک و کوچک. به هر اندازه این اقتصاد، مدرن باشد، ارزشش بیشتر است. اقتصاد مدرن، صرف پول نیست! بل چندین مقولۀ به ظاهر متفاوت است که به ترتیب، آنها را یادآور میشوم:
آگاهی
منظور از آگاهی، تحصیل و درکی که منجر به نتیجه شود. از این رو، تحصیلات یا آگاهی که منجر به ساختن اقتصاد نشود، ناکامی است و تحصیلات بدون نتیجه، صرف نوعی انبارکردن اطلاعات است. نمونۀ موفق، «زاکربرگ» است که جوانکی محصل بود و اکنون مالک فیسبوک است. او از راه درس و تحصیل و اجرایی کردن آن، به ثروت رسید.
جوان امروزی تحصیلات را فقط برای آموختن فرا نگیرند. درس خواندن تنها برای معلم بودن، روش قدیمی است که برای تحصیلکنندگان دینی اجرا شده و متاسفانه نتایج ثابت و کمثمر هم داشته است.
شهرت
شهرت هم به سهم خودش میتواند تامینکنندۀ خوب اقتصادی باشد. خانوادۀ «کارداشیان» سرمایۀ اولیهشان شهرت بود. اینکه آنان از کجا به کجا رسیدند؟ صرف از طریق شهرت است؛ چرا که شهرت، اعتبار خلق میکند و اعتبار، جذب سرمایه را باعث میشود.
قدرت و توانایی
توانایی اقتصادزاست. از یک ورزشکار قهرمان مثل مسی و رونالدو گرفته تا پیکاسوی نقاش، ثروت اولیهشان همان توانایی است. فرقی نمیکند این توانایی فردی باشد مثل مثالهایی که زدیم یا قدرت یک نهاد یا جامعۀ خاص مثل امریکا و چین. وقتی جوانی ادعای فقر دارد و از جامعه شکایت دارد، باید پرسید که تو توان چه کاری در این جامعه را داری؟
فرد، بدون توانایی ولو هر توانایی که باشد، فقیر است و ثروت نخواهد داشت.
ارتباطات
انسان بدون ارتباط مرده است. ارتباط در هر سطح یک سرمایه است. ارتباط است که خلیلزاد و دکتور غنی را از هزاران فرد مشابه، متفاوت میکند.
هر جوان اگر درک و تحلیل درست از اوضاع داشته باشد و ارتباطات را بهعنوان سرمایه بپذیرد، قطعا آن را مثل نهال درخت میکارد و سپس شروع به گسترش ارتباطات خود میکند. ارتباطات، نتیجۀ قطعی دارد نه احتمالی؛ زیرا ثبات در روابط و داشتن روابط منطقی و برنامهریزی شده، باعث دستیابی معتبر با مراکز ثروت و قدرت است. این دستیابی، خود سرمایه است نه مقدمۀ سرمایه.
پول
اغلب ما اقتصاد را برابر پول میدانیم؛ چرا که پول امروزه بهجای خدا، خدایی میکند. به قول نوح هراری، بشریت امروز به یک دین باور دارند که همانا «پول» است، اما پول، یک ثروت محدود است. به این معنی که امکان ندارد همۀ انسانها یکسان به آن دست یابند. ازاینرو، «ثروت مساوی و برابر» برای همه انسانها بیمعناست. دستیابی به پول بهعنوان یک محصول محدود برای همه ممکن نیست. پس تمام مولفههای ثروت را باید در نظر گرفت و باید پذیرفت که ارتباط، آگاهی، شهرت و…همگی دارای اعتبار اقتصادیاند و مانند پول نقش بازی میکنند.
مولفههای یادشده در عین اینکه هرکدام ارزش ذاتی خود را دارند از ارتباط متقابل نیز برخوردارند: گاه پول باعث شهرت است و گاه شهرت باعث جذب پول و همینطور مقولات دیگر.
جوان امروزی نباید رفع نیاز زندگی را تنها در پول ببیند و آگاهانه مسیرهای به ظاهر متفاوت، اما در واقع یک مسیر را دنبال کند و برای آن برنامهریزی داشته باشد. اینکه همه تنها به دنبال پول باشیم، صرف دویدن یک جماعت به دنبال توپی است که به یک نفر بیشتر نمیرسد.
باید جامع نگریست. همه به اقتصاد دسترسی دارند. از دید من، اقتصاد مدرن همین است و عدالت اقتصادی هم با همین تفسیر از اقتصاد، قابل فهم و اجراست.